۱۳۹۳ تیر ۱۱, چهارشنبه

پروژه عدالت افغانستان

شرکت خدمات حقوقی مشوره دهی دادگستر

 
5.4.2 شکنجه در زندان های مجاهدین
 
در جریان مقاومت علیه اشغال توسط نیرو های شوروی، اکثریت قوماندانان مجاهدین زندان داشتند. در بعضی حالات آنهای که توقیف می شدند عبارت بودند از اسیران جنگی به شمول اعضای مجاهدین از گروه رقیب که برای تحقیق و همچنان به خاطر ارزش تبادله شان نگهداری میشدند.  یک تعداد مجاهدین غیر نظامی هارا نیز توقیف می کردند. گروه های که در پاکستان بودند زندانی های داشتند که در آنجا مهاجرین افغان مظنون که مخالف سیاست گروه های مستقر در پاکسـتان بودند نگهداری، شکنجه و در بعضی حالات اعدام می شدند.
 
حزب اسلامی حکمتـیار و حزب اسلامی خالص هر دو دارای زندان های در نزدیک پشاور بودند. سازمان دیدبان حقوق بشر بعضی از این زندان ها را توضیح و تشریح داده است. یکی از این زندان های شناخته شده و مشهور شمشتو بود که در آن حکمتیار زن و مرد را توقیف می کردو طبق سازمان دیدبان حقوق بشر " شکنجه به شمول لت وکوب شدید و استفاده از شوک برقی طور منظم صورت می گرفت". سازمان های استخباراتی این گروه ها همچنان مهاجرین افغان را اختطاف می کردند. سازمان دیدبان حقوق بشر همچنان گزارش کرده است که سازمان استخباراتی پاکستان (آی اس آی) مهاجرین افغان که در بعضی موارد تهدید برای امنیت ملاحظه می شدند به خاطر که یکی از گروه های مجاهدین به رسمیت شناخته شده  پاکستان را حمایت نمی کردند تحقیق و مورد شکنجه قرار می دادند. در بعضی موارد توقیف شده گان از سازمان استخباراتی پاکستان به حکمتیار تسلیم داده می شد.
 
بعضی از زندان های که توسط گروه های مجاهدین مستقر در پاکستان کنترول می شد شامل:
 
شمشتو، تحت کنترول حزب اسلامی حکمتیار، در کمپ مهاجرین شمشتو
دیگر مراکز توقیف حزب اسلامی حکمتیار به شمول ورسک می سینی در شمال پشاور، محمد گارد در ولایت کنر، افغانستان (که همچنان توسط سیاف استفاده می شد) و باگزی در نمایندگی کورام پاکستان (توسط سیاف نیز استفاده می شد)، و خوند بکلور در نمایندگی کورام که توسط سیاف استفاده می شد، شمشتو شماره 2 در پاکستان که توسط حزب اسلامی خالص استفاده می شد.
 
شکنجه همچنان در بین گروپ های مختلف و قوماندانان که در داخل افغانستان بودند متداول بود. طبق شهود که با آنها راجع به توقیف گاه های مجاهدین در 1980، مصاحبه صورت گرفته، گروه شورای نظار زندان را در لجده ولسوالی فرخار ولایت تخار داشتند. اظهارات معتبر نشان می دهد که مقامات در لجده  به طور سیستماتیک از شکنجه به حیث یک وسیله در تحقیقات از زندانی های امنیتی و سیاسی شان در زندان استفاده می کردند.
این محل توقیف در سال های 1983-1992 فعال بوده اما ادعا های که در دوسیه های ما درج است شامل سال های 1989 الی 1992 می شود.
 
 
5.4.3 شکنجه، ظلم وبد رفتاری علیه زندانی ها و اعدام در زندان لجده 1989-1992
 
اظهارات شهود که توسط پروژه عدالت افغانستان مصاحبه شده و اکثریت شان خود در زندان لجده در توقیف بوده اند، نشان می دهد که امر و مسئولیت بدرفتاری ها و خشونت در زندان متکی به رهبری شورای نظار بود. چندین نوع تکنیک شکنجه متکی به استفاده وسایل و امکانات معیین بود که مشخصاً برای شکنجه زندانی ها نصب شده بود و واضحاً برای همه در ساحه قابل دید بوده است.
 
شکنجه طور سیستماتیک در اطاق های مخصوص که مقامات زندان به آن دسترسی داشتند صورت می گرفت. هر کس که وابسته به نظارت یا پیشبرد زندان لجده بوده، یا اینکه از آنجا در موقع که به حیث زندان استفاده می شد بازدید به عمل آورده ممکن از عمل آن به حیث مرکز شکنجه مطلع باشد.
 
آنچه در مورد لجده دارای اهمیت است و آنرا از شکنجه در سایر زندان های مجاهدین متمایز می سازد این بود که آن زندان به شکل یک ساختار منظم مشابه ساختار های دولتی استفاده می شد. شورای نظار یک اداره بیشتر منظم بود نسبت به دیگر گروه های مجاهدین. ساختار تنظیمی آن متعاقباً به دولت اسلامی افغانستان بعد از سقوط دولت نجیب الله در 1992 جذب و حل شد.
 
یک چهره یا سیمای واضح شورای نظار، در مقایسه با قوماندانان محلی مجاهدین که شورای نظار جاگزین آنها شد وقتیکه ساحه کنترول خویش را در شمال شرق تقویه کرد، عبارت بود از ساختار اداری پیشرفته آن. در شورای نظار قطعات گروهی متخصص، سلسله امر واضح، و مکالمات خوب وجود داشت. این جنبش در زمان دولت نجیب الله انکشاف کرد و تدریجاً لوازم و وسایل قدرت محلی را در پیش بینی با زمانی که توانست آنها را در کابل مستقر کند افزایش داد (قسم که سر انجام در 1992 واقع شد). بناءً سه موسسه شبیه دولتی مانند ریاست امنیت، سارنوالی عمومی، و زندان در لجده دست داشته بودند. زندان لجده در مراحل ابتدائی انکشاف اداری شورای نظار (1983یا 1984) در یک مرحله که این جنبش ضرورت مجادله کردن به زندانی های جنگ را پیش بینی می کرد تأسیس شده بود.
 
این زندان برای حبس نمودن یک طبقه از زندانی ها به شمول دشمنان جنگ، قوا و قوماندانان رقیب و مجرمین سیاسی و جنائی استفاده می شد.  برعلاوه شهود ادعا می کنند ه به طور افزاینده به تسلط خویش در منطقه اظهار قطعی می کرد، زندان لجده یک مرکز نگهداری برای رقبای سیاسی و نظامی هم پیمانان مسعود شده بود.
 
روش های شکنجه را که اعضای سارنوالی مستقر در لجده استفاده می کردند شامل :
 
آویزان کردن زندانی ها از دست شان در یک جوره حلقه آهنی که در سقف اطاق بو د
لت وکوب اکثراً توسط چوب چماق، شوک برقی، محروم نمودن از غذا و خواب، محبوس کردن در اطاق یا کوته قلفی کـردن، سوء استفاده جنسی، شکنجه روانی، بود. مدت و زمان اساسی شکنجه از طرف شب بود، زندانی ها مجبور بودند به صدای شکنجه گوش بدهند. برعلاوه شکنجه سیستماتیک در زندان، مقامات زندان لجده همچنان عهده دار اعدام زندانی های مشخص، بعضاً بدون محکمه و بعضاً بعد از سپری مراحل مختصرو ناکافی پروسه قضائی بودند.
 
 
اتهام شکنجه در زندان لجده متمرکز است به یک قطعه که بنام ریاست سارنوالی عمومی مسمی بود. این یک قطعه  از ریاست امنیت ملی شورای نظاربود. اعضای ریاست سارنوالی اعضای معیین شورای نظار بود. این قطعه تمام مسئولیت ها را درقبال توقیف زندانی های که در لجده نگهداری می شدند بود و به طور انحصاری تحقیق و شکنجه را اداره می کرد. یک قوماندان اردوگاه با نیروی متشکل از 25 نفر مسئول امنیت زندان و نظارت از کار شاقه بالای زندانی ها بود. دیگر افراد امنیتی از باشنده های محلی قریه تشکیل شده بود .
 
شهود آنها را متهم به شکنجه نکرده اند. مدارک و اسناد از زندانی های اسبق لجده نشان می دهد که اعضای بلند رتبه رهبری شورای نظار از شکنجه در زندان لجده آگاه بودند.  سارنوالی عمومی مستقیماً از قوماندانی ریاست عمومی امنیت ملی هدایت می گرفت و اکثراً با آنها مشوره می کرد.  محمد قسیم فهیم، وزیر دفاع اسبق، دولت رئیس جمهور کرزی، در آن زمان رئیس امنیت ملی شورای نظار بود مستقر در لجده بود.  ریاست امنیت ملی در ولایت تخار مسئول دستگیری مردم بود که بعداً در زندان لجده زندانی میشدند. مراحل ابتدائی تحقیق در یک مرکز نگهداری زندانیان در تالقان صورت می گرفت و بعد زندانی ها با دوسیه رسمی به لجده منتقل می شدند. بناءً یک ارتباط قوی تنظیمی در بین تیم های لجده و تالقان وجود داشت و شهود بعضی از اعضای ریاست امنیت ملی ولایت تخار را به تحقیق در لجده دسترسی داشتند نام گرفته اند. اظهارات و مدارک نشان می دهد تمام اعضای ده نفری سارنوالی لجده در تحقیق زندانی ها که توام با شکنجه بود شرکت داشتند.
 
تمام سارنوال های که در لجده به حیث تیم لیدر خدمت می کردند مستقیماً در شکنجه دست داشتند، طور که مستقیماً دوره های متعدد تحقیق را اداره می کردند که در آن خود شان و پرسونل مادون شان زندانی هارا شکنجه می کردند. از جمله تمام پرسونل در لجده سارنوال ها بیشتر مسئولیت شکنجه را داشتند زیرا آنها هدایت و اداره تحقیق و توقیف زندانی را به عهده داشتند و سر انجام تصمیم آنها شکنجه کردن یا نکردن زندانی ها را تعیین می کرد.
 
 

5.4.4 ترور و ناپدیدی اجباری افغانها در پاکستان

 
در اواخر 1980 و اوایل 1990 حملات بالای یکتعداد مؤسسات غیر دولتی که با افغان ها در پشاور  پاکستان کار می کردند مشخصاً آنهای که زنان افغان را استخدام می کردند صورت گرفت. همچنان حملات بالای یک تعداد روشنفکران و سیاست مداران افغان که مخالف سیاست بعضی گروه های مجاهدین بود صورت گرفت. طبق گزارس حقوق بشر، آنهای که سیاست رژیم سابق را حمایت می کردند تهدید میشدند، که اکثر آنها بزرگان قوم بودند که مخالف سلطه قوماندانان اسلامی بودند، افغان های که با مؤسسات غربی مانند گروپ امدادرسانی، و خانمهای که نقش و رول مسلکی شان سخت گیری را که اسلام گرا ها میخواستند تحمیل کند نقض می کردند.
 
یک تعداد رهبران و اعضای غیر روحانی یا گروه های چپی به پاکستان تهدید به مرگ شدند؛ بعضی ها ترور ویا اختطاف و ناپدید شدند. آنها که مورد هدف قرار گرفتند شامل افراد ذیل بودند:
 
افغان ملت (یک حزب ملی گرای پشتون)، انجمن انقلابی زنان افغانستان و حزب ماهویستی شعله جاوید و ساما (سازمان آزادی بخش مردم افغانستان).
 
بعضی از زنان که برای سازمان های بین المللی حقوق بشر کار می کردند نیز مورد هدف قرار گرفتند. فتواهای صادر شده توسط سازمانهای غیر مشخص تهدید می کرد هر زنی که لباسهای چسپان یا نامناسب می پوشیدند، کسانی که عطر یا روغن مو و آرایش استعمال می کردند، کسانی که با مردان غیر اقارب نزدیک خودش صحبت کند، کسانی که عروس را همراهی می کردند یا در وسط سرک راه می رفتند. این امر صریحاً یک تعداد از مکاتب دختران و زنان را در پیشاور تهدید کرد.
 
یک حادثه، قتل شاعر و سردبیر معروف: سید بهاءالدین مجروح در فبروری 1988 می باشد که به عنوان یک قضیه قابل مطالعه در این گزارش می باشد. حزب اسلامی حکمتیار به خاطر بسیاری از حملات واقع شده در پاکستان مسوول می باشد و نیروهایش از حمایت استخبارات نظامی پاکستان برخوردار بودند. طوریکه استیو کول (Steve Coll) یادداشت کرده، در این دوره گلبدین حکمتیار – با تکیه به افسران اداره افغان ISI ، عاملان جماعت اسلامی برادران مسلمان (یک حزب اسلام گرای پاکستانی)، افسران استخباراتی سعودی، داوطلبان عرب از 12 کشور – به طور سیستماتیک و منظم به سمت نابود کردن رقبایش در بین جبهه مقاومت افغانها حرکت می کرد.... حکمتیار و قوماندان های سردسته اش به دفعات مجاهدین سلطنت خواه، روشنفکران، قوماندان های احزاب رقیب – و هر کسی که به عنوان رهبری قدرتمند دیگر به حساب می آمد، اختطاف کرده و می کشت.
 

5.4.5       حزب اسلامی: ترور سید بهاءالدین مجروح

سید بهاءالدین مجروح ناشر مجله ماهنامه مرکز اطلاعات افغان بود که به ارتباط جنگ اطلاعات نشر می کرد. چند ماه قبل از ترور، مجله نتایج سروی را به نشر رسانده بود که نشان می داد 70 درصد پناهندگان افغان ظاهر شاه را به جای هر کدام از رهبران مجاهدین حمایت می کنند.
 
طبق گفته شاهدانی که با پروژه عدالت افغانستان مصاحبه کرده اند، بعد از اینکه نتایج سروی به نشر رسید، گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی با یک تعداد از قوماندان هایش به شمول بچه کاکایش، دوست محمد خان؛ رحمت الله ظاهر از پکتیا؛ غلام نبی خان از پکتیا؛ و (Mijur) میجر (احتمال می رود که تحریف شده Major باشد) اهل پکتیا جلسه ای را تشکیل داد. یکی از قوماندان ها موظف شد که مجروح و کارش را مطالعه کند. میجر یک مقام جناح استخباراتی حزب اسلامی بود که مشخصاً قتل ها را به عهده داشت و حکمتیار کار قتل مجروح را به میجر واگذار نمود.
 
میجر یک تویوتای لندکروزر داشت و از مقامات پاکستانی برای حمل سلاح ها به شمول کلاشینکوف اجازه داشت. طبق گفته شاهدان مصاحبه شده در پاکستان، نمبر پلیت (شماره پلاک) این لندکروزر برای پولیس پیشاور معلوم بود و به آنها امر داده شده بود که آن را متوقف نسازند. مجروح در خانه اش در 11 فبروری 1988 مورد هدف مرمی قرار گرفت. طبق گفته شاهدان در پاکستان، میجر به گشت و گذار آزادانه در پاکستان ادامه داد. مسوولین پاکستان هرگز یک تحقیق قابل قبول برای ترور مجروح و یا دیگر افغانهایی که اینچنین کشته شدند، به اجرا نگذاشت.
 
 
 6  نقض بین المللی حقوق بشر و قانون بشری در دوران حکومت اسلامی افغانستان از سال 1992 الی 1996 و توسط نیروهای اتحاد شمال از سال 1996 الی 1998
 
6.1  تاریخچه یی از جنگهای داخلی سالهای 1992 الی 1996
 
در این زمان نیروها با جناحهای اکثریت در کابل ائتلاف کردند و جنایات جنگی را مرتکب گردیدند.  زمانیکه بعض شان احتمالا نمایندگی اعمال انفرادی قوماندانان که خود سرانه انجام میدادند میکند، پروژه عدالت افغانستان میداند که هیچ قضیه ای نیست که مسئوولین علیه افراد ملکی و غیر نظامی جنایات را تحت رهبران جناح شان انجام نداده باشند در بعضی قضایای ارائه شده توسط پروژه عدالت افغانستان وحشیگری و ظلم طبق دستور و توآم با آگاهی و فرمان قوماندان ارشد و رهبر حزب صورت گرفته است.
 
در عین زمان این موضوع واضح وروشن از زبان روایتگران و قصه پردازان جنگ شنیده میشد که قوماندان عمومی و یا ارشد همیشه کنترول قوی بر افرادشان نداشتند. فعالیت شدید نیروهایی دفاعی مخالف بخاطر در کنترول آوردن قلمرو و محلات قوماندانان بخاطر حفظ جان شان و وفا داری به افراد شان باعث ضرر شان بود.  فرماندهان ارشد با تمام کوشش میخواستند که وفاداری خویش را به زیر دستان نشان دهند بخاطریکه از مناطق شان دفاع کنند و ضربات کوبنده را بر مخالفین شان وارد سازند و متحمل ضربات مخالف نشوند عملیات و کوشش های را بخاطر تضعیف جانب مخالف عملیات را آغاز میکردند با وصف اینکه نقاط ضعفی بر سلسله فرماندهی داشتند. جریان این جنگها در سالهای بعد  بطور غیر مترقبه صورت گرفته و دوسیه بندی نشده است.
 
بعد از چند ماه سقوط حکومت داکتر نجیب الله کابل در کام جنگ های داخلی رفت. در جریان این جنگ جناحهای چند گانه شامل در جنگ علیه حکومت داکتر نجیب و اشغال روسها بخاطر کنترول قلمرو در پایتخت و ولایات با هم جنگیدند. علی الرغم مداخلات ملل متحد و بعضی کشور های همسایه امکانی را فراهم نساخت تا کدام توافق سیاسی و شراکت نیروها بدست آید.
 
به تعقیب گفتگوها با بعض قوماندانان پیشین که با داکتر نجیب الله متحد بودند نیروهای احمد شاه مسعود داخل کابل شدند و دیگر نیروها نیز داخل مناطق دیگر در جوار کابل مستقر گردیدند. یک قسمت نیروهای باقی مانده از حکومت داکتر نجیب با مسعود پیوستند و قسمتی با دیگر جناحها و بعضی هم به آسانی از منطقه خارج شدند.
 
اساسأ جنگ تقریبآ بین نیروهای احمد شاه مسعود و نیروهای گلبدین حکمتیار آغاز گردید. نیروهای مسعود همراه با نیروهای دوستم و قوماندانان جنبش مواضع حزب اسلامی را هدف راکت و توپخانه قرارداد در حالیکه نیروهای حزب اسلامی میدان هوای، مکروریانها، قصر ریاست جمهوری، وزارت دفاع و گارنیزیون کابل را مورد حملات راکتی قرار داده بودند. در این حملات حزب اسلامی به تنهای صدها غیر نظامی بقتل رساندند. در حملات کور کورانه راکتی احزاب مختلف شامل در جنگ در این گزارش گنجانیده شده است.
 
در 26 آپریل رهبران در پشاور پاکستان توافقنامه را امضا کرده بودند که در آن بر حکومت عبوری و زمانی انتخابات توافق شده بود. مسعود  وزیر دفاع تعیین گردید. گرچه قدرت دولت اسلامی جدید محدود بود:
در همین زمان اکثر احزاب مجاهدین به این توافق نامه موافقت داشتند و مجاهدین شیعه تحت حمایه ایران کنار گذاشته شدند و یا در نظر گرفته نشده بودند تدارک صحنه برای بعض جنگها که پیش آمد جناح های مخالف مناطق مختلف شهر را تصرف کردند و مراکز فرقه ها جایشان را به مقر نیروهای مسلح تبدیل کردند و پوسته های تلاشی درست شده بودند و خودشان قانون را عملی میکردند. لکن در بعض مناطق بطور قابل ملاحظه در هرات و مزار شریف تظاهرات جناحی پرپا شدند ولی این استثنائات بود. اهداف مسعود در جریان تصدی  دولت اسلامی افغانستان شکست نیروهای جنگی علیه شان که (حزب اسلامی و بعدآ حزب شیعه وحدت و جنبش ملی نیزشامل بودند) بود. توسعه بخشیدن و تحکیم قلمرو دولت اسلامی در اطراف کابل بود. در سال اول دشمن اصلی اش حزب اسلامی بود که طبق آمار کارمندان نمایندگی های حقوق بشر در کابل راکت هایش هزاران غیر نظامی را در بین سال 1992 و 1995 به قتل رساند. اگر چه حکمتیار فقط یک رهبر نبود که راکت اندازی را رهبری میکرد. بلکه هر جناح قدرت مند نظامی در که درکابل انبار اسلحه و یا سلاح ثقیله داشت در جریان  جنگ استفاده کرده و در سرک های کابل به خشم و غضب در آمدند. آنهایی که مجهز با طیاره جیت بودند مثل جنبش ملی و مسعود بطور مشخص جنوب و غرب کابل را در اوقات مختلف جنگ بمباران کردند. حزب وحدت نیز از سلاح های ثقیله شان علیه اتحاد و مسعود استفاده کرده است. تمام این حملات کور کورانه منجر به قتل ده ها هزار خسارات جانی گردید و خلل بزرگی در قوانین جنگی ایجاد کرد زیرا آنها مسئوول ایجاد وحشت بین مردم گردید بخاطریکه باعث قتل و زخمی افراد غیر نظامی و خسارات مالی مردم گردیدند.
 
در ماه جون سال 1992 دفعتآ بین سیاف رهبر حزب اتحاد اسلامی که مرکزش در پغمان در غرب کابل بود و حزب وحدت جنگ آغاز شد. در جریان جنگ نیروهای اتحاد و حزب وحدت جنگجویان و غیر نظامی های را اختطاف کرده و به قتل میرساندند و مفقود الاثر میساختند. دیگر کسانیکه قرار معلومات بقتل رسانیده اند احتمالا بعد از اولین بار زندانی شدن بخاطر تبادله نگهداری میشدند. تمام این تخطیها از حقوق بشر متشکل از جنایات جنگی است. بعضی این تخطی ها در شرح قضایا در ذیل خواهد گفته شد. مسئوولیتها بدوش رهبران ارشد هردو جناح کسانیکه آگاه از اختطاف و لادرک کردن مردم بودند هستند که عبارتند از سیاف و قوماندانان ارشدش و مزاری که در سال 1995 مرد و معاونش کریم خلیلی با بعض قوماندانان ارشد شان. پروژه عدالت برای افغانستان این واقعات را دوسیه بندی کرده است.
 
هردو جناح اتحاد و وحدت افراد ملکی را در حملات خانه به خانه مورد هدف قرار دادند در اول نیروهای اتحاد یک تعداد زنها را مورد تجاوز جنسی قرار دادند و نیروهای وحدت عمل باالمثل را علیه پشتون انجام دادند. طبق قوانین جنگی بین المللی جنایت تجاوز جنسی به حیث جنایات جنگی محسوب شده است. در افغانستان اساسأ تجاوز جنسی بحیث اسلحه در جنگ در جریان کمونیست ها استفاده نشده است . اگر بعدأ گزارش های مبنی بر واقعات تجاوز جنسی توسط روسها و حزب خلق ارائه شده است. بعض نیروهنیروهای مجاهدین مرتکب تجاوز جنسی و اختطاف زنها در جریان حمله در قلمرو دولت گزارش شده لکن به اندازه وسیع صورت نگرفته است. جنگ داخلی که در کابل از سال 1992 الی 1995 این رقم را افزایش داده است. هر گروپ مجاهدین شامل در جنگ در کابل مرتکب تجاوز جنسی با هدف مشخص مجازات تمام جامعه بخاطر درک از همکاری با مخالفین  شان بوده است.
بناء تجاوزات جنسی بر علاوه دیگر مسایل هدف حمله بالای افراد ملکی بوده و مسئله نژادی در بر داشته. در بعض موارد بمعنی تصفیه نژادی استفاده شده است که پروژه عدالت برای افغانستان این واقعات را قرار ذیل ثبت نموده است.
 
در دسامبر 1992 استاد ربانی که مدت ریاستش از چهار ماه بیشتر شده بود یک جلسه را بخاطر تعویق انداختن مدت ریاست ریس جمهور دایر کرد. قرار معلومات کوشش های ربانی بخاطر گرفتن قدرت جنگهای تازه یی را بین نیروهای مسعود دوستم و بر علاوه وحدت منتج گردید. اخیرآ در آخر دسامبر ربانی یک شورای که توسط اعضای حزب خودش دایر شده بود ویرا در 29 دسامبر بحیث رئیس جمهور انتخاب کرد. ولی بخاطر تأسیس یک پارلمان که در آن نمایندگان تمام مردم از اطراف کشور حضور بیابند موافقت کرد و یک حرکت که بتواند ربانی را ابقا و حمایت کند چندین نفر از اعضای این ائتلاف به شمول دوستم حضور داشت.  
 
در اواخر سال 1992 حزب وحدت از دولت اخراج شد و مخفیانه با حزب اسلامی ارتباط گرفت. در این مقطع زمانی مسعود پلان استراتژی را بخاطر مقابله کردن با حزب اسلامی ( که نیروهایش در اطراف کابل مستقر بودند و با راکت مسلح بودند) و حزب وحدت که اکثر عملیات ها در غرب کابل انجام میداد بخاطر اخراج شان روی دست گرفت.  نیروهای حزب اتحاد نقش مهم و عمده را در این حمله بازی کرد که تحت امر مستقیم سیاف و از وی معاش میگرفتند. نیروهای اتحاد اسلامی گرچه بطور رسمی در وزارت داخله جذب نشده بودند لکن با همکاری این وزارت کار میکرد.
در ماه فیبروری 1993 مسعود با نا راضیان و قوماندانان حزب وحدت تماس گرفته و توافقات را انجام داد  و یک پروتوکول را بصورت مخفی با مسعود امضا کردند و وعده داده بودند که در جریان جنگ مزاری و اعضای کابینه اش را اسیر نمایند. پروژه  عدالت افغانستان هردو موضوع را ارتباط عملیات و سوء استفاده را به ثبت رسانده است که شامال فیرهای کورکورانه بالای مناطق ملکی، قتل ها و تجاوزات جنسی ذیل میباشد.
 
درماه جنوری 1994 دوستم با حکمتیار توافق کرد و بالای مسعود حمله ورشد که جنگ شدیدی بعد از سقوط دولت داکتر نجیب الله در اواخر سال 1994 صورت گرفت که به تخمینأ به تعداد 25000 نفر در شهر در بین ماه جنوری و جون بقتل رسیده است. در اخیر ماه مسعود دوستم را از مقرش کنار زد و هزاران نفر را اسیر گرفتند. جنگ بین نیروهای  دوستم و مسعود خمشگینانه بود و شامل هدف گیری حملات بالای مناطق ملکی صورت میگرفت.
 
در سال 1994 موفقیت غیر مترقبه طالبان که نیروهایش قندهار را تصرف کرد و بطور قابل ملاحظه حمایت پاکستان از ناحیه تجهیزات و نظامی وضعیت را در کابل تغییر داد. در اخیر سال 1994 طالبان پیشروی بطرف کابل، ارزگان و زابل کرد و در سال 14 فیبروری 1995 مقرش در چهار آسیاب جایکه وی مدت چهار سال از آنجا کابل را هدف حملات راکتی قرار میداد با تمام تجهیزات آن به طالبان رها کرد و طالبان به آسانی منطقه را تصرف کردند.
 
پرواز حکمتیار مسعود را در موقعیت بدست گرفتن کنترول شهر قرار داد. در ماه مارچ مسعود حملات را علیه حزب وحدت راه انداخت که موقعیت های وحدت در غرب کابل بمبارد نمود و مزاری با طالبان پیوست با دادن اجازه به طالبان که وارد کابل شود باعث انشعاب وحدت شد و تعداد نیروهایش با مسعود پیوستند. این جنگ شامل فیرهای کورکورانه و بمباردمان مناطق غرب کابل توسط نیروهای مسعود و باعث عقب راندن نیروهای وحدت از شهر گردید. نیروهای مسعود همچنین تجاوزات جنسی و قتل افراد غیر نظامی را در جریان حمله مرتکب شدند. چنانچه طالبان مجبور به عقب نشینی گردید مزاری را با خود بردند و وی در وضعیت نا مشخص در هلیکوپتر طالبان در مسیر قندهار مرد.
 
 
 
 
 

6.2 جنگهای شمال

 
با مقایسه کابل با مزار شریف در اویل سال  حکومت اسلامی جنگ شدید فروکش گردیده بود
با توافق و محاصره شهر در ماه مارچ 1992 و در هم کوبیدن نیروهای مستحکم دوستم در منطقه یک فرقه قوی در بین احزاب عمده: جنبش، وحدت و جمعیت بجا گذاشت. گرچه ناحیه مخلوط از اقوام مختلف بوده و بسیار قبل از رهبران سیاسی انقلابی کمونیست، از کمونیست های قومی در منطقه برای تأمین امنیت قلمرو و تضمین قدرت شان استفاده کرده بودند. در سال 1992 قوماندانان عملا از خود مختاری لذت میبرد زمانیکه با یک جناح قوی مثل دوستم و وحدت تحت رهبری محقق متحد شدند. قوماندانان محلی مردم ملکی را بخاطر هدف  چور و چپاول تهدید کرد و بالای مردم قریه حمله کرد و افراد سیاسی جناح مخالف را ترور کردند.
 
استقامت در مزار شریف در سال 1994 زمانی بر هم شکست که دوستم با حزب اسلامی بخاطر جنگ کابل ائتلاف کرد. جنگ در مزار شریف بین دوستم و کسانیکه با مسعود پیوسته بودند صد ها کشته بر جای گذاشت.
هر دوجناح بر کشتن اسیران مبادرت ورزیدند. اوایل 1997 طالبان طرف مزار شریف پیشروی کرد و نیروهای دوستم را از فاریاب، سرپل و بغلان عقب راندند. در اواخر ماه می طبق یک توافق با جنرال ملک معاون جنرال دوستم طالبان وارد شهر مزار شدند و بعد ازاینکه نیروهای هزاره طالبان را در شهر کمین کرده بودند جنرال ملک علیه طالبان برگشت و با وحدت متحد شده هزاران سر باز طالبان را اسیر گرفتند. و حد اقل 3000 طالب در جریان یک هفته به قتل رسیدند.
 
بعد از اینکه دوستم در سال 1997 به مزار برگشت جنگ بین جناحهای عمده بخاطر قدرت در مزار آغاز شد و تا سرحد چور و چپاول  و حمله بر افراد ملکی توسط حزب وحدت و جنبش منتج گردید. در ماه آگست 1998 طالبان تمام کنترول مزار را برای بیشتر از سه سال در دست گرفت و اکثر مناطق شمال را بجز راه شمال شرقی را در دست جبهه متحد واگذار کرد. ( در ذیل بخوانید):
 
 
 
 
6.3  راکت پراکنی ها و بمباردمان کور کورانه کابل و استفاده از نیروهای زیاد در جنگهای جناحی در کابل از سال 1992 الی 1995
 
6.3.1  شرح حال بمباردمان کابل
 
بمباردمان کابل در جریان جنگ های گروهی از سال 1992 الی 1996 بتدریج یکی از نقایض جدی و خطیر نقض حقوق بشر را درجنگ افغانستان تأسیس کرد. این جنگ باعث کشتار ده ها هزار غیر نظامی، تخریب پایتخت گردیده و ساکنین این محل را دچار تکان و بهت زده گی کرد. زمانیکه حزب اسلامی جناح سر شناس و مقدم ترین جناح بین احزاب مسئوول مرگ و ویرانی در بمباردمان کابل شناخته شد بلکه این حزب تنها عامل این نقایض نبود. تمام جناحهای مسلح شامل در جنگ که رقابت برای کنترول شهر داشتند در عملیات کور کورانه استفاده از سلاح ثقیله باعث ویرانی کابل و خسارات جانی در ساحات غیر نظامی گردیدند.
تجزیه و تحلیل مشخص میسازد طریقی را که بعض جناحهای درگیر با استفاده از استعمال سلاح سنگین و بمباردمان و استفاده از نیروهای زیاد این شهر را ویران کرده اند. و همچنان استقرار سلاح سنگین در کابل و سلسله مراتب جناح ها را بیان میکند. افراد بلند رتبه شورای نظار یا جمعیت اسلامی کوشش داشتند که بمباردمان کابل توسط نیروهایش از سال 1992 به بعد بخاطریکه نیروهایش آماده قانونی و دفاع از کابل علیه حملات مخالفین را مشروعیت میبخشد. هیچ جای سئوالی نیست که تأسیس حکومت اسلامی در سال 1992 با جمع جناح های مجاهدین و بقایای دولت سابق بلا فاصله تحت حملات شدید قرار گرفتند،  اولی توسط گلبدین حکمتیار که از دولت اخراج شده بود و بعد توسط گروهای که مشروعیت دولت ربانی را رد میکردند.
بهرصورت بی توجهی به ادعای مشروعیت توسط هر جناح در گیر در جنگ یا در حقیقت ادعای مبنی بر اینکه فلان حزب اول حمله را آغاز کرد، تحت بررسی حقوق بشر (حقوق جنگی) حملات کور کورانه منع قرار داده شده است. حملات کور کورانه حملاتی را گویند که مستقیم به مناطق نظامی هدف گرفته نشود. و یا استقرار نظامی به قسمی که یا بمعنی که نیروهای جنگی مستقیم به محلات نظامی سوق داده نشود. حملات کور کورانه به هر معنی شامل بمباردمان های است که تهدید واحد نظامی مشخص جدا از مردم ملکی در محلات شهر، قریه جان و غیره باشد و حملات که احتمالا باعث واقعات خساره رساندن به زندگی مردم ملکی و زخمی شدن مردم ملکی و خساره مند شدن مردم ملکی شود یا و متعلق به استفاده از واضح و مسلم بودند افراد زیاد نظامی در این محلات باشد پیش بینی شده است.  این آخرین قانونی است که نسبی ارائه شده است. بناء تمام جناحهای شامل در جنگ در کابل به حملات کور کورانه مبادرت ورزیده اند. گزارشگر خاص ملل متحد راجع به این حملات گزارش داده است که تمام گزارش هایش مربوط حملات همین مقطع میباشد. بطور مثال در یک گزارش توضیحی از قتل دسته جمعی توسط حملات کور کورانه راکت و بمباردمان هوای که بمب زمین را عمیق حفر کرده بود از کابل بیان کرده است که راکت ها و توپخانه های کور کورانه در شهر فیر شده بود. یک گزارش جدید و بسیار پر جنجال و مهم در جنگهای اخیر حاکی از استفاده از بمباردمان هوای مناطق مسکونی کابل و شاهراه و طبق گزارش خط نشست و برخواست طیاره های جنگی را بوده است.
 
6.3.2       سلسله مراتب هدایات و کنترول عملیات نظامی توسط شورای نظار و جمعیت اسلامی
 
بطور مشخص قوت های مرگبار شورای نظار باعث  ویرانی پایتخت افغانستان کابل توسط راکت و توپخانه گردید. جناح که نقاط مرتفع را در محدوده کابل در اختیار داشت نیروهای هوای باقی مانده از حکومت نجیب الله همرای جنبش در دست داشتند. علت اینکه جنگها زیاد تر توسط نیروهای انشعابی و بقایای حکومت داکتر نجیب جنرالان که با جنبش ملی پیوستند دامن زده شد که با مهارت و تسلیحات وافراد نظامی زیاد با خورد دار بودند.
شاهدان عینی که با شورای نظار بودند مشخص از سلسله مراتب قوی در زمان تصمیم گیری که بکجا حمله کنند برایشان دستور داده میشد. مسعود مکررآ عملیات را رهبری میکرد چی سلاح دور برد و یا میانبرد و یا اینکه به پیلوت های جیت دستور بمباران میداد. محمد قسیم فهیم بعدا مسئوول استخبارات و در اکثر اوقات مشوره میداد که کدام مناطق مهم را هدف قرار دهند.
یک قوماندان تولی از ظرفیت تنظیمات شوران نظار گواهی داد و گواهی مفصلی را به پروژه عدالت افغانستان ارائه نمود. نه تنها شورای نظار بلکه نیروهای متحد بطور غیر منظم داخل کابل شدند.  داکتر عبدالرحمان رفت با نبی عظیمی، جنرال بابه جان وجنرالان و بقایای دولت سابق توافق کردند و بعد جمعیت اسلامی و شورای نظار از طریق سالنگ، پنجشیر، بگرام و میدان هوای کابل وارد شهر کابل شد. نیروهای حزب اسلامی نیز در دروازه های شهر کابل رسیدند.
قوماندان کندک گفت: نیروهای شورای نظار مستقیمأ تحت فرمان احمد شا مسعود بود داکتر عبدالرحمان آنها را همکاری میکرد و جنرال پناه پنجشیری مسئوول نظامی بود. 
قوماندان کندک گفت: ما با نیروهای تازه نفس که مسعود تنظیم کرده بود وارد کابل شدیم سید یحیی خان قوماندان بود و بعد از آن که او کشته شد بسم الله خان قوماندان تعیین گردید. 
قوماندان گفت: اول ما قصر ریاست جمهوری و وزارت دفاع مستقر شدیم و بعد ما در خط اول که تازه در شهر  کنده شده بود فرستادند. مقدمتأ او در پوسته گمرک  و پوهنتون نظامی در مسیر راه جلال آباد فرستاده شد جای که با نیروهای عظمی از پنجشیر تحت فرمان گل حیدر و بابه جلندر و بعضی اشخاص دیگر باز مانده از حکومت سابق در آنجا مستقر بودند. در روز های اول ما مکان مشخص نداشتیم و ما در جاهای که جنگ شدید بود فرستاده میشدیم.
او گفت: برای چند روز جنگ کاملا غیر منظم بود و مرکز فوماندهی در گارنیزیون کابل جای که نبی عظیمی، بابه جان، داکتر عبدالرحمان، قوماندان پناه و دیگر جنرالان مسئوول جنگ بودند. آنها برایم سلاح و مهمات دادند و ما آنها را استفاده کردیم.
وی گفت: در ابتدا مسعود در خارج از کابل در جبل السراج بود. و گزارشهای متداوم میگرفت و بعد نیروهای دیگر از مناطق ولایات دیگر خواست و به کابل اعزام کرد. اکثر نیروها از پنجشیر و شمالی به سرعت رسیدند و اکثر پنجشیریهای که در کابل بودند مسلح شدند و به نیروهای نظامی پیوستند. نیروهای دیگر از بدخشان، تخار و بغلان نیز رسیدند.
 
قوماندان همچنان توضیح داده است که بعدآ نیروهای متحد از حزب وحدت و جنبش ملی از طریق هوای و زمینی رسیدند و سر بازان دولتی به خانه های شان رفتند و بعضی شان به گروپ های مجاهدین پیوستند که سرچشمه از علایق ولایتی داشت. نیروهای اتحاد اسلامی از میدان شهر و پغمان رسیدند آنها با لنگی های دراز و موهای دراز بودند و تنبان هایشان تا زانو کشیده بودند. آنها بیرقهای سفید رنگ داشتند و بعضی شان عکس های استاد سیاف را در موتر هایشان نصب کرده بودند. شورای نظار پتلون های نظامی روسی و کلاهای چترالی و دستمال در دور گردن شان بودند و بعضی شان عکس های مسعود را در موتر هایشان نصب کرده بودند.
 
در اول زمانی و فرصتی بود که در شورای جناح های متحد شمال شامل میشدند. ولی زمانیکه جنگ شدید با حزب اسلامی آغاز شد مشکل بود که این جلسه بر گذار گردد. شورای نظار از امکانات نظامی و سلاح ثقیله یی که از دولت وقت مانده بود نفع برد و نیاز پیدا نکرد که سلاح های ثقیله شان را از جای دیگر بیاورند زیرا ما از توپخانه و تانک های جا مانده در سنگر های اطراف کابل بجا مانده بود مستقر شدیم و سنگر هاییکه مربوط دولت وقت بود مملو از دوستان گردیده بودند.
 
تبادله توپخانه در اطراف کابل شروع شد و ما هم به تدریج هود خیل، قلعه زمان خان و اطراف پلچرخی را با راکتها، توپخانه هدف قرار میدادیم. حزب اسلامی نیز در جواب ما مناطق گمرک، میدان هوای، مکروریانها، ساحات اطراف ریاست جمهوری، وزارت دفاع و گارنیزیون کابل را با راکت میزدند. نیروهای اتحاد در مناطق مختلف در جریان جنگ مستقر شدند. نیروهای حزب وحدت در غرب کابل در آخر 1992 هدف قرار گرفت  و نیروهای جنبش از جنوری 1994 هدف قرارگرفت. این دو جناح نیز بر شورای نظار حمله ور شدند.
 
پرسان شد که آیا نیروها مناطق را که بمباران میکردند میدانستند که مناطق غیر نظامی اند. در جواب گفت زمانیکه شورای نظار و حزب اسلامی جنگ را شروع کردند مناطق همدیگر را در روزهای اول میکوبیدند تمام خانه های مردم غیر نظامی بودند که تا هنوز در آن زندگی میکردند ولی زمانیکه جنگ دوام کرد آنها بتدریج خانه هایشان را در خطوط اول جنگ  رها کرده  به مرکز شهر، به ولایات، یا جلال آباد و یا پاکستان فرار کردند.
او گفت: شورای نظار خانه پشتون ها را در مناطق حزب اسلامی تلاشی میکردند لکن صدمه و آزار و اذیت نکردند. لکن خسارات واقعی جای بود که آنها ضربه وارد میکرد.
اوگفت: آنها جای رفته نمیتوانستند که مورد حملات راکتی قرار میگرفتند. لکن بعضی اوقات اگر ما مناطق دشمن را تصرف میکردیم ما چقری های عمیق اثر بمب را میدیدیم و میدانستیم که چه در داخل خانه ها بود ویا مقر نظامی بمب این حفرهای عمیق را ببار آورده است.

 
 
شورای نظار بر کوه آسمای، (کوه تلویزیون) با پوسته رادیو تلویزیون، کوه رادار به معنی اینکه رهبران هدایت میداد تا راکت ها و بمب ها در کجا می افتد کنترول داشت. طبق اظهارات قوماندان کندک پوسته عمومأ در مدت سه ماه در سه ماه تحت فرمان گل حیدر بعضی اوقات توسط با به جان اکمالات و تبادله نیرو میشد.
او گفت: کوه تلویزیون مشهور به پلنگ یک و کوه رادار مشهور به پلنگ دو برای عملیات مهم و اساسی بودند آنها تحت فرمان مستقیم وزارت دفاع بود و وزارت دفاع با این پوسته ها ارتباط مستقیم داشت.  پوسته رادیو تلویزیون هر ماه بخاطر که محل خسته کن بود افرادش تبدیل میشد و تحت امر مستقیم وزارت دفاع بود. از این محل آنها میتوانیست تمام محلات فیر و توپخانه و محلات نظامی مخالفین شانرا توسط دور بین میدیدند و بعد در کوه رادیو تلویزیون ما رفتیم.    
 
یک افسر استخبارات سابق بما از تشکیلات  و روش شان بطور مفصل اطلاع داد که سه نوع راکت توسط نیروهای شورای نظار استفاده میشد و تحت فرمان کسیکه فیر میکرد قرار داشت:  راکتهای  دور برد که اول در تپه سرخ و بعد در چهار راهی میدان هوای بگرامی مستقر شده بود و قوماندان مسلکی آنرا فیر میکرد و اهدافش محلات نظامی تحت کنترول حزب اسلامی و حزب وحدت محلات که فرقه ها و موقعیت های نظامی دشمن بود. بطور مشخص ما لوای سه راکت را در دارالامان جاییکه توپخانه حزب وحدت و فرقه حزب وحدت در آنجا بود و سفارت روسیه محل فرقه 096 حزب وحدت در آنجا مستقر بود. همچنان ما محلات حزب اسلامی را از قبیل چهار آسیاب محل توپخانه حزب اسلامی، شیوکی محل ریاست استخبارات حزب اسلامی، محل فرقه ریشخور و انبار اسلحه حزب اسلامی موقعیت داشت هدف قرار میدادیم. و همچنان میدان هوای دشت سقاوه را در لوگر که توسط حزب اسلامی اعمار شده بود ما می کوبیدیم. این افسر گفته است که راکت های دور برد توسط افراد مسلکی نظامی از دوران داکتر نجیب الله که همرای جنرال بابه جان بودند و او ایشان را هدایت میداد و مسعود هدایات مشخص را برایشان میداد.
 
او گفت: نوع دوم راکتهای برد متوسط بود که میتوانست محلات 15 الی 20 کیلومتری را هدف قرار دهد. او گفت که فرمان این راکت توسط قوماندانان فرقه ها صادر میشدند، بطور مثال احمدی قوماندان فرقه قرغه، پناه خان قوماندان نیروهای جهادی، گدا محمد خان قوماندان فرقه تپه سرخ، و بسم الله خان دستور میدادند. این راکتها نیز محلات حزب اسلامی وزون های نظامی و مراکز نظامی را از قبیل بگرامی، شاه شهید، کارته نو، چهلستون و محلات وحدت را در افشار، علوم اجتماعی، سیلو و در صورت ضرورت هر منطقه غرب کابل که تحت کنترول حزب وحدت بود میکوبیدند.
 
همچنان شورای نظار راکت انداز های سیار و توپخانه و تانک های سیار در ساحات در صورت نیاز داشتند به پوسته های که در محلات مشخص مستقر شده بودند کمک میشدند. اکثرشان مربوط قوماندانان حمله کننده کندک ها و لوای و چن جنگیان مثل گل حیدر و عبدالصبور که هر دوی شان از پنجشیر بودند، قوماندان فاضل واز سمنگان، عبد الحکیم و معاون عزیز بودند. این افسر استخبارات گفته است که این قوماندانها شخصأ حملات را انجام نمیدادند بلکه احمد شاه مسعود برای شان هدایات عملیات میداد و این ها عمل میکردند.
راکت نزدیک برد راکتهای بودند که یک الی دو کیلومتر محلات دشمن را هدف قرار میدادند، مثل کارته سخی، کارته چهار، اطراف دانشگاه، ده بوری، کوته سنگی، سرای غزنی، چنداول، خوشحال خان، قلعه واحد، چهار قلا، مهتاب قلعه، دشت برچی، آغلی شمس، بینی حسار، سیا بینی، سنگ نوشته، بگرامی، قلعه زمان خان و ارزان قیمت را هدف قرار میدادند.
 
قوماندان کندک نیز از نیروهای ریزرفی تحت امر بسم الله خان بیان کرد در هیچ جای مستقر نبودند و در صورت ضرورت استفاده میشدند. این نیروهای احتیاطی تأ سیس و توسط احمد شاه مسعود آموزش داده شده بودند و یونیفورم مشخص و سلاح های مشخص داشتند از معاش و اکمالات و لوجستکی عالی بر خوردار بودند. این نیروها دارای تانکها و راکت های نصب شده بر موتر های شان، زیو نوع روسی و دافع هوا در موتر های شان نصب شده بودند. و این نیروها در عملیات علیه حزب اسلامی در بالا حصار، کوه آسمای و بعدآ چهلستون شرکت داشتند، و بعدآ علیه حزب وحدت در غرب کابل شرکت کردند و همچنان بخاطر کوششهای نا موفق بخاطر تسخیر ریشخور  وارد عمل شدند.
 
طیاره های جنگی جنبش و شورای نظار تحت فرمان جداگانه بودند. طبق اظهارات قوماندان سلاح ثقیله شورای نظار مسعود خودش حملات ضربتی راکتی و بمباردمان را دستور میداد و یا بسم الله خان دستور میداد. در زمان پیمان شورای هما هنگی در جنوری سال 1994 طیاره های جنبش ملی قوت دشمن محسوب گردید و تمام حریم هوای کابل تحت کنترول مسعود بود. و همچنین مناطق مرتفع و استراتژیک شهر را در دست داشت. این دو عامل به معنی این بود که مسعود توانای هدف گیری محلات زیاد را در اطراف کابل دارد.
یک شاهد عینی غیر نظامی گفت: او به این باور است که این نقاط مرتفع اساسأ باعث ویرانی پایتخت و بطور مشخص شرق و غرب کابل گردید. او گفت که در هر درگیری جزئی آنها از راکت انداز و قوت هوای استفاده میکردند که من شاهد آن هستم.
 
أ‌.         یک افسر نظامی سابق استقرار شورای نظار در غرب کابل علیه وحدت را مفصل چنین بیان کرده است:
 
1.      سمیع الله قطره از جمعیت اسلامی از ولسوالی درواز بدخشان قوماندان لوای دفاع انقلاب مستقر در زندان دهمزنگ، باغ وحش، چهارراهی بریکوت طرف سینمای بریکوت و راه های دهمزنگ بود.
 
سلاح های شان:
50 میل راکت آر پی جی 7
120 میل پیکا نوع روسی
10 پایه هاوان وسط 82 ملی متری
10 پایه توپ 82 ملی متری
10 پایه توپ 76 صحرا نوع چینای
سه پایه هاوان غرنی نوع روسی
دو چین تانک غول پیکر توپ دار
سه چین تانک تی 62 نوع روسی
دو چین تانک روسی 60 پیپی
 
2.      رحیم الله معاون لوا تحت امر بابه جلندر پنجشیری در مناطق عقب وزارت زراعت و شفا خانه علی آباد مستقر بود.
3.      حبیب الله پارندی قوماندان کندک غند بابه جان در استقامت های فوقانی کارته سخی و قسمت های از وزارت زراعت کنترول داشت.
4.      گل حیدر از پنجشیر گردنه کارته سخی را در کنترول داشت.
 
یک شاهد عینی دیگر(ک) که در محل زندگی میکرد سلاح های گل حیدر را قرار ذیل یاد داشت کرده است:
 
1.      40 میل راکت آر پی جی 7
2.      10 پایه هاوان وسط 82 ملی متری
3.      10 پایه توپ 82
4.      40 میل ماشیندار پیکا
 
اگر چه مواضع توپخانه و توپخانه دولت اسلامی در جریان جنگ تغییر میکرد لکن پروژه عدالت افغانستان محلات مهم دوازده گانه راکت های دولت اسلامی را با محلات راکتهای شورای هماهنگی را به تجزیه و تحلیل گرفته است و ترسیم ونقشه از بمباردمان ها را کرده است که قرار ذیل است:
 
 
 
 
 
توپخانه اول: در شیوکی پوسته شرقی در شرق میدان هوای کابل:
1.      دو چین تانک
2.      دو پایه بی ایم 21
3.      توپ دی سی 4 پایه
این سلاح ها موقعیت های مخالفین را در شرق و جنوب میکوبیدند.
 
توپخانه دوم: در خواجه بغرا در غرب میدان هوای کابل:
1.      یک دستگاه راکت انداز اورگان
2.      بی ایم 21 دو ستگاه
3.      توپ دی سی 4 دستگاه
این سلاح ها موقعیت های نظامی دشمن را در جنوب و شرق هدف قرار میدادند.
 
توپخانه سوم: در کوه تلویزیون:
1.      یک دستگاه بی ایم 21
2.      دو چین تانک
3.      زیو - 23 دو دستگاه
4.      راکت استینگر دافع هوا
5.      استریلا – 10 دافع هوا و راکت زمین به هوا
6.      اهداف اصلی این ها موقعیت های اطراف شهر را در بر داشت که تحت فرمان احمد شاه مسعود توسط دوربین مواضع مشخص میشدند و هدف قرار میدادند.
 
توپخانه چهارم: هزاره بغل در قسمت شمال خیر خانه بود:
1.      یک دستگاه اورگان
2.      دو دستگاه بی ایم 21
این سلاح ها محلات مخالفین دولت را در غرب و جنوب کابل هدف قرار میداد.
 
توپخانه پنجم: فرقه 315 در غرب خیر خانه:
1.      دستگاههای  اورگان
2.      بی ایم 21
3.      انواع مختلف راکت انداز ها
4.      تانکها
اساسأ این جا محل دیپو و انبار شورای نظار بود و از این جا موقعیت های دشمن را در هر جای اطراف کابل هدف قرار میدادند.
 
توپخانه ششم: در دشت چمتله:
1.      یک دستگاه لونا
2.      بی ایم 21
3.      یک دستگاه اورگان
از این محل مواضع حزب اسلامی و جنبش را با لونا در چهار آسیاب و همچنین مواضع حزب وحدت و حزب اسلامی را در غرب و جنوب کابل هدف قرار میدادند.
 
 
توپخانه هفتم: لوای راکت:
1.      4 چین تانک
2.      6 پایه راکت انداز
3.      انواع مختلف سکر و راکت انداز های بی ایم بود.
که تحت قوماندانی ملا تاج محمد بود و که حزب وحدت در غرب کابل را هدف قرار می دادند.
 

 توپخانه 8. قرغه

            یک دستگاه تانک
            یک دستگاه توپ
            سه دستگاه بی ام 21
که تحت قوماندانی شیر علم بود و مواضع حزب وحدت در غرب کابل را هدف قرار می دادند. به ویژه این قطعه برای فیر کوته سنگی، کارته چهار، ده بوری، علاءالدین، دارالامان، ده قاضی و چهلستون.
 

 توپخانه 9. باغ داوود

وسایل زیاد و مختلفی در اینجا مستقر بودند که تحت قومانده شیر علم در قرارگاه اصلی نزدیک به اتحاد اداره میشد.
 

 توپخانه 10. کمپنی

تعداد وسیعی سلاح ثقیله به شمول تانک ها و توپها در اینجا مستقربودند.
این توپخانه تحت قومانده زلمی طوفان بوده و حزب وحدت در غرب کابل را هدف قرار می دادند.
 

موقعیت های تحت کنترل حرکت اسلامی

 

توپخانه 11 و 12. تایمنی

دو قرارگاه  توسط حرکت اسلامی کنترل می شد. آنها نسبتاً سلاح های ثقیله کمی داشتند اما هر آنچه که داشتند برای اشتراک در عملیات های شورای نظار علیه حزب وحدت مستقر کرده بودند.
 
 

نقش حزب اسلامی در بمباردمان کابل

حزب اسلامی به مدت سه سال تمام از دوره اول جنگهای حزبی تا زمان اخراج این حزب از قرارگاه هایش در چارآسیاب، جنوب کابل سلاح های ثقیله در کابل استفاده کرد. تغییر اتحاد های نظامی- سیاسی  بدین معنی است که اهداف بمباردمانهای حزب اسلامی پیوسته تغییر می کرد. گرچه، برخی ثابت بودند وجود داشت که حزب اسلامی در تمام مدت با شورای نظار در جنگ بود و بناءً تا رسیدن به پست های نظامی و ساختارهای عمده دولتی که توسط جمعیت- شورای نظار اداره می شد تا پایان ادامه یافت.
 
چهار دوره اصلی در نقش حزب اسلامی در جنگ های داخلی کابل وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شرکت خدمات حقوقی ومشوره دهی دادگستر