۱۳۹۳ تیر ۱۱, چهارشنبه

پروژه عدالت برای همه

شرکت خدمات حقوقی مشوره دهی دادگستر

 

3.3 دستگيري ها و مفقودالاثري ها: موارد مورد مطالعه از كابل و ولايات 

پروژه عدالت افغانستان با يك تعداد از اعضاي خانواده هايي كه افراد فاميلشان غير مسوولانه دستگير شده و بعد از دستگيري مفقود شده اند، مصاحبه كرده است. داستانها مشابه بوده و بيشمار قصه هاي ديگر بين افغانهاي داخل كشور و همچنان آنهايي كه در خارج زندگي مي كنند، وجود دارد.
 
احمد شاه احمد زي كه در دولت مجددي و رباني در سالهاي 1992 الي 1996 به عنوان وزير بوده و در سال 2004 كانديداي رياست جمهوري بوده است، شواهدي از مفقودي 16 تن از فاميل و آشنايانش به تعقيب كودتاي كمونيستي ارائه نموده است. وي اظهار داشته كه در سال 1978، افسران سرويس استخباراتي برادرش اكبر خان، دامادش آدم خان و بچه كاكايش خان آقا همه مسكونه قريه ملنگ ولسوالي خاك جبار ولايت كابل را دستگير نموده اند. در روزهاي اوليه توقيفشان تحت بازداشت ببرك شينواري، رهبر جناح جوانان حزب خلق بودند و بعد از آن هر سه آنها ناپديد شده اند. فاميل در پيداكردن اثر و نشاني از آنها و يا معلوم كردن سرنوشتشان عاجز ماندند. آنها به اين نتيجه رسيدند كه مردانشان به پلچرخي برده شده و به قتل رسيده اند. در همين دوره ماموران استخباراتي حزب دموكراتيك خلق تعدادي از آشنايان احمد شاه را از منطقه خاك جبار به شمول سيزده نفر ذيل مفقود نموده اند: حاجي شادولا خان، حاجي خيالي خان، حاجي محمد صديق (يك ريش سفيد قريه ملنگ)، حبيب الله ولد محمد صديق، جلندر ولد محمد صديق، ملك عبدالخالق، مير آقا و برادرش شهزاد مير، محمد صديق، تورن محمد عمر ولد جمعه گل، معلم جليل ولد ضياءالدين، داوود ولد نادر و محمد رحيم ولد ظريف گل.
 
پروژه عدالت افغانستان همراه ن ، فرزند قاضي القضاة پيشين در دوره دولت شاه سابق ظاهر شاه، مصاحبه نموده است. بعد از اينكه تركي به قدرت رسيد، پدر وي توسط جاسوسان استخبارات تحت سروري برده شده و در پل چرخي زنداني گرديده است. ن ديگر پدرش را نديده و هيچ اطلاعي راجع به اينكه چه اتفاق بالاي وي افتاده، به دست نياورد ولي وي معتقد است كه پدرش در زندان كشته شده است.
 
محمد گ. حادثه اي را نقل كرد كه در آن اعضاي فاميلش به خاطر حمايت از مجاهدين دستگير شده اند. حادثه زماني اتفاق افتاد كه تركي نخست وزير بود. بعد ازآن مامورين استخباراتي داوود خان نورستاني كه يك صاحب منصب نظامي بود به اتهام همكاري با حزب اسلامي دستگير كردند. ديگر صاحب منصبان و فاميل مشهور وكيل نورستاني به توقيف برده شدند. بازماندگان معتقدند كه همه آنها متهم به همكاري با مجاهدين بودند و ممكن توسط ديگراني كه تحت شكنجه بودند معرفي شده باشند. وقتي كه امين به عنوان رئيس جمهور به قدرت رسيد، محمد گ. دريافت كه همه بازداشت شدگان كشته شده بودند.
 
يك زن به نام ن. از تهيه مسكن كابل اظهار داشته كه شوهرش در جريان شب دستگير شده بود. وي از تاريخ آن مطمئن نبود ولي حادثه زماني اتفاق افتاده كه امين نخست وزير بود. زمانيكه وي سعي نمود تا معلوماتي از شوهرش به دست آورد، از طرف منابع اداري هيچ چيز به وي گفته نشد اما وي از طريق غير اداري و رسمي اطلاع حاصل نمود كه شوهرش توسط جاسوسان سرويس استخباراتي دستگير شده است. وي هرگز دوباره شوهرش را نديد و نفهميد كه چه زمان و كجا وي كشته شده بود.
 
ش. يكي از ساكنين كابل(يك زن) و مسكونه سابق غزني به  AJP (پروژه عدالت افغانستان) نقل كرده كه دو برادرش به نامهاي حيات الله و عبدالحميد توقيف شده و به پلچرخي برده شده اند. اين زن هرگز نتوانسته كه آنها را ببيند و يا اينكه بفهمد چه به سر آنها آمده است اما وي تصور مي كند كه آنهارا كشته اند و در همانجا مدفون نموده اند. گرچه وي از تاريخ دقيق حادثه مطمئن نبود ولي زماني اتفاق افتاده كه تركي نخست وزير بوده است. حيات الله يك تورن در فرقه 14 غزني بوده و عبدالحميد درمدرسه اي در غزني كار مي كرده است. وي معتقد است كه آنها زنداني شدند براي اينكه آنها متهم به حاميان رئيس جمهور سابق داوود خان بودند.
 
ي. يكي از ساكنين برانه شهر كهنه كابل به AJP گفته كه كاكايش به نام سيد بشير بعد از دستگيري توسط قواي جاسوسي استخبارات تحت اسدالله سروري در سال 1978 مفقود شده است. وي اظهار داشته كه:
 
سيد بشير فرزند نور احمد خان سابق مدير مالي بود. وي مسكونه كابل بوده و يك مدرك از فاكولته حقوق دانشگاه كابل داشته است. وي كدام وظيفه رسمي نداشته است. وي مشغول مبارزه سياسي عليه رژيم ظالم وقت بوده است. بار اول وي به مدت 13 سال در زمان دولت ظاهر شاه در زندان بوده است. وي بعداَ در زندان دهمزنگ نگهداري مي شده و رها شد. سپس، زمانيكه تركي به قدرت رسيد و اسدالله سروري رئيس استخبارات بود سيد بشير توسط سرويس استخبارتي از يك ميتينگ برده شده است. در ابتدا معلوم نبود كه به كجا برده شده و بعداَ ما اطلاع حاصل نموديم كه وي در پلچرخي زنداني شده است. به خاطر اينكه وي يك زنداني سياسي بود هيچ كس اجازه ملاقات با وي را نداشت. برادر وي، ضياء محمد فدايي كه در دادگاه ويژه انقلابي بود گفت كه وقتي وي دوسيه سيد بشير را پيدا كرده، هيچ سندي در آن موجود نبوده واين بدين معني است كه هيچ تحقيقي صورت نگرفته بود. بعد از اينكه آنها موفق به دريافت سندي نشده بودند، آنها وي را اعدام نمودند. دستور اعدام وي از طريق تلويزيون اعلان شد. اقارب وي هرگز جنازه اش را نديده اند. در ميتينگي كه سيد بشير شركت داشت در حدود هشت نفر بودند. همه آنها دستگير شده و بعد از مدتي همه آنها اعدام شده اند.
 
آ.(يك زن) به AJP  از آدم ربايي و زنداني شدن فاميلش در اواخر سال  1979شرح داده است. آنها در قلعه شاده پهلوي مسجد سفيد كوته سنگي در كابل زندگي مي كردند. آ. كه ده ساله بوده بزرگترين فرد بين 5 بچه ها بوده است. پدرش يك نانوا در كوته سنگي بوده و بچه كاكايش صاحب نانوايي بوده است. آنها هردو با هم كار مي كردند. وي بيان داشت:
 
وضعيت در آن زمان خيلي بد بود و آنها مردم را به بهانه هاي مختلف مزاحمت مي كردند. به عنوان نمونه، آنها ميگفتند كه شما ملا يا جاسوس،... هستيد و سپس آنها شما را زنداني مي كردند. مردم نمي توانستندكه زندانيان را ببينند و جراُت نمي توانستند كه در مورد اقاربشان پرس و جو نمايند. آنها نه تنها پدرم بلكه هشت تن از اقارب  را دستگير و زنداني كردند. بچه كاكاي پدرم- يوسف ولد نيك قدم- كه در سيلو كار مي كرد همچنين دستگير شد. آنها يكي ديگر از اقارب به نام حبيب كه يك دكاندار بودند از دكانش بردند. آنها مرد ديگري را به نام حاجي عوض، يك كارمند كه وي هم از اقارب بود دستگير كردند. آنها اين افراد را قبل از پدرم دستگير نمودند. آنها همچنين دو برادر از اقارب ما را دستگير نمودند. آنها هر دو دكاندار در سر كاريز قلعه شاده بودند. يكي از آنها به نام سهراب و ديگري به نام محراب بود. همسران آنها هنوز هم بيوه و بدون سرپرست هستند. مردي به نام حاجي صفر به همراه پدرم و بچه كاكايش در شبي كه آنها كار خويش را به اتمام رسانيدند، دستگير شد. پدرم بچه كاكاي خوردش را زود به خانه فرستاد چون پدرم به خانه آنها دعوت شده بود. بچه كاكاي بزرگترش به همراه پدرم در حال رفتن به خانه بودند. در ميان راه يك جيپ نظامي آنها را متوقف كرده و مجبور به سوار شدن به موتر نمودند. يكي از اقاربمان كه يك رستورانت در آن ساحه داشته ديده است كه آنها به زور به داخل جيپ برده شدند.  پدرم و بچه كاكايش مرتب سوال مي كردند كه جرم آنها چه مي باشد. اما آنها را لت و كوب نموده و به موتر برده و اجازه صحبت بيشتر را به آنها ندادند.
 
از آن زمان به بعد، پدرم و بچه كاكايش هرگز برنگشته اند. ما ابتدا به جستجوي آنها نپرداختيم چون فكر مي كرديم كه وي به خانه بچه كاكايش رفته است. وقتي كه ما به جستجوي وي پرداختيم، بعضي مردم مي گفتند كه زندانيان در زندان صدارت، مي باشند و بقيه مي گفتند كه آنها در پلچرخي مي باشند. ما از چندين جاها سوال نموديم و عريضه هايمان را داديم ولي آنها حقيقت را نمي گفتند. آنها به ما ميگفتند كه اقارب شما اينجا آورده نشده اند. بعد از آن ببرك كارمل قدرت را به دست گرفت. اقارب ما گفتند كه دولت تغيير كرده و در نتيجه پدر شما به همراه ديگر زندانيان آزاد خواهند شد. اما وي هنوز هم مفقود الاثر است. از آن زمان به بعد مادرم بيوه شده و رنج و مشقت فراواني را براي بزرگ كردن ما متحمل شده است.
 
يكی از شواهد زن به نام ز. از قلعه نائو بادغيس به AJP گفت كه در سال 1979 پدرش، يك معلم مكتب، از مكتب برده شده و زنداني شده است. وي در زمان وقوع حادثه يك طفل بوده ولي واقعه را از مادرش شنيده است. به مدت 15 روز اول كه وي زنداني بوده، اقارب اجازه غذا آوردن براي وي را داشته اند و بعد از آن آنها قادر به ديدن وي بودند. فاميلش به مسوولين ولسوالي شكايت كردند و يك بار به آنها گفته شد كه پدرشان در يك مكاني بنام فرامرز باغ نگهداري مي شود. اما وقتي كه آنها بدانجا رفتند، آنها نتوانستند كه هيچ معلوماتي از وي به دست آورند. ز. بعداَ فهميد كه پدرش به همراه هفت معلم ديگر كشته شده اند.
 
س. ناپديد شدن اعضاي فاميلش را در سال 1978-1979 به AJP چنين توصيف مي كند:
 
دو تن از فاميل ما توسط سرويس استخباراتي در 1978 دستگير شدند. يكي بچه كاكايم به نام نور محمد ولد درويش خان، مسكونه پنجشير و ديگري كاكايم بنام محمد اصغر ولد رحمدل مسكونه پنجشير بودند. محمد اصغر ولد رحمدل مسكونه الاقادري دومين بخش پنجشير يك دريور در آن زمان بود. نور محمد ولد درويش خان مسكونه بخش دوم پنجشير يك نگهبان بود. قواي استخباراتي آنها را در سال 1978 از پنجشير دستگير كردند. الاقادر(ولسوال منطقه) از بخش دوم پنجشير و همچنين عبدالخليل امين معاون امنيتي كابل و استخباراتي در منطقه در آن زمان بود. قواي استخباراتي وي مسوول كشتار چندين نفر از آن بخش پنجشير بوده اند.  از پنجشير تا پروان چاريكار ، ما ميدانيم كه مردم آنها را ديده بودند. بعداَ آنها به كابل و به زندان پلچرخي جايي كه مفقود شدند، برده شدند. بعد از اينكه به كابل آورده شدند ديگر ديده نشده اند. به خاطر بحران سياسي آنها دستگير شدند. مانند اقارب من، دو نفر ديگر به نامهاي وكيل قوچكار و فخرالدين خان دستگير شده اند.
 
محمد، يك تن از ساكنين ولسوالي محمد آغه ولايت لوگر به ‌‌AJP گفته كه پنج تن از اعضاي فاميلش در سال 1979 دستگير و مفقود شده اند. اين افراد عبارتند از:
·         برادرش محمد فاروق ولد محمد ابراهيم، يك متعلم
·         بچه مامايش عبدالغني ولد جان محمد مولوي
·         بچه مامايش عبدالمنان ولد جان محمد دگرمن
·         بچه كاكايش محمد عالم ولد فراموز دوهم بريدمن
·         بچه كاكايش محمد اسماعيل ولد فراموز، متعلم مكتب
 
همه توسط سرويس استخباراتي تحت توقيف قرار داده شدند. طبق اظهارات هم زندانيان آنها، آنها براي 15 الي 20 روز در زندان بودند و بعد بيرون برده شده و به قتل رسيدند. محمد همچنين چهار نفر ديگر را مي شناسد كه تحت شرايط مشابه از منطقه شان توقيف شده اند كه عبارتند از:
  • دگرمن باز محمد از ولايت لوگر
  • محمد برات، محصل طب جلال آباد
  • دگروال محمد عظيم از ولايت لوگر
  • مامور عبدالسلام از ولايت لوگر
 
محمد معتقد است كه اقارب وي دستگير و كشته شدند براي اينكه آنها مسلمانان صاحب نفوذ در منطقه بودند. در آپريل 1979 يك قيام در لوگر عليه اصلاحات حزب دموكراتيك خلق افغانستان به وقوع پيوست. ( ذيل را ملاحظه بفرماييد) و دولت با دستگيري و مفقود نمودن صدها تن پاسخ داد.
 
و. يك تن از ساكنين زرغون شهر لوگر به پروژه عدالت افغانستان گفته است:
بعد از تظاهرات ضد دولتي در لوگر در ثور 1358 (مارچ- آپريل 1979)، عسكران آمدند و 45 نفر را از زرغون شهر توقيف نمودند. آنها شوهرم حاجي صفي الله را در بيرون از خانه اش آن شب دستگير كردند. وي توسط سرويس استخباراتي توقيف شده و در ولسوالي محمد آغه براي يك هفته زنداني شد. بعد از آن، وي ناپديد شد. همسر وي اظهار داشت كه وي معتقد است همسرش دستگير شد براي اينكه وي يك مرد سرشناس و خوب بود. دولت چنين اشخاصي را دستگير مي كرد. شخصي كه وي را دستگير كرد ولسوال منطقه بود. اما افرادي كه دستور دستگيري وي را داده اند نمي شناسم. من فهميدم كه آنها زندانيان را به كابل انتقال داده اند. آنها فقط شش نفر را از ولسوالي رها نمودند ولي بقيه را به كابل بردند. آنها هرگز به خانه مراجعت نكردند به شمول شوهرم صفي- الله و مفقود شدند.
 
سازمان حقوق بشر و خبرنگاران بعضي از دستگيريهاي عمومي را گزارش كرده اند. گرچه اطلاعات دقيق از شمار دستگير شدگان ناممكن بوده، سازمان حقوق بشر دسترسي به تمام كشور نداشته است، عفو بين الملل نامهاي چند تن از اشخاص برجسته را كه در آن زمان دستگير شده اند به نشر سپرده است.  در يك گزارشي كه در 1979 به نشر رسيد، سازمان دستگيري دگر جنرال شاپور احمد زي به همراه يك تعداد نامشخص از اعضاي فاميلش، داكتر مير علي اكبر رئيس شفاخانه جمهوريت در كابل را در 17 آگست 1978 بيان داشته است. هردوي آنها متهم به شركت در توطئه اي در براندازي دولت بودند. مدت كوتاهي بعد از كودتاي ثور، انجنير عبدل تواب آصفي، وزير صنايع و معادن دستگير و به پلچرخي برده شد و به همان ترتيب انجنير كريم عطايي وزير مخابرات و رئيس سابق راديوي افغانستان. والي سابق قندهار، ايوب عزيز نيز بلافاصله بعد از كودتا دستگير شد. و مشخص نشد كه وي كجا زنداني شد.
 
كميسيون ملل متحد به ارتباط حقوق بشر يك كميسيون ويژه را براي روشني و گزارش كردن نقض حقوق بش در افغانستان تا سال 1984 تعيين نكرده بود. بعداَ پروفسور اتريشي به نام فليكس ارماكورا تعيين شد و در يك راپور 1986 وي بعضي از حادثات شش سال گذشته را بررسي نمود.
 
(كميسيون ويژه) اطلاعاتي را به ارتباط مفقودي اشخاص قبل از 27 دسامبر 1978 دريافت داشته است. آن بيان داشته بود كه 9000 نفر كشته شده بود، گرچه عفو بين الملل به يك ليست از 4845 كشته را ارائه مي نمود.  طوريكه در گزارشش به مجمع عمومي بيان داشته (A/40/843,para. 50) كميسيون ويژه اطلاع حاصل نمود كه شمار افراد مفقود شده قبل از 1980 در حقيقت خيلي بيشتر از آنچه كه قبلاً اعلان شده ، مي باشد. در اخير كميسيون ويژه اظهارات يك عضو سابق وزارت پلان افغانستان را دريافت داشت كه در فبروري سال 1980 مسوول ثبت افراد گمشده به اساس معلومات اقارب و دوستانشان بوده است. در مدت سه هفته بيشتر از 25000 نفر بين 18 تا 60 سال راجستر شدند. افراد مفقود شده افراد تحصيل كرده به شمول داكتران، ماموران دولتي، افراد نظامي و مذهبي بودند. يك تجزيه و تحليل توسط وزير مسوول داده شد. به نظر شاهدان بيشتر از 27000 نفر مفقود شده ممكن ثبت شده باشند اگر پروسه راجستر يا ثبت كردن متوقف نمي شد زمانيكه آشكار شد كه شمار افراد مفقود شده خيلي بيشتر از مقدار پيش بيني شده مي باشد.
 

1.4  دستگيري ها و مفقودي ها در قندهار 

پروژه عدالت افغانستان يك حادثه در قندهار كه نشان دهنده روش دستگيري ها و مفقودي هاي انجام يافته مي باشد را تحقيق و بررسي نموده است. واقعه در ولسوالي دند در دوره تركي- امين و يا ممكن بلافاصله بعد از تجاوز شوروي واقع شده است.
 
طبق گفته ساكنين قريه، مسئولان محلي مردان قريه را به يك ميتينگ در مكتب قريه فراخواندند و بعداً از روستائيان جمع شده خواستند كه آنهايي كه در بينشان مخالف اصلاحات ارضي پيشنهاد شده توسط حزب دموكراتيك خلق افغانستان مي باشند را مشخص نمايند. به خصوص، به اجتماع مردم گفته شد كه مالكان زمين محلي را مشخص سازند، و آنهايي كه مشخص شدند از بين رفتند. ساكنين نجات يافته مشخص نمودند به مسوولين به شمول انجنير ظريف، بعداً والي قندهار، محمد ويس، ولسوال ولسوالي دند و مامور بلندرتبه حزب دموكراتيك خلق افغانستان به نام آقا محمد.
 
حاجي م. كه رئيس كوپراتيو محلي در آن زمان بود، در روز واقعه درقريه كرز بود. وي اظهار داشت:
 
من نزديك رودخانه بودم زمانيكه ولسوال محمد ويس آمد و به من گفت تا كدخداي قريه را خبر كرده و براي جلسه به مكتب بيايم. من به مكتب رفتم و تمام مردان قريه در آنجا جمع بودند. بعد از مدت كوتاهي مكتب توسط قواي نظامي و تانك ها محاصره شد. سه مرد- والي، ولسوال، و آغا محمد كه يك شخص بلند رتبه حزب خلق بود، به روي سكو رفتند. آنها از مردماني كه در آنجا جمع شده بودند خواستند كه هر كسي كه مخالف برنامه توزيع مجدد زمين مي باشد را مشخص نمايند. مردمان متعدد ديگران را متهم نموده و آنها را خارج نمودند. سپس آنها پرسيدند كه چه كسي گفته كه زنان بايد چادر داشته باشند؟ دو مرتبه، بعضي ها گفتن چنين نظري را پذيرفتند و ديگران از سوي بعضي ها از ميان جمعيت  متهم به چنين عملي شدند. آنها را نيز جدا وخارج نمودند. سپس متهمين را سوار سه موتر لاري بزرگ نموده و به دفتر والي بردند. من فهميدم  كه بدانجا برده شده اند تا اقاربشان براي جستجوي مردانشان بيايند. 29 تن از آنان شب كشته شدند. بعضي ها رها شده و مابقي در آنجا ماندند. برادرم در آنجا نگهداري مي شد و براي مدتي ما ميتوانستيم برايش غذا ببريم. وقتي امين به قدرت رسيد، زندانيان بيرون آورده شده و ما آنها را دوباره نديديم.
 
آ.ه. يك تن از ساكنين ديگر كرز، ولسوالي دند قندهار حادثه را چنين شرح نمود:
 
آنها از طرف دولت اعلان نمودند كه همه مردان بايد به مكتب مشهور محل، مكتب كرز جمع شوند. و بعداَ آنها 35 نفر را از آن مكتب دستگير نمودند. من دو كاكايم به نامهاي محمد حسن و محمد هاشم را از دست دادم. آنها براي مدت كوتاهي در قندهار زنداني شده و بع
مدت كوتاهي در قندهار زنداني شده و بعداً من بر اين باورم كه آنها را كشته اند. آنها جنازه ها را به ما ندادند. من بعد از دستگيريشان، آنها را نديدم. كاكاهايم مالك زمين بودند. 
 
ن.م. يكي از كساني است كه در اجتماع مردان جمع شده، بوده است. وي به داخل يك كاميون (لاري) انداخته شده وبه دفتر والي برده شده كه داخل محوطه يك زندان داشته است. وي اظهار داشت:
 
آغا محمد دهن دروازه ايستاد شده و نامها را مي خواند. سپس بعضي از مردان از لين كشيده شدند. يك مرد به نام خداي داوود و پسرش از لين كشيده شده و ما هرگز آنها را دوباره نديديم. آنها متهم به همراهي (بودن) با اپوزيسيون يا مخالفان بودند. آنهايي كه بيرون برده مي شدند به پشت ديواري برده مي شدند و ما فقط وقتي كه لت و كوب مي شدند صداي آنها را مي شنيديم. آنها ما را نيز لت و كوب كردند. آنها مرا نيز بسيار بد لت و كوب كردند كه بعضي از عضلات بدنم در زندان آسيب ديد. آنها از من در مورد ديگران معلومات مي خواستند. و آنها مي گفتند كه من بايد دخترانم را به مكتب روان كنم. از 30 الي 35 نفر برده شده، احتمال مي دهيم كه آنها كشته شده اند. در آن زمان تصويب شده بود كه صاحبان زمين دوباره زمين را توزيع كنند. كساني كه قبول به انجام چنين كاري نمي كردند، كشته مي شدند. داماد من نيز برده شد. من دستمال و كفشهايش را در يكي از اتاقهاي زندان ديدم ولي وي رفته بود.
 
سيد، يك دهقان از ولسوالي دند به پروژه عدالت افغانستان گفته است كه وي برادرش بنام فدا محمد را از دست داده است. آنها وي را از مكتب دستگير و در قندهار زنداني نمودند. من مي دانم كه وي را كشته اند. من جنازه اش را نديدم و دريافت نيز نداشته ام. وي با ريش سفيدان و بزرگان به مكتب كرز رفته بود و يك جلسه همراه والي قندهار و محمد ميرويس، ولسوال دند داشتند. آنها وي را از مكتب گرفتند. برادرم يك دهقان بود. محمد ه. يك تن از ساكنين كرز و مزدور كار بيان داشت كه وي دو برادرش به نامهاي حسن و امير محمد را در عمليات نظامي از دست داده است.
 
غ. يك تن از ساكنين كرز اظهار داشت كه وي سه تن از اقاربش را در حادثه از دست داده است. پدرش و دو كاكايش: غلام سرور، غلام فاروق و غلام صديق كه همه آنها صاحبان زمين بوده اند. آنها نيز از مكتب كرز دستگير شده و غ. هرگز آنها را دوباره نديده است.
 
مابقي از خانه هايشان دستگير شدند. ا.ك. كه وي نيز از ولسوالي دند ولايت قندهار است، پدرش امان الله و برادرش عبدالرزاق را از دست داده بعد از اينكه در همان حادثه دستگير شدند. يك عده قواي نظامي از مركز ولايت آمده و نزديك مكتب پدرم و برادرم را دستگير نموده. آنها مزدوركار بودند. ما هرگز آنها را دوباره نديديم و مسوولين جنازه شان را به ما ندادند. من معلوماتي در مورد اينكه بر سر آنها چه آمده، ندارم. ي. يك دكاندار در كرز بيان داشت كه پدرش يك مالك زمين و كاكايش از خانه هايشان دستگير شده و وي هرگز آنها را دوباره نديده است.
 
طبق اظهارات شهودي كه پروژه عدالت افغانستان با آنها مصاحبه كرده، حادثه توسط عمليات نظامي به وسيله قواي دولتي در ساحه انجام پذيرفته است. ماموران امنيتي كه در عمليات شركت داشتند كه توسط شاهدان نام برده شده اند عبارتند از: قوماندان نور محمد سروزوال،قوماندان فرقه و قوماندان حيدر از پوليس محلي.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

شرکت خدمات حقوقی ومشوره دهی دادگستر