۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

قانون مدنی جلد چهارم

شرکت خدمات حقوقی ومشوره دهی دادگستر!
- 222 -
1906 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1902
آتاب چهارم
حقوق عيني
باب اول
حقوق عيني اصلي
فصل اول
حقوق ملكيت
قسمت اول
تعريف، ساحه و حمايت ملكيت
برای دیدن ادامه مطلب روی خواندن مطالب دیگر کلیک کنید.


ماده 1900
ملكيت، حقي است آه به مقتضاي آن شي تحت اراده و تسلط شخص قرار ميگيرد. و تنها مالك
ميتواند در حدود احكام قانون به استعمال، بهره برداري و هر نوع تصرف مالكانه در آن بپردازد.
ماده 1901
مالك شي، مالك تمام آنچه آه از عناصر اصلي آن شمرده شده و انفصال آن از شي بدون از بين رفتن يا
تلف شدن يا تغيير يافتن شي ممكن نباشد، شناخته ميشود.
ماده 1902
ساحة ملكيت زمين، به آنچه آه عمقا و ارتفاعا معتاد و مجاز است شامل مي باشد.
بموجب موافقه يا حكم قانون، ملكيت سطح زمين از ملكيت مافوق و ماتحت آن مجزا شده مي تواند.
ماده 1903
ملكيت هيچ شخص از دست او آشيد شده نميتواند مگر بموجب قانون.
قسمت دوم
قيود ملكيت
ماده 1904
مالك ميتواند در ملكيت خود در حدود قانون تصرف نمايد.
ماده 1905
هرگاه بملك حق غير تعلق بگيرد، مالك نميتواند در آن طوري تصرف نمايد آه موجب ضرر غير
گردد. مگر به اجازه صاحب حق.
ماده 1906
ضرر فاحش قديم باشد يا جديد از بين برده ميشود.
(1901-1900)
- 223 -
1914 ) مادي - لمؤي فصل– د ملكيت حقوق ( 1911
ماده 1907
ضرر فاحش آن است آه سبب شكست يا انهدام بنا گرديده و يا مانع حوايج اصلي آه عبارت از منافع
مقصود آن است گردد.
ماده 1908
مانع شدن روشني بطور آلي از خانه ضرر فاحش شمرده ميشود، هيچكس نميتواند چنان بنائي اعمار نمايد
آه آلكين خانه همجوار را مسدود ساخته و بطور آلي مانع روشني در آن گردد. در صورت احداث چنين
بنا، همجوار ميتواند دفع ضرر را در صورت امكان و در غير آن از بين بردن بناء را براي دفع ضرر
مطالبه نمايد.
ماده 1909
شخصيكه عمارتي بناء ميكند بايد آنرا طوري اعمار نمايد آه از آلكين، عمارت قديمه همجوار متضرر
نگردد.
ماده 1910
شخصيكه بمصرف خود منبع آبياري يا مجراي آب فاضل را بمنظور اّبياري اراضي خويش احداث مي
نمايد، اشخاص ديگر بدون اجازه وي حق انتفاع را از آن ندارند.
ماده 1911
با رعايت عدم ضرر رساندن به عامه، تعيين حق استفاده از آب نهر عمومي و توزيع آن به اندازه
زميني ميباشد آه آبياري را ايجاب ميكند.
ماده 1912
مالك اراضي ايكه بواسطه آلات يا نهر زمين خود را آبياري مينمايد در حاليكه حق جريان آب را بر
اراضي غير نداشته باشد نميتواند مالك زمين مذآور را به جريان آب خود مجبور گرداند.
ماده 1913
هرگاه شخص حق جريان آب را بر زمين ديگري داشته باشد، مالك زمين مذآور نمي تواند مانع
جريان آب او در زمين خود گردد.
ماده 1914
شخصيكه زمين خود را بصورت عادي طوريكه زمين آن را تحمل بتواند، آبياري نمايد و به اثر آن آب در
زمين شخص ديگري جريان پيدا آند و زراعت او را از بين ببرد، ضامن شناخته نميشود و اگر زمين خود را
بصورت غير عادي آبياري نموده و شخص ديگري از آن متضرر گردد، ضامن شناخته ميشود.
ماده 1915
حقابه بميراث برده ميشود و با استفاده از آن وصيت جواز دارد.
ماده 1916
1) حق آبه زمين، تابع زمين مي باشد. )
2) فروش، هبه و اجازه حقابه زمين زايد از ضرورت صاحب زمين، جز بمنظور آبياري زمين جواز )
ندارد.
(1910-1907
(1917-1915)
- 224 -
1920 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1918
3) ساير احكام مربوط به حق آبه و آبياري زمين آه در اين قانون پيش بيني نشده، تابع احكام قانون )
خاص ميباشد.
ماده 1917
مالك زمين مكلف است، بجريان آب آافي بمنظور آبياري زمين هاي دور ملكيت اشخاص ديگر
از منبع آب بر زمين خود اجازه بدهد و همچنان به فاضل آب آبياري شدة زمين هاي مذآور آه
در نزديك ترين جوي عمومي بريزد، اجازه نمايد.
مشروط بر اينكه در برابر آن تعويض عادلانه داده شود.
ماده 1918
هرگاه تمام مشترآين آب به رضائيت خويش باصلاحات ضروري نهر يا جوي نپردازند، به اساس
مطالبه هر يك از شرآاء به اين امر وادار ساخته ميشوند.
ماده 1919
مالك زمينيكه اصلا براه عام اتصال ندارد و يا راه مرور به آن ناآافي و دشوار باشد، طوريكه
احداث راه آافي بدون تحمل مصارف گزاف يا دشواري بزرگ ميسر نباشد، ميتواند در برابر
تعويض عادلانه در زمين همجوار به اندازه لازم تصرف و آن را استعمال نمايد. مشروط بر
اينكه از حد معتاد تجاوز ننمايد و اين حق تنها در موضع استعمال شده مي تواند آه با آمترين
ضرر رفت و آمد مقصود بدست آيد.
ماده 1920
هرگاه مانع اتصال براه عام از تقسيم و تجزيه قانوني عقار نشات آرده باشد و احداث راه آافي
در اجراء عقار مذآور ممكن باشد، مطالبه حق مرور بجز در همان اجزاء جواز ندارد.
ماده 1921
هر يك از مالكين اراضي همجوار، ميتوانند طرف ديگر را با تعيين حدود در اراضي اتصال يافته
يكديگر مجبور سازند. مصارف تعيين حدود بين طرفين مشترك مي باشد.
ماده 1922
هرگاه ديواري بين دو نفر مشترك باشد، يكي از طرفين نميتواند بدون اجازه طرف ديگر به
تغيير ارتفاع آن بپردازد يا بناء ديگري را به آن بيفزايد.
ماده 1923
هر يك از شرآاء مي توانند بالاي ديوار مشترك باندازه شريك، چوب يا ديگر مواد استناديه
هاي خويش را بگذارد، مشروط ب اينكه از حدود مقاومت ديوار مذآور تجاوز نكند.
تزئيد يا تغيير مكان چوب از طرف يك شريك بدون اجازه شريك ديگر با رعايت سلامت ديوار
جواز ندارد.
ماده 1924
(1924-1921)
- 225 -
1927 ) مادي - لمؤي فصل - دملكيت حقوق ( 1925
1933 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1931
هرگاه ديوار مشترك مقاومت خود را از دست داده و خوف انهدام آن موجود باشد، اگر يكي از شرآاء
اراده خراب آردن آنرا بنمايد و شريك ديگر ممانعت آند، منع آننده به تخريب ديوار مجبور آرده
ميشود.
ماده 1925
هرگاه شرآاء بانهدام ديوارمشترك بپردازند، يا ديوار مذآور بيفتد و هر شريك بالاي آن چيزي گذاشته باشد
و در تعمير مجدد آن يكي از شرآاء ممانعت نمايد، شريك منع آننده بصورت مطلق به ساختن آن مكلف
ميشود. در صورتيكه يكي از شرآاء به اجازه محكمه باعمار آن بپردازد، مصارف آنرا به مقدار حصة شريك
ديگر مطالبه آرده ميتواند و تا زمانيكه شريك مذآور حصه خويش را نپردازد شريك ديگر ميتواند او را از
استفاده از ديوار منع نمايد.
ماده 1926
ديواريكه هنگام بناء حد فاصل بين دو عمارت باشد، تا زمان جدائي دو بناء ديوار مشترك دانسته
ميشود. مگر وقتيكه دليل ديگري بعكس آن ظاهر شود.
ماده 1927
همجواريكه در مصارف اعمار ديوار
هم نگرفته، وقتي شريك ديوار شناخته ميشود آه نصف مصارف بناء و نصف قيمت زمين را آه
ديوار بر آن واقع است، بپردازد.
ماده 1928
همجوار، نميتواند همجوار ديگر را باعمار ديوار يا چيز ديگري در داخل حدود ملكيت او
مكلف سازد، همچنان نميتواند او را به دادن قسمتي از ديوار او يا قسمتي از زمينيكه ديوار
بر آن بنا شده وا دار سازد مگر در حدود حكم ماده ( 1927 ) اين قانون.
ماده 1929
همجوار حق ندارد، بطرف همجوار خود در مسافه آمتر از يك متر آلكين يا آلكينچه داشته باشد مسافه
از عقب ديواريكه آلكين يا آلكينچه در آن واقع است يا از آنار خارجي ديوار اندازه ميشود.
ماده 1930
همجوار ميتواند آه آلكين ، آلكينچه ملاقي در برابر عقار همجوار آه در عين وقت در برابر راه عام
باشد، داشته باشد.
ماده 1931
روشن دانيكه قاعدة آن از سطح اطاق بيشتر از قامت انسان ارتفاع داشته باشد و منظور از آن
جريان هوا و داخل شدن روشني باشد، طوريكه ديدن از آن عادتا بر عقار همجوار ممكن نباشد،
اندازه مسافه در آن شرط نيست.
ماده 1932
فابريكه ، دستگاه تجارتي، چاه و ديگر تاسيساتيكه به همجوار ضرر مي رساند، بايد در مسافه اعمار
گردد آه ضرر آن به همجوار نرسد.
(1930-1928)
- 226 -
1939 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1937
ماده 1933
هرگاه عقد يا وصيت متضمن شرطي باشد آه بمقتضاي آن تصرف در مال منع گرديده باشد، شرط مذآور تا
زمانيكه مبني بر سبب مشروع و منحصر بمدت معقول نباشد صحيح نميباشد. سبب وقتي مشروع پنداشته
ميشود آه منظور از منع تصرف حمايت منفعت حايز متصرف يا متصرف اليه يا شخص ثالث باشد و مدت
هنگامي معقول شمرده ميشود آه مقيد به حيات متصرف يا متصرف اليه يا شخص ثالث باشد.
ماده 1934
هرگاه شرط وارده در عقد يا وصيت مبني بر منع از تصرف طبق حكم ماده ( 1933 ) اين قانون
صحيح باشد هر نوع تصرف مخالف آن باطل شمرده ميشود.
قسمت سوم
ملكيت مشاع
ماده 1935
هرگاه ملكيت عين، بين دو نفر يا زياده از آن مشاع باشد، هر يك آنها باندازه حصه خويش از آن
حق استفاده داشته و ميتواند در آن طوري تصرف نمايد آه به شريك ديگر ضرر عايد نگردد.
همچنان در صورتيكه مقدار مشاع معلوم باشد بيع و بهره برداري آن بصورت مشاع جواز دارد و
استعمال آن نيز جواز دارد، مشروط بر اينكه به حقوق ساير شرآاء ضرر عايد نگردد.
ماده 1936
هرگاه يكي از شرآاء يك قسمت معين مال مشاع را تصرف نمايد و آن قسمت مال حين قسمت
در حصه او واقع نشود، حق متصرف اليه بهمان جزئيكه بعد از تقسيم به متصرف تعلق
ميگيرد، انتقال مي نمايد. و در صورتيكه متصرف عدم معرفت خويش را مبني بر مكليت مشاع
در عين متصرف فيها ثابت نمايد، ميتواند به ابطال تصرف بپردازد.
ماده 1937
اداره مال مشاع حق تمام شرآاء ميباشد، مگر اينكه موافقه طور ديگري صورت گرفته باشد.
ماده 1938
شرآاء در مال مشاع تابع راي اآثريت ميباشند و اآثريت به اساس قيمت حصصي محاسبه ميشوند در صورت
عدم تحقيق اآثريت محكمه ميتواند تدابير ضروري را به اساس در خواست يكي از شرآاء اتخاذ نمايد ,همچنان
محكمه ميتواند هنگام ضرورت شخصي را تعيين نمايد تا مال مشاع را اداره نمايد.
ماده 1939
هر يك از شرآاء مال مشاع ميتواند وسايل لازمي را جهت حفاظت مال مذآور اتخاذ نمايد ,گرچه ساير
شرآاء به آن موافقت نداشته باشند .
ماده 1940
هر يك از شرآاء باندازه حصه خود در خانه مشترك حق سكونت را دارد .
ماده 1941
-1941)
(1944
(1936-1934)
(1944-1941)
- 227 -
حصه يكي از دوشريك در دست شريك ديگر حيثيت امانت را داشته,در صورتيكه بدون قصور او از بين
برود, ضامن شناخته نميشود.
ماده 1942
هرگاه ملكيت مشترك محتاج اصلاح و ترميم باشد، شرآاء در آن مشترآا به اندازه حصص خود سهم
ميگيرند.
ماده 1943
هرگاه يك شريك به اجازه ساير شرآاء در اعمار ملكيت مشترك بپردازد ميتواند مصارف آن را به اندازه حصص
هر يك مطالبه نمايد. و در صورتيكه بدون اجازه بچنين عمل مبادرت نموده باشد متبرع شناخته شده و شريكي آه
به قيمت حصه خود اجازه نداده رجوع آرده نمي تواند.
ماده 1944
1) هرگاه ملكيت مشترآي آه قابل قسمت نبوده محتاج اصلاح و ترميم گردد و يكي از شرآاء غايب )
باشد، حصول اجازه محكمه در خصوص اعمار آن حتمي است. درين صورت آسيكه به ترميم مي
پردازد ميتواند مصارف مذآور را از شرآاء و شريك غايب بعد از حضور وي باندازه حصه هر يك
مطالبه نمايد.
2) اگر اقدام مذآور بدون اجازه صورت گيرد، راجع به مصارف خود بر ساير شرآاء رجوع آرده )
نمي تواند.
ماده 1945
هرگاه ملكيت مشترك غير قابل قسمت منهدم گردد و يكي از شرآاء اراده اعمار آنرا داشته و ديگري
امتناع آورد، ممتنع به اعمار مكلف شده نميتواند. در صورتيكه يكي از شرآاء بدون اجازه شريك
ديگر و يا محكمه به آن اقدام نمايد، متبرع شناخته ميشود.
ماده 1946
هرگاه قسمتي از ملك مشترك غير قابل قسمت، منهدم گردد و يكي از شرآاء اراده اعمار آنرا داشته و
شرآاء ديگر از آن امتناع آورند، در حاليكه شريك باجازه محكمه به اعمار آن اقدام نمايد، ميتواند ساير
شرآاء را الي زمان تاديه مصرف حصه آنها را از انتفاع ملكيت مذآور منع نمايد و اگر شريك بدون
اجازه محكمه به اعمار آن اقدام نمايد، حق مراجعه او بر ساير شرآاء ساقط ميگردد.
ماده 1947
هرگاه ملكيت مشترك غير قابل قسمت آاملا منهدم گرديده و هموار شود، هيج يك از شرآاء به اعمار آن
مكلف نبوده زمين آن بين شرآاء تقسيم ميشود.
ماده 1948
مصارف اداره آردن حفاظت و ماليات وساير تكاليف عايده يا تعيين شده، بر مال مشترك را هر شريك
به اندازه حصه خود در مال مشترك متحمل ميگردد. مگر اينكه موافقه طور ديگري صورت گرفته باشد.
ماده 1949
شرآائيكه حداقل مالك سه ربع مال مشاع باشند، ميتوانند با اعلان به ساير شرآاء درخصوص تصرف
بر مال مذآور تصميم اتخاذ نمايند.
(1949-1947)
- 228 -
11995588 )) ما مادديي -- للممؤؤيي بفاصب ل – –ا د صلمل ي كيعي تن يح قحوققو ق (( 11995544
مشروط بر اينكه به اسباب موجبه قديمه استناد نمايند، شريكي آه بر اتخاذ چنين تصميم اعتراضي
داشته باشد، ميتواند در خلال دو ماه از تاريخ اعلان به محكمة با صلاحيت رجوع نمايد، محكمه مي
تواند بر ضرورت تصرف حكم و يا آنرا رد نمايد.
ماده 1950
شريك در مال مشاع منقول يا در مجموع اموال ميتواند قبل از تقسيم مطالبه استرداد آن حصه
از مال مشاع را نمايد آه از جانب شريك ديگر بفروش رسيده، مشروط بر اينكه اين مطالبه را
در خلال مدت سي روز از تاريخ علم او بفروش، يا از تاريخ اعلان بفروش غرض اطلاع ببايع و
مشتري توجيه نموده باشد. در اين صورت مسترد آننده در تمام حقوق و تعهدات قايم مقام مشتري
قرار ميگيرد. بشرطيكه تمام مصارف او را تعويض نمايد.
اگر شرآائيكه رد آردن مال فروخته شده فقره فوق را مطالبه مي نمياند متعدد باشند، هر يك
ميتواند به اندازه حصه خود رد آنرا مطالبه نمايد.
قسمت چارم
رفع مشاع باثر تقسيم
ماده 1951
تقسيم، عبارت است از تعيين حص ة مشاع و اداء آن آه برضائيت شرآاء يا حكم محكمه صورت
ميگيرد.
ماده 1952
تقسيم رضائي در غياب يكي از تقسيم آنندگان جواز ندارد، ولي يا وصي صغير در تقسيم قايم مقام صغير
ميگردد. مشروط بر اينكه محكمه با صلاحيت مطابق با حكام قانون به آن موافقت نمايد.
ماده 1953
اگر شرآاء به ابقاي مال مشاع به اساس حكم قانون يا موافقه، مكلف نشده باشند، هر يك از
شرآاء ميتواند از محكمه تقسيم مال مشاع را مطالبه نمايد. منع تقسيم مال مشاع باساس
موافقه در مدتي آه از پنج سال تجاوز نمايد جواز ندارد. و در صورتيكه مدت موافقه بيش
از پنج سال نباشد، در مورد شريك و خلف او نافذ شمرده ميشود.
ماده 1954
بايد مال قابليت تقسيم را داشته باشد، در غير آن به اساس تقسيم استفاده مطلوب از بين ميرود.
ماده 1955
هرگاه مال قابل قسمت باشد محكمه ميتواند هنگام مطالبه تقسيم از جانب يكي از شرآاء يك يا چند نفر
اهل خبره را به منظور ترتيب و تقسيم حصة هر شريك موظف نمايد.
ماده 1956
اهل خبره حصص را به اساس خوردترين سهم تقسيم ميكند. گر چه تقسيم جزئي باشد. در صورت عدم
امكان مي توانند حصه هر يك از شرآاء را تعيين و مجزا نمايند.
ماده 1957
معادله حصص حسب استحقاق آه در آن نقصان فاحش نباشد، حتمي است.
(1953-1951)
- 229 -
1967 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1964
ماده 1958
حقوق مشترآه متقاسمين بر اعيان تحت قسمت هنگام تقسيم رعايت ميشود.
ماده 1959
تقسيم بدو شكل صورت ميگيرد، يكي به جمع حصه مشاع در هر فرد از افراد مال اعيان مشترك آه
تقسيم جمع ياد ميشود و ديگري به تعيين حصص مشاع در يك عين مشترك آه تقسيم تفريق ناميده ميشود.
ماده 1960
معادل آمبود حصص به پرداخت مال اضافي از جانب آسيكه حصه بيشتر گرفته است، جواز دارد.
ماده 1961
در تقسيم رضائي خيار شرط، خيار رويت و خيار عيب، طبق موافقه طرفين و احكام قانون تطبيق مي
گردد.
ماده 1962
هرگاه يكي از شرآاء در ملك مشترك بدون اجازه باقي شرآاء براي خود تعميري بسازد و در تقسيم به حصه
ديگري اصابت آند به انهدام آن مكلف ميشود.
ماده 1963
در دعوي تقسيم محكمه ابتدائيه آه اعيان مورد تقسيم در حوزة آن قرار دارد، ذيصلاح شناخته ميشود.
ماده 1964
محكمه ابتدائيه مندرج ماده ( 1963 ) اين قانون منازعات ناشي از تعيين حصص و ساير منازعات مربوط
را آه قانونا در ساحه صلاحيت آن داخل باشد، حل و فصل مي نمايد.
ماده 1965
هرگاه هنگام رسيدگي محكمه ابتدائيه بدعوي تقسيم منازعات ديگري بروز نمايد، محكمه مكلف
است دعوي تقسيم را تا زمان انفصال قطعي منازعات مذآور متوقف سازد.
ماده 1966
هرگاه منازعه قطع شود و حصص بطريق رضائي تعيين گردد، محكمه باعطاي حصه مفرزه هر يك
از شرآاء حكم مي نمايد.
در صورتيكه حصص بطريق رضائي تعيين نگردد، تقسيم بين شرآاء باساس قرعه صورت گرفته و در
محضر محكمه درج گرديده و باعطاء حصه مفرزه هر شريك حكم صادر مي گردد.
ماده 1967
هرگاه تقسيم عين مال متعذر بوده يا مال آه تقسيم قيمت آن مطلوب است در اثر تقسيم قيمت آن بسيار
زياد تنزيل نمايد، مال طبق احكام قانون اصول محاآمات مدني به فروش ميرسد.
ماده 1968
در دعوي تقسيم ، ادخال ، دائنينيكه حقوق آنها مقيد است و دائنينيكه در انجام تقسيم عين يا بفروش مال
طور مزايده اعتراض مينمايند، حتمي شمرده ميشود. در غير آن تقسيم در حق آنها نافذ نميگردد.
ماده 1969
-1959)
1963
(1971-1968)
-1959)
(1963
- 230 -
1973 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1972
1977 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1976
هرگاه عليه ميت بعد از تقسيم متروآه او دين ظاهر شود، فسخ تقسيم جواز دارد. مگر اينكه ورثه دين را تاديه
ياداين از دين خود بورثه ابراء نمايد و يا از ميت مال ديگري غير از مال تقسيم شده باقيمانده باشد آه دين را
تكافو نمايد.
ماده 1970
متقاسم از ملكيت مال مشاع، مالك حصه شناخته ميشود آه تقسيم باو تعلق گرفته و در حصص باقيمانده
مالك چيزي نمي باشد.
ماده 1971
متقاسمان در برابر يكديگر از تعرض يا استحقاق آه بنا به سبب قبل از تقسيم واقع شود، ضامن مي باشند.
هر يك آنها بتناسب حصه خود باعتبار قيمت روز تقسيم مال به تاديه تعويض به مستحق ضمان مكلف
مي باشد. اگر يكي از متقاسمان نادار باشد، مقدار ضمان آه بر او لازم است بر تمام متقاسمان دارنده و
مستحق ضمان، توزيع ميگردد.
ماده 1972
تضمين در حالات آتي مورد ندارد:
1 اگر بموجب موافقه صريح بنابر موجبة خاص آه ضمان از آن نشات آرده تضمين عفو شده باشد.
2 استحقاق به خطاء شخص متقاسم راجع باشد.
ماده 1973
1) نقض تقسيم رضائي بشرطي جواز دارد آه يكي از متقاسمان ثابت نمايد آه از تقسيم باثر )
غبن باندازه بيش از خمس قيمت به او ضرر عايد شده است. در تعيين اندازه غبن قيمت روز
تقسيم مال اعتبار داده ميشود.
2) بعد از انقضاي سال ما بعد تقسيم دعوي شنيده نميشود و مدعي عليه ميتواند با پرداخت نقد يا عين )
آه آمبود حصه مدعي را پوره آند، دعوي را متوقف نمايد.
قسمت پنجم
تقسيم منافع
ماده 1974
تقسيم منافع يا زماني ميباشدو يا مكاني و هر دوي آن بصورت رضائي يا قضائي انجام ميگردد.
ماده 1975
در تقسيم منافع مكاني، شرآاء موافقه مينمايند آه هر يك آن از جزء معين منفعت مال آه با حصه او در
مال مشترك مشاع مساوي باشد، استفاده نموده و در مقابل آن از استفاده آردن اجزاء باقيماندة حصه
خود به شرآاء ديگر تنازل نمايد . مدت اين موافقه از پنج سال تجاوز آرده نميتواند. اگر مدت تعيين
نشده باشد، موافقه تا مدت يكسال دوام ميكند و در صورتيكه قبل از سه ماه از تاريخ ختم سال شريك عدم
رضائيت خود را بساير شرآاء ابلاغ ننمايد، موافقه براي سال آينده نيز تجديد شده تلقي ميگردد. اگر اين
تقسيم بهمين وضع تا مدت پانزده سال دوام آند. تقسيم نهائي شمرده ميشود.
ماده 1976
(1975-1974)
- 231 -
1983 ) مادي - لمؤي فصل – د ملكيت حقوق ( 1981
تقسيم منافع زماني، آن است آه شرآاء موافقه نمايند بصورت متناوب از منافع تمام مال مشترك هر يك
آن براي مدتي آه متناسب حصه او باشد، استفاده نمايند.
اگر يكي از شرآاء در مال غير قابل قسمت، مطالبه تقسيم منافع نمايد و شرآاء ديگر از آن
امتناع آورند، تقسيم منافع بصورت جبري صورت ميگيرد.
ماده 1977
تقسيم منافع از حيث جواز تمسك به آن بر غير و از حيث اهليت متقاسمان، حقوق و تعهدات آنها و
طرق اثبات تابع احكام عقد اجاره شناخته ميشود، مشروط بر اينكه احكام مذآور با طبيعت اين تقسيم
معارض نباشد.
قسمت ششم
مشاع اجباري و ملكيت طبقات منازل
مبحث اول  مشاع اجباري
ماده 1978
هرگاه از منظور تهيه مال مشاع چنين معلوم گردد آه مال مذآور بايد بصورت دايم باقي ماند، شرآاء نمي
توانند تقسيم آنرا مطالبه نمايند.
مبحث دوم  ملكيت طبقات منازل
ماده 1979
هرگاه يكي مالك طبقه بالا و ديگري مالك طبقه پائين عمارت باشد، مالك طبقه بالا حق قرار را بر سقف
داشته و سقف ملكيت مالك طبقه پائين شناخته ميشود.
مالك طبقه بالا از سطح آن بصورت معتاد حق استفاده را دارد مالك طبقه پائين عمارت در طبقه بالا در
حدود صيانت حق خود حق دارد.
ماده 1980
هرگاه دروازه مدخل طبقه بالا و پائين عمارت يكي باشد، مالكين هر دو عمارت يكي باشد، مالكين هر دو طبقه حق
استعمال آنرا بصورت مشترك داشته هيچ يك ديگري را از استفاده از آن منع آرده نميتواند.
ماده 1981
هرگاه مالك طبقه پائين عمارت طبقه مذآور را تجاوزا تخريب نمايد، به تجديد بنا بصورت جبري مكلف مي
باشد.
ماده 1982
1) هرگاه طبقه پائين عمارت بدون فعل مالك آن منهدم گردد به بناء آن مكلف مي باشد. )
اگر مالك منزل پائين از اعمار مجدد آن امتناع آورد و مالك طبقه بالا به اجازه مالك طبقه پائين يا اجازه
محكمه باعمار آن بپردازد، ميتواند مصارف اعمار را از مالك طبقه پائين حاصل نمايد.
(1980 -1978)
- 232 -
1991 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 1987
2) اگر مالك طبقه بالا بدون اجازه مالك طبقه پائين يا بدون اجازه محكمه باعمار اقدام آند، حق مراجعه )
او بر مالك طبقه پائين منحصر به قيمت بنا ميباشد و قيمت به اساس نرخ گذاري اهل خبره به قيمت روز
اعمار تعيين ميشود نه قيمت روز مراجعه.
ماده 1983
مالك طبقه بالا در هر دو حالت مندرج ماده ( 1982 ) اين قانون، ميتواند مالك طبقه پائين را از
سكونت و استفاده طبقة مذآور تا زماني منع نمايد آه حق او را تاديه آند. همچنان ميتواند به
اجازه محكمه آنرا به اجاره داده و از اجرت آن حق خود را بگيرد.
ماده 1984
مالك طبقه بالا نميتواند بدون اجازه مالك طبقه پائين در بالاي منزل بنا جديد اعمار يا به ارتفاع منزل
خود اقدام آند، مگر اينكه ثابت شود عمل مذآور به طبقه پائين ضرر عايد نمي آند. در اينصورت ميتواند
بدون اجازه مالك طبقه پائين به اعمار يا ارتفاع آن اقدام آند.
فصل دوم
اسباب آسب ملكيت
قسمت اول
تصاحب
ماده 1985
شخصيكه مال منقول مباح را قبل از ديگران بدست آرد، مالك آن شناخته ميشود.
ماده 1986
هرگاه مالك مال منقول از ملكيت آن صرف نظر نمايد ، به مال مباح تبديل ميگردد.
ماده 1987
احراز، يا حقيقي است آه با گذاشتن دست فعلي بر شي يا حكمي است آه به تهيه سبب آن
محقق مي گردد.
ماده 1988
هرگاه معدن، خزانه يا آثار باستاني در اراضي مملوآه شخصي آشف گردد، ملكيت آن از دولت بوده
علاوه بر اعطاي مكافات براي مالك، زمين مطابق به قانون استملاك مي گردد.
ماده 1989
آسيكه در اراضي دولتي معدن خزانه دفن شده يا اثر باستاني را بيابد، ملك دولت شمرده شده مقامات با
صلاحيت در مقابل به او مكافات مناسب تعيين ميكنند.
ماده 1990
حقوق در شكار آبي و زميني، لقطه و آثار تاريخي توسط قوانين خاص تنظيم ميگردد.
ماده 1991
اراضي زراعتي لا مالك ملكيت دولت بوده تملك آن بدون اجازه دولت و خلاف احكام قانون، جواز
ندارد.
ماده 1992
(1986-1984)
- 233 -
1998 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 1995
اراضي باير غير قابل انتفاع آه لا مالك باشد، ملك شخصي شناخته ميشود آه به اجازه حكومت آن را
تصرف و آباد نموده باشد. اگر اراضي باير و لا مالك به اجازه حكومت آباد گردد ودر آن آشت زراعت
و بنا آباد آند آباد آننده مالك آن شناخته شده و به تاديه ماليات مكلف ميشود، مگر اينكه قانون خاص طور
ديگر حكم آرده باشد.
قسمت دوم
انتقال ملكيت به سبب وفات
مبحث اول  ميراث
فرع اول  احكام عمومي
ماده 1993
ملكيت اموال منقول و عقار و حقوقيكه از مورث به ارث گذاشته شود، مطابق قواعد و
حصص مندرج مواد ذيل بورثه انتقال مي يابد.
ماده 1994
استحقاق ارث بمرگ مورث يا به اعتبار اينكه به حكم قاضي مرده شمرده شده، تحقق مي يابد.
ماده 1995
براي تثبيت استحقاق ارث، تحقق حيات حقيقي، يا حكمي وارث هنگام مرگ مورث يا هنگام صدور حكم
به مرگ مورث، حتمي شمرده ميشود.
ماده 1996
هرگاه دو نفر بميرد و معلوم شده نتواند آه آدام يكي از آنها اول مرده در مترو آه ديگري مستحقق شده
نمي تواند، اعم از اينكه مرگ آنها دريك حادثه باشد يا در حوادث مختلف.
فرع دوم  متروآه و توزيع آن
ماده 1997
از متروآه به ترتيب ذيل تاديه ميشود:
مصارف تكفين و تجهيز ميت تا زمان دفن.
اداء ديونيكه بر ذمه او واجب است.
وصيت ميت از ثلث ما بقي متروآه بعد از تاديه دين.
تقسيم باقيمانده متروآه به ورثه مطابق احكام ميراث
ماده 1998
1) هرگاه طبق حكم فقره ( 4) ماده 1997 در اين قانون مستحق ميراث موجود نگردد، ميراث متروآه )
متباقي حسب ذيل توزيع ميشود:
استحقاق شخصيكه ميت به نسب او به غير از خود اقرار نموده باشد.
وصيت زايد از حدوديكه وصيت در آن تنفيذ ميشود.
2) در صورتيكه اشخاص فوق اين ماده موجود نشوند متروآه يا آنچه از آن باقي مانده، به دولت )
تعلق مي گيرد.
(1994-1992)
(2000-1999)
- 234 -
2004 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2001
فرع سوم  موانع ميراث
ماده 1999
از موانع، ميراث قتل عمدي مورث است، اعم از اينكه قاتل فاعل اصلي يا شريك يا شاهد ناحق باشد
آه شهادت ناحق او موجب حكم اعدام و تنفيذ آن گرديده باشد. مشروط بر اينكه قتل بدون حق و بدون
عذر بوده و قاتل عاقل و سن هجده سالگي را تكميل نموده باشد.
ماده 2000
استحقاق ارث بين مسلمان و غير مسلمان نيست. اما غير مسلمان از يكديگر مستحق ميراث شده ميتوانند.
اختلاف دو آشور در بين مسلمين و غير مسلمين مانع ميراث نمي گردد، مگر اينكه قانون مملكت بيگانه
ميراث بردن بيگانه را منع نموده باشد.
اجانب نمي توانند بر اساس ارث مندرج فقره ( 1) اين ماده، حق ملكيت را در اموال عقاري تمسك نمايد.
فروع چهارم  اسباب ميراث
ماده 2001
1) اسباب ميراث  زوجيت و قرابت است. )
ماده 2002
ارث به اساس زوجيت تنها به طريقه فرض بوده و در قرابت به طريقه فرض عصوبت يا به هر دو يا
رحم يا رعايت قواعد حجب و رد مي باشد.
ماده 2003
هرگاه يكي از ورثه از دو جهت مستحق ارث باشد، با رعايت احكام اين فصل از هر دو جهت ميراث برده
مي تواند.
جزء اول  ميراث بطريق فرض
ماده 2004
فرض سهم معين وارث است.
در توزيع متروآه و در ميراث سهام صاحبان فروض مقدم به ديگران داده ميشود. صاحبان فروض
عبارت اند از پدر، جد صحيح گر چه مراتب آن بالا رود، برادر مادري، خواهر مادري، زوج،
زوجه، دختر يا دختران دختر يا دختران پسر گر چه مراتب آنها تنزيل نمايد خواهر عيني،
خواهر پدري مادر جد صحيحه گر چه مراتب آن ها بالا رود.
ماده 2005
1) با رعايت حكم ماده ( 2022 ) اين قانون اگر از متوفي پدر و پسر يا پسر پسر گر چه مراتب او )
تنزيل يابد موجود شود، حصه پدر سدس ميباشد.
2) جد صحيح آسي است آه در نسبت وي به ميت اناث داخل نشود و حصه وي به ترتيبيكه )
در ماده ( 2004 ) اين قانون درج است سدس مي باشد.
ماده 2006
اولاد مادري اعم از پسر و دختر در صورتيكه تنها يك فرد باشد، حصه او سدس و در حاليكه متعدد باشند
حصة آنها ثلث مي باشد، ذآور و اناث آنها در تقسيم برابر اند.
-2005)
(2006
- 235 -
2007 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2007
2011 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2010
در حالت دوم اگر ذوي الفروض تمام متروآه را در بر گيرد يا اولاد مادري ، برادر يا برادران عيني،
بصورت جداگانه يا همراه با خواهر يا خواهر ان عيني، شريك ميشوند و در بين آنها ثلث به ترتيب فوق
تقسيم ميشود.
ماده 2007
1) براي زوج در حال نداشتن اولاد يا اولاد پسر گر چه مراتب او تنزيل نمايد، نصف ميراث ميرسد )
و در حال موجوديت اولاد يا اولاد پسر گر چه مراتب او تنزيل آند، چهارم حصة ميراث ميرسد.
2) زوجه گر چه مطلقه رجعي باشد در صورتيكه شوهر در حال بقاي عدت او وفات نمايد، يا زوجات در )
صورت نداشتن اولاد يا اولاد پسر گر چه مراتب او تنزيل نمايد، چهارم حصه ميراث ودر صورت وجود
اولاد يا اولاد پسر گر چه مراتب تنزيل آند هشتم حصة ميراث را مستحق ميشوند.
-3 مطلقه طلاق بائن در معرض موت حكم زوجه را دارد ، مشروط براينكه زوجه بر طلاق راضي نبوده
وطلاق آننده در همان مرض بميرد و مطلقه هنوز در عدت باشد .
– ماده 2008
دختران با رعايت حكم ماده ( 2019 ) اين قانون حسب ذيل مستحق ميراث ميگردند:
-1 يكدختر نصف دو يا بيشتر ازاّن ثلثان ميراث را مستحق ميگردند.
-2 دختران پسر در حال نداشتن دختر يا دختر پسر آه از حيث درجه از وي بالاتر باشد ، مستحق
ميراث مندرج فقره فوق ميگردند، دختران پسر يكي باشند يا بيشتر از آّن ، در صورت موجوديت
دختر يا دختر پسر آه در درجه بالاتر از وي قرار داشته باشد ، مستحق ششم حصه ميراث ميگردند.
- ماده 2009
خواهران عيني با رعايت حكم مواد ( 2091 و 2020 ) اين قانون حسب اّتي مستحق ميراث مي
باشند:
-1 يك خواهر عيني نصف و دو يا بيشتر از اّن ثلثان ميراث را مستحق مي گردند.
-2 خواهران پدري در حال نداشتن خواهر عيني ،حصص مندرج فقره فوق را و با موجوديت يك خواهر عيني،
ششم حصه ميراث را مستحق ميشوند. اعم از اينكه خواهران پدري يك نفرباشد يا بيشتر از اّن.
ماده 2010
1) مادر با موجوديت اولاد يا اولاد پسر گر چه مراتب او تنزيل نمايد. ياد و يا بيشتر از )
دو برادران و خواهران عيني باشند يا پدري يا مادري و يا مختلط ششم حصه ميراث را و
در غير از اين احوال ثلث ميراث آل ترآه را مستحق ميشود، باستثناي حالتيكه تنها با يكي
از زوجين و پدر يكجا شود، درين حالت ثلث باقيمانده ترآه را بعد از حصه زوج يا زوجه
مستحق ميشود.
2) جده صحيحه بمادر يكي از والدين يا جد صحيح اطلاق ميشود، گر چه مراتب بالا رود، جده يكي باشد )
يا متعدد مستحق ششم حصه ميراث مي باشند و در بين آنها بصورت مساوي تقسيم مي گردد.
ماده 2011
(2009-2008)
- 236 -
2017 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2016
هرگاه حصص صاحبان فروض بر متروآه بيشتر گردد، ترآه بتناسب حصص آنها در
ميراث تقسيم ميگردد.
جزء دوم  ميراث به طريقه عصوبت
ماده 2012
عصبه شرعا بالاي آسي اطلاق ميشود آه در صورت نبودن صاحبان فروض تمام متروآه و در
صورت موجوديت اصحاب فروض در حاليكه از ميراث محجوب نباشد، باقيمانده اصحاب فروض
را از متروآه مستحق ميشود.
ماده 2013
هرگاه هيچ يك از صاحبان فرض موجود نبوده يا با وجود آنها تمام متروآه شامل حصص
فروض نشود، تمام متروآه با آنچه از اصحاب فروض باقيمانده، به عصبه نسبي داده ميشود.
ماده 2014
عصبه نسبي به سه دسته تقسيم ميشوند: عصبه بنفسه، عصبه به سبب غير، عصبه مع غير.
ماده 2015
عصبه بنفسه، آسي است آه در قرابت او بميت بغير محتاج نبوده و در نسبت او بميت اناث داخل نمي
گردد.
ماده 2016
عصبه بنفسه به ترتيب ذيل داراي چار جهت است:
1 بنوت، آه شامل پسران و پسران پسر ميشود، گر چه درجه آنها تنزيل يابد.
2 ابوت، آه شامل پدر و جد صحيح ميشود، گر چه در جه آنها بالا رود.
3 اخوت ، آه شامل برادران عيني پدري، و پسران آنها ميگردد. گر چه درجات آنها پايان رود.
4 عموميت ، آه شامل آاآاهاي ميت، آاآاهاي پدر ميت و آاآاهاي جد صحيح ميت ميشود. گر چه
درجات آنها بالا رود. اعم از اينكه عيني باشند يا پدري و همچنان شامل پسران و پسران پسر آنها ميشود،
گر چه درجات آنها پائين رود.
ماده 2017
هرگاه عصبه بنفسه از نظر جهت يكي باشند، قريب ترين آنها از لحاظ درجه به ميت مستحق شمرده
ميشود. اگر در جهت و درجه يكي باشند، حق اوليت به قرابت داده ميشود. و اگر شخص داراي دو
قرابت به ميت باشد، بر شخصيكه داراي يك قرابت است حق اوليت دارد. و گر از لحاظ جهت درجه
و قوت قرابت مساوي باشند، ميراث در بين آنها مساويانه تقسيم مي گردد.
ماده 2018
عصبه به سبب غير، به مؤنثي اطلاق مي شود آه در عصبات بميت محتاج بغير بوده و يا با غير در عصوبت
شريك باشد.
ماده 2019
1) عصبه به غير عبارت اند از: )
دختران يا پسران
(2015-2012)
-2018)
202019
- 237 -
2023 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2021
2029 ) مادي - دوهم فصل – اصلي عيني حقوق ( 2025
دختران پسر، گر چه درجات آن پائين رود با پسران پسر، گر چه تنزيل نمايد. در حاليكه پسران
در درجه متوازي با دختران يا پائين تر از آنها قرار داشته و از طريق ديگر مستحق ارث
نشوند.
خواهران عيني با برادران عيني و خواهران پدري با برادران پدري
2) در احوال مندرج فقره فوق اين ماده مرد دو چند زن از ميراث حصه مي گيرد. )
ماده 2020
عصبه مع غير، به مؤنثي اطلاق ميشود آه در عصوبت خود به مونث ديگر محتاج بوده و مونث ديگر
در عصوبت با او شرآت نداشته باشد.
ماده 2021
1) عصبه مع غير. عبارت اند از: )
خواهران عيني يا پدري با دختران يا دختران پسر، گر چه درجه آنها تنزيل نمايد. درين صورت
باقي متروآه را بعد از اداي حصه فروض مستحق ميشوند.
2) به اشخاص مندرج فقره فوق اين ماده نسبت به ساير عصبه مانند برادران عيني و پدري اعتبار داده )
شده در حق تقدم، درجه و قوت ، تابع احكام آنها مي باشند.
ماده 2022
هرگاه پدر يا پدر آلان يا دختر يا دختر پسر، گر چه درجه تنزيل يابد يكجا شود، حصه متروآه را بطريق
فرض و باقيمانده را به طريق عصبيت مستحق مي گردد.
ماده 2023
1) هرگاه جد با برادران و خواهران عيني يا پدري جمع شود، داراي دو حالت ارثي مي باشد: )
1 سهم يك برادر را مستحق ميگردد، در صورتيكه تنها با ذآور يا با ذآور و اناث و يا تنها با اناثي آه با فرع
وارث در ميراث عصبه شده باشند، جمع شده باشد.
2 در حالتيكه جد با خواهرانيكه به ذآور يا با فرع وارث از اناث عصبه نشده باشد، در
اينصورت بعد از اصحاب فروض به طريقه عصبيت مستحق ميراث باقيمانده ميگردد.
2) هرگاه حالت مقاسمه يا وراثت به عصبيت به ترتيبي آه در فقره فوق اين ماده درج )
گرديده جد را از ميراث محروم نمايد و يا حصه او را از ششم حصه آم نمايد به طريقه
فرض مستحق ششم حصه مي گردد.
3) در حالت مقاسمه به اولاد پدري آه محجوب شده باشند، اعتبار داده نميشود. )
جزء سوم  حجب
ماده 2024
حجب، آن است آه شخص اهليت ارث را داشته مگر نسبت موجوديت وارث ديگر مستحق ارث نمي
گردد. محجوب باعث محجوبيت وارث ديگر ميگردد.ح
ماده 2025
حجب بدو نوع است:
1. حجب نقصان آه باعث تقليل حصه مستحق ارث ميشود.
(2024-2024)
- 238 -
2038 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2035
2. حجب حرمان آه بصورت آلي از ميراث محروم ميشود.
ماده 2026
آسيكه به سبب يكي از موانع ميراث از ارث محروم گردد، باعث حجب هيچ يك از ورثه شده نميتواند.
ماده 2027
شش نفر از ورثه هيچ گاه به حجب حرمان مواجه نمي شوند و آنها عبارتند از پدر، مادر،
پسر، دختر، زوج و زوجه.
ماده 2028
حجب نقصان بر پنج نفر از ورثه وارد ميشود آه آنها عبارتند از مادر ، دختر، پسر، خواهر،
پدري، زوج و زوجه.
ماده 2029
پدر باعث حجب جد مي گردد خواه از طريق فرض مستحق موجود شود يا از طريق عصبيت يا هر دو.
ماده 2030
مادر ميت باعث حجب جدات از ميراث ميشود، اعم از اينكه جده پدري باشد يا مادري يا از طرف جد.
ماده 2031
پسر باعث حجب پسر پسر و همچنان هر پسر پسر آه درجه او قريب تر باشد، باعث حجب پسر پسري
ميگردد آه درجه او بعيدتر باشد.
ماده 2032
خواهران و برادران عيني باشند يا پدري يا مادري بموجوديت پدر و جد و پسر و پسر پسر گر
چه درجه شان تنزيل يابد از ميراث محروم ميشوند.
ماده 2033
برادر پدري بموجديت برادر عيني و خواهر عيني ايكه عصبه با غير گردد، محجوب
ميشود.
ماده 2034
پسر برادر عيني بواسطه هفت نفر از ورثه محجوب ميشود و عبارت اند از: پدر، جد، پسر،
پسر پسر، برادر عيني، برادر پدري و خواهر عيني يا پدري ايكه عصبه با غير گردد.
ماده 2035
پسر برادر پدري علاوه بر هفت نفر مندرج ماده ( 2034 ) اين قانون بموجوديت پسر برادر عيني، نيز محجوب
ميشود.
ماده 2036
برادران مادري بموجوديت شش نفر از ورثه محجوب ميشوند آه عبارتند از: پدر، جد، پسر، پسر پسر
دختلي صلبي و دختر پسر.
ماده 2037
(2034-2030)
- 239 -
2043 ) مادي - دوهم فصل – اصلي عيني حقوق ( 2043
آاآاي عيني بوجود ده نفر از ورثه محجوب ميشود آه عبارتند از: پدر، جد، پسر، پسر پسر،
برادر عيني، برادر پدري، خواهر عيني يا پدري، مشروط بر اينكه هر دو نوع خواهر عصبه
شوند با پسر برادر عيني يا پدري.
ماده 2038
پسر آاآاي عيني با موجوديت وارثين مندرج مواد ( 2036 و 2037 ) اين قانون محجوب ميگردد. و همچنان با
وجود آاآاي عيني محجوب مي گردد و پسر آاآاي پدري علاوه بر اشخاص مندرج اين ماده يا پسر آاآاي
عيني محجوب ميشود.
ماده 2039
هرگاه دختران صلبي ميت با دختران پسر ميت اجتماع نمايند و دختران حايز دو ثلث ارث شوند، دختران پسر
ساقط ميشوند. مگر اينكه پسر پسر موجود گردد. در اينصورت پسر پسر آنرا عصبه ميسازد، مشروط بر اينكه
در درجه آنها يا در درجات پائين تر باشد، و اين پسر پسر دختران پسر را آه در درجه پايانتر از او قرار
دارند، محجوب ميسازد.
ماده 2040
هرگاه خواهران عيني دو ثلث متروآه يا بيشتر از آن را حايز شوند، خواهران پدري ساقط ميشوند. مگر
اينكه با آنها برادر پدري وجود داشته باشد، در اين صورت به واسطه آن عصبه ميگردند.
ماده 2041
هرگاه خواهر عيني نصف متروآه را حايز گردد، خواهران پدري ساقط نگرديده، ششم حصه متروآه را
مستحق ميشوند.
جزء چارم  رد
ماده 2042
هرگاه ذوي الفروض تمامي متروآه را در بر نگيرد و عصبه وجود نداشته باشد، باقيمانده فروض
باستثناي زوجين متناسب به حصص فروض بالاي ذوي الفروض توزيع ميشود.
اگر يكي از عصبه نسبي يا يكي از ذوي الفروض يا ذوي الارحام موجود نباشد، باقي مانده متروآه بيكي از
زوجين رد ميگردد.
جزء پنجم  ارث
ذوي الارحام
ماده 2043
1. هرگاه هيچ يك از عصبات و اصحاب فروض نسبي وجود نداشته باشند ، تمام متروآه يا باقيمانده آن به
ذوي الارحام پرداخته مي شود.
2. ذوي الارحام را چار صنف ذيل تشكيل ميدهد آه بالترتيب يكي بر ديگري در ارث مقدم شناخته ميشود:
1. اولاد دختران ، گر چه مراتب آنها تنزيل نمايد و اولاد دختران پسر، گرچه تنزيل درجه نمايند.
2. جد غير صحيح، گر چه درجه او بالا برود و جده غير صحيحه، گر چه درجه او بالا شود.
(2042-2039)
(2043-2043)
- 240 -
2044 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2044
3. پسران برادران مادري و اولاد آنها ، گر چه درجه آنها تنزيل نمايد و اولاد خواهران عيني يا پدري يا
مادري. گر چه مراتب آنها تنزيل آند و دختران برادران عيني يا پدري يا مادري و اولاد آنها، گر چه
مراتب تنزيل نمايد. و دختران پسران برادر عيني يا پدري، گر چه مراتب آنها تنزيل نمايد. و اولاد آنها،
گر چه تنزيل درجه نمايند.
4. مشمولين شش طائفه آتي بعضي بر بعضي ديگر به ترتيب ذيل در استحقاق ارث ، مقدم مي
باشند:
الف  آاآاهاي مادري ميت و عمه هاي او و ماما هاي او، خاله هاي عيني يا پدري يا مادري او.
ب  اولاد طايفه هائيكه در جز (الف) درج گرديده گر چه مراتب آنها تنزيل نمايد و دختران آاآاهاي ميت
عيني يا پدري باشد و دختران پسران آنها، گر چه درجه آنها تنزيل نمايد. و اولاد همه آنهايي آه درين
تصريح ذآر شدند، گر چه درجه آنها تنزيل آند.
ج  آاآاهاي مادري پدر ميت، عمه ها، ماماها و خاله هاي پدر ميت اعم از اينكه عيني يا پدري يا مادري
باشند و آاآاهاي مادر ميت، عمه ها، ماماها و خاله هاي مادر ميت، اعم از اينكه عيني يا پدري يا
مادري باشند.
د  اولاد طايفه هاي مندرج جزء (ج) گرچه مراتب آنها تنزيل نمايد و دختران آاآاهاي عيني يا پدري
ميت و دختران پسران آنها، گر چه درجه آنها تنزيل نمايد و اولاد دختران اشخاص مذآور ، گر چه
تنزيل يابند.
ه  آاآاهاي پدر، پدر مادر ميت و آاآاهاي مادر مادر ميت و آاآاهاي مادر پدر ميت و عمه ها وماماها
و خاله هاي همة آنها، اعم از اينكه عيني يا پدري يا مادي باشند.
و  اولاد طايفه هاي مندرج جز (ه) گر چه تنزيل نمايند و دختران آاآاهاي عيني يا پدري پدر، پدر
متوفي، و دختران پسران آنها گر چه تنزيل درجه نمايند و اولاد اشخاصيكه در اين جزء درج گرديده اند،
گر چه در درجه پائين قرار داشته باشند.
ماده 2044
در صنف اول ذوي الارحام ترجيح باخذ ميراث به آساني داده ميشود آه درجه قرابت او به
متوفي نزديكتر باشد، اگر در درجه مساوي باشند به اولاد صاحبان فرض ذوي الارحام ترجيح
داده ميشود. اگر در درجه مساوي باشند و ولد صاحب فرض وجود نداشته يا همه اولاد اصحاب
فروض باشند ، در ميراث شريك مي گردند.
ماده 2045
در صنف دوم ذوي الارحام، حق تقدم در ارث به آسي داده ميشود آه درجه قرابت او به متوفي نزديكتر
باشد، درحاليكه دردرجه قرابت با هم مساوي باشند، آسيكه به صاحب فرض منسوب ميگردد، مقدم
شناخته ميشود، اگر با وجود تساوي درجه هيچ يك بصاحب فرض منسوب نباشد يا همه بصاحبان فروض
منسوب گردند. به جهت قرابت اعتبار داده ميشود. در صورت اتحاد جهت، در ارث شريك شناخته
ميشوند و در صورت اختلاف جهت، دو ثلث بصاحب جهت قرابت پدر و يك ثلث به صاحب جهت قرابت
مادر، پرداخته ميشود.
(2045-2045)
- 241 -
2047 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2046
2051 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2049
ماده 2046
در صنف سوم ذوي الارحام بكساني حق تقدم داده ميشود آه از لحاظ درجه قرابت به متوفي
نزديكتر باشند، در صورت تساوي درجه قرابت، اولاد عصبه نسبت به اولاد ذوي الارحام مقدم
شناخته ميشوند ودر صورت عدم اختلاف ازين ناحيه به قوت قرابت به متوفي اعتبار داده
ميشود و آسيكه اصل از پدر و مادر باشد ، نسبت به صاحب اصل پدري و صاحب اصل پدري
نسبت به صاحب اصل مادري ترجيح داده ميشود.
اگر از لحاظ درجه و قوت قرابت مساوي باشند، مساويانه در ارث شرآت ميورزند.
ماده 2047
در طايفه اول از طوايف صنف چارم مندرج ماده ( 2043 ) اين قانون اگر اقارب جهت پدر منفرد شوند
آه عبارت از آاآاهاي مادري وعمه هاي ميت است يا اقارب جهت مادري منفردشوند آه عبارت از
ماماهاي متوفي و خاله هاي او است، بقوت بقرابت اعتبار داده ميشود وبه اين اساس آسيكه از پدر و
مادر باشد، نسبت به پدري و پدري نسبت به مادري مقدم شناخته ميشود. اگر در قرابت مساوي باشند
در ميراث شريك مي گردند.
اگراقارب هر دوجهت موجود باشد، به اقارب جهت پدر دو ثلث و به اقارب جهت مادر يك ثلث از ميراث
داده ميشود و حصص هر جهت حسب تفصيل فقره ( 1) اين ماده در بين آنها تقسيم ميشود.
احكام فقرات ( 1) و ( 2) اين ماده بر طوايف سوم و پنجم نيز تطبيق ميشود.
ماده 2048
1) در طايفه دوم نزديكي درجه قرابت با متوفي مدار اعتبار قرار داده ميشود. گر چه از يك جهت )
نباشند و در صورت برابري درجه و اتحاد جهت قوت قرابتداند نظر گرفته ميشود، اگر اولاد عصبه يا
اولاد ذوي الارحام باشد.
اگر بعضي اولاد عصبه و بعضي اولاد ذوي الارحام باشند به اولاد عصبه ترجيح داده ميشود و در
صورت اختلاف جهت، دو ثلث به جهت پدري و يك ثلث به جهت مادري پرداخته شده و حصص هر يك
از جهات حسب طريقه فوق بين آنها تقسيم ميشود.
احكام فقرات ( 1) و ( 2) اين ماده بر طوايف چهارم و ششم نيز تطبيق ميشود.
ماده 2049
هرگاه وارث از ذوي الارحام باشد، تعدد درجات قرابت اعتبار ندارد. مگر در صورتيكه اختلاف جهت
ثابت شود.
ماده 2050
در ارث ذوي الارحام ، قاعده اي حصه ذآور دو چند حصه اناث رعايت ميشود.
جزء ششم  مقر له به نسب
ماده 2051
-1 هرگاه متوفي به نسب آسيكه نسب او مجهول باشد، اعتراف نموده باشد ونسب شخص مذآوراز غير
ثابت نگرديده و مقر نيز از اقرار خود منصرف نشود، مقر له مستحق متروآه شناخته ميشود.
(2048-2048)
- 242 -
2056 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2055
-2 براي آسب استحقاق ارث، درين حالت حيات شخص مقر له حين وفات يا هنگام حكم به وفات حكمي
شخص مقر حتمي است. در غير آن موانع ارث مقدم شناخته ميشود.
جزء هفتم  احكام متفرق
اول  حمل
ماده 2052
هرگاه حمل با ساير ورثه شرآت نمايد يا باعث حجب نقصان ورثه شود، حصه يك پسر يا يك دختر هر يكي
آه بيشتر باشد به او گذاشته ميشود. ودر صورتيكه حمل موجب حجب حرمان گردد، تمام متروآه به او
گذاشته ميشود.
ماده 2053
هرگاه حمل زنده وفعال تولد شود يا الي خروج اآثر حصة بدن زنده باشد، مستحق ارث شناخته ميشود. اگر
وضع حمل باثر جنايت صورت گيرد، در هر حال مستحق ارث شده و هم از او ميراث برده ميشود.
ماده 2054
هرگاه زوجه يا معتده متوفي بعد از مرگ او موجود باشد، حمل او در صورتي مستحق ميراث شناخته
ميشود آه حداآثر در خلال مدت سه صد و شصت و پنج روز از تاريخ وفات يا فرقت ، زنده تولد شود.
حمل بغير از پدر از شخص ديگري ميراث برده نميتواند، مگر در دو حالت اتي:
1 حداآثر درخلال مدت ( 365 ) روز از تاريخ وفات يا فرقت زنده متولد گردد، درحاليكه مادر او معتده
وفات يا فرقت بوده و مورث هنگام عدت وفات نموده باشد.
2  حداآثر درخلال مدت ( 270 ) روز از تاريخ وفات مورث زنده متولد گردد، مشروط بر اينكه زوجيت
بين پدر و مادر او حين وفات پدر قايم باشد.
ماده 2055
هرگاه حصه تخصيص داده شده به حمل ، از حصه مستحقه او آمتر باشد ، مقدار آمبود از حصة آساني
آه از استحقاق خود اضافه گرفته اند، اخذ ميشود. و اگر حصه تخصيص داده شده از استحقاق زيادتر
باشد، حصه مازاد استحقاق به مستحقين توزيع ميشود.
دوم  مفقود
ماده 2056
1) حصه مستحقه مفقوديكه مطابق ماده ( 326 ) مندرج اين قانون به وفات وي حكم نشده باشد )
از متروآه مورث تخصيص داده ميشود. در صورت ظهور حيات آنرا اخذ ودر صورت
صدورحكم به مرگ او، بر ساير ورثه مستحق هنگام وفات مورث توزيع ميشود.
اگرمفقود بعد از حكم به مرگ او زنده ظاهر شود، آنچه آه از حصه او نزد ورثه موجود شود
اخذ مينمايد
(2054-2052)
(2059-2057)
- 243 -
2061 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2060
سوم  خنثي
ماده 2057
خنثائيكه ذآوريت و انوثت او فهميده شده نتواند ، اقل نصيبين را مستحق گرديده وباقيمانده متروآه به
ورثه ديگر داده ميشود.
چهارم  ولد زنا و ولد لعان
ماده 2058
ولد زنا وولد لعان از مادر و اقارب او همچنان مادر و اقارب او از آنها مستحق ارث ميشوند، مگر پدر
و اقارب او از اولاد مذآور ارث برده نمي توانند.
پنجم  حوادث غرق، حريق
و انهدام
ماده 2059
فوت شدگان حوادث غرق ، حريق و انهدام آه تقدم و تآخر وفات هيچ يك معلوم نباشد، از همديگر ارث
برده نميتوانند و حصص شان به ورثه احياي آنها تقسيم ميشود.
ششم  تخارج
ماده 2060
تخارج، آن است آه ورثه باخراج بعضي ازورثه بمقابل شي معين مصالحه نمايند. اگر يكي از ورثه يا
ورثه ديگر تخارج نمايد، قايم مقام او قرار گرفته مستحق حصه او از متروآه ميگردد، اگر يكي از ورثه
همراه باقي وارثين تخارج نمايد. در حاليكه شي از جمله متروآه باشد. حصه وي بين باقي وارثين بتناسب
حصص هر يك در متروآه تقسيم ميشود و اگر شي مذآور از مال شخصي آنها بوده و در عقد تخارج به
طريقه تقسيم شخص خارج تصريح نشده باشد، حصه خارج شده، مساويانه در بين وارثين تقسيم ميشود.
فرع پنجم  تصفيه متروآه
ماده 2061
هرگاه مورث براي متروآه اموال خويش وصي تعيين نه نمايد و يكي ازورثه تصفيه متروآه را مطالبه
نمايد، محكمه شخصي را انتخاب مي نمايد، در صورت عدم توافق تمام ورثه در اتنخاب شخص، محكمه
ميتواند بعد از استماع دلايل ورثه، به انتخاب خود شخص را تعيين نمايد آه تا حد امكان از جمله ورثه
باشد.
ماده 2062
-1 هرگاه مورث براي متروآه وصي تعيين نموده باشد، محكمه مكلف است تعيين مورث را تائيد نمايد.
-2 تمام احكام متعلق به تصفيه آننده، بر وصي متروآه تطبيق مي شود.
ماده 2063
-2062)
2064
- 244 -
2067 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2065
2071 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2069
موظف امور مالي محكمه، مرتبا اوامر محكمه را مبني بر تعيين تصفيه آننده، در دفتر مخصوص قيد نموده و
شهرت وصي متروآه را به شمول اسماي مورثين بحروف ابجدي در سجل مخصوص ثبت مي نمايد. موظف
مذآور مكلف است تمامي اوامر مربوط به عزل و تنازل را در ستون ملاحظات سجل برسانند.
ماده 2064
قيد اوامر صادره مبني بر تعيين تصفيه آننده، در مورد اشخاصي آه راجع به عقار متروآه با ورثه
معامله ميكنند، عين اثر آتي را بار مي آورد آه اجراآت مندرج ماده ( 2102 ) اين قانون در قبال دارد.
ماده 2065
تصفيه آننده بمجرد تعيين اموال متروآه را تسليم گرديده تحت نظر ومراقبت محكمه ، به تصفيه آن
مبادرت ميورزد.
مصارف امور تصفيه بشمول حق الزحمه تصفيه آننده ايكه از جانب محكمه تعيين ميشود، از مجموع
متروآه پرداخته ميشود.
ماده 2066
محكمه مكلف است در وقت اقتضاء به اجراآت عاجل بنابر مطالبه اشخاص ذيعلاقه يا
خارنوالي يا صوابديد خود اقدام نمايد، مخصوصا در گذاشتن مهر بر اموال و امانت گذاشتن
پول نقد و اوراق بهادار و اشياي قيمتي در بانك.
ماده 2067
1) تصفيه آننده مكلف است ، في الحال به تبديل مقداري از مال متروآه به پول نقد بپردازد تا )
تكافوي مصارف تجهيز ومصارف تعزيه دار ميت را بتناسب حالت او بنمايد. همچنان مكف
است از قاضي امورمعجله صدور امر مبني بر مصارف نفقه عيال متوفي آه وارث باشند،
باندازه معتاد ازمال متروآه الي زمان انتهاي تصفيه مطالبه نمايد. نفقه هر يك از ورثه از حصه
مسحق ارثي او وضح مي گردد.
2) تمام منازعات ناشي از اين مصارف، توسط قاضي رسيدگي ميشود. )
فرع ششم  تجريد ترآه
ماده 2068
-1 دائنين از تاريخ صدور امر مبني بر تعيين تصفيه آننده به بعد، نمي توانند در برابر متروآه به هيچ
نوع اجراآتي بپردازند ويا به اجراآت اتخاذ شده قبلي ادامه دهند، مگر بحضور تصفيه آننده.
-2 اجراآت توضيح آه به ضد مورث افتتاح گرديده و هنوز لست نهائي آن مسدود نشده باشد،
در اثر تقاضاي يكي از اشخاص ذيعلاقه تا زمان تسويه تمام ديون متروآه متوقف ميشود.
ماده 2069
وارث نميتواند قبل از تسليمي سند استحقاق ارث در مال مترو آه تصرف نمايد، همچنان نمي تواند
ديون ترآه را بگيرد يا دينيكه بر او است، به دين متروآه مجرا نمايد.
ماده 2070
(2068-2068)
- 245 -
2078 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2075
تصفيه آننده مكلف است به اتخاذ تدابيري بپردازد آه حفاظت اموال متروآه ايجاب نمايد و به اجراي
اعمالي قيام ورزدآه اداره اموال مذآور مقتضي آن باشد. همچنان مكلف است در مقابل دعاوي داير بر
متروآه نيابت نموده ودر گرفتن ديوان متروآه اقدام نمايد.
ماده 2071
تصفيه آننده از لحا ظ مسئوليت ، حيثيت وآيل بالاجرت را دارد. گر چه در مقابل اجرت نگيرد، قاضي
مكلف است از تصفيه آننده . تقديم حساب اداري در مواعيد دوراني مطالبه نمايد.
ماده 2072
تصفيه آننده ، مكلف است دائنين و مديونين متروآه را بتوضيح حقوق و وجايب شان در برابر متروآه
توسط ابلاغيه اي آه در يكي از روزنامه ها نشر و در لوحه اعلانات محكمه و مدخل مراآز پوليس تعليق
ميشود، دعوت نمايد. دائنين مكلفند در خلال دو ماه از تاريخ نشر ابلاغيه بتوضيح مطلوب بپردازند.
ماده 2073
تصفيه آننده ، مكلف است در خلال سه ماه از تاريخ معينه لست توضيح حقوق و وجايب دائنين ومديونين
متروآه را به اختيار موظف محكمه گذاشته و تمام اشخاص ذيعلاقه را به آن خبر نمايد، تصفيه آننده
مي تواند تمديد اين مدت را در صورت ايجاب از محكمه مطالبه نمايد.
ماده 2074
تصفيه آننده ، ميتواند در مورد تشريح متروآه و تقدير قيمت اموال آن از اهل خبره و اشخاص
ماهر استمداد جويد.
ماده 2075
هر شخصيكه از طريق غش ، چيزي از اموال متروآه را بدست آرد. گر چه ورثه باشد ، بجزاي خيانت
در امانت محكوم ميشود.
ماده 2076
منازعات مربوط به صحت تشريح، در خلال سي روز از تاريخ صدور اعلان از تسليمي لست به
محكمه اقامه ميشود. در صورتيكه محكمه بعد از تحقيق، نزاع را جدي تشخيص دهد، آنرا قبول
نموده رسيدگي طبق احكام مربوط باصول محاآمات مدني صورت ميگيرد.
فرع هفتم  تسويه ديون متروآه
ماده 2077
تصفيه آننده ، بعد از انقضاي ميعاد منازع به اجازه محكمه بتاديه ديوني مي پردازد آه در
خصوص آن نزاع وجود نداشته باشد، ديون متنازع فيه بعد ازحكم نهائي تاديه ميشود.
ماده 2078
هرگاه تصفيه آننده به اعسار متروآه متيقن شده يا احتمال آن متصور باشد امور تاديه ديون را الي زمان
صدور حكم نهائي در منازعات متعلق به ديون متروآه متوقف ميسازد گر چه در خصوص بعضي ديون
نزاع وجود نداشته باشد.
(2074-2072)
- 246 -
2084 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2082
ماده 2079
تصفيه آننده، ديوان متروآه را بالترتيب از عوايد حقوق متروآه پول و ثمن اموال منقول شامل
متروآه تاديه ميكند، در صورت عدم آفايت ديون از ثمن اموال عقاري متروآه تاديه ميشود.
ماه 2080
فروش اموال منقول و عقار متروآه در صورت ايجاب اموال به مزايده علني مطابق قواعد مربوط به
فروشات اجباري صورت ميگيرد، مگر اينكه تمام ورثه بفروش آن از طريق ديگري موافقه نمايند. اگر متروآه
مستغرق به دين باشد، موافقت دائنين نيز حتمي شمرده ميشود ورثه در مزايده شرآت آرده مي توانند.
ماده 2081
محكمه ميتواند ، بنابر مطالبه تمام ورثه به تعجيل ديون مؤجل و تعيين مبلغيكه داين مستحق ميشود حكم
نمايد.
ماده 2082
هرگاه تمام ورثه به مطالبه تعجيل ديون موجل موافقه نه نمايند، محكمه امر توزيع ديون مذآور و توزيع
اموال متروآه را بدست گرفته بهر يك ازورثه مقداري از دين و مقداري از مال متروآه را طوري تخصيص
ميدهد آه در نتيجه با حصه خالص وي از ميراث معادل گردد.
ماده 2083
محكمه براي هر يك از دائنين متروآه، تامينات آافي بر عقار يا اموال منقول طوري ترتيب
مي نمايد آه تامينات مختص بهر يك از دائنين بهمان حالت قبلي حفظ شود. در صورت عدم
امكان چنين تجويز محكمه بر همه اموال متروآه تامين را مرتب مي سازد.
ماده 2084
هر يك از ورثه ميتواند بعد از توزيع ديون موجل اندازه آه باو تخصيص يافته ، قبل از رسيدن موعد
تاديه ، بپردازد.
ماده 2085
دائنيكه حقوق خود را نسبت عدم اندارج لست تشريح بدست آورده نتواند و تامينات عيني بر مال
متروآه نيز نداشته باشد، نميتواند بر اشخاصيكه با حسن نيت حقوق عيني را بر اموال مذآور
آسب نموده اند مراجعه نمايد. مگر بر ورثه به سبب غنا آنها مراجعه آرده ميتواند.
ماده 2086
تصفيه آننده ، بعد ازتاديه تسويه ديون متروآه، تنفيذ وصيت و تكاليف ديگر را بعهده ميگيرد.
فرع هشتم  تسليم اموال متروآه و تقسيم آن
ماده 2087
بعد از تنفيذ التزامات متروآه ، باقيمانده اموال آن طبق حصص شرعي بورثه تعلق ميگيرد.
ماده 2088
تصفيه آننده، مكلف است آنچه را آه از اموال متروآه بهر يك از ورثه تعلق ميگيرد، به او تسليم نمايد.
(2088-2085)
- 247 -
2092 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2089
2100 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2097
ماده 2089
ورثه ميتواند بعد از انقضاي مواعيد معينه، منازعات مندرج لست تشريح آنعده از اشياء و نفوذي را آه در
تصفيه متروآه به آن ضرورت احساس نشود بطور موقت تسليم گرديده يا بعضي از آنرا در مقابل
اعطاء تضمين يا بدون آن بكار اندازد.
ماده 2090
محكمه به هر يك از ورثه آه دليل شرعي به وراثت خود را ويا آنچه قائم مقام آن باشد تقديم نمايد سندي
را اعطا مي آند آه حاوي تثبيت حقوق او در ارث، و توضيحات مربوط بمقدار حصه و تعيين آنچه از
اموال ترآه به او تعلق گرفته ميباشد.
ماده 2091
هر يك از ورثه ميتواند از تصفيه آننده تقاضا نمايد تا حصه او را ازارث بصورت جداگانه باو تسليم
نمايد، مگر اينكه وارث مذآور بموجب موافقه قبلي يا حكم قانون به باقي ماندن طور مشترك مكلف
باشد.
ماده 2092
هرگاه قبول مطالبه قسمت حتمي باشد، تصفيه آننده به طريقه دوستانه به اجراآت تقسيم بپردازد. مگر اين تقسيم الي
زمانيكه بصورت دسته جمعي از طرف ورثه تائيد نشود، نهائي شمرده نميشود.
ماده 2093
هرگاه ورثه بصورت دسته جمعي به تقسيم موافقت نه نمايد تصفيه آننده مكلف است به مصرف متروآه
دعوي تقسيم را مطابق احكام قانون اقامه نمايد. مصارف دعوي از حصص تقسيم آنندگان آاسته ميشود.
ماده 2094
در مورد قسمت متروآه قواعد مربوط قسمت خصوصا آنچه متعلق بضمان تعرض و استحقاق غبن است
تطبيق ميشود.
ماده 2095
هرگاه يكي از ورثه در وقت تقسيم به دين متروآه تخصيص داده شود ساير ورثه در حاليكه مديون بعد از
تقسيم افلاس نمايد ضامن شخص تخصيص شده شناخته نميشوند مگر اينكه بخلاف آن موافقه صورت
گرفته باشد.
ماده 2096
وصيت به تقسيم اعيان متروآه براي ورثه وصيت آننده به ترتيبيكه براي تمام ورثه باندازه حصه آنها
تعيين نمايد جواز دارد.
ماده 2097
تقسيميكه به بعد ازمرگ منسوب شود رجوع از آن جواز دارد مگربعد از وفات وصيت آننده
لازمي شناخته ميشود.
ماده 2098
هرگاه تقسيم شامل ديون متروآه تمام اموال ميراث نباشد اموال خارج تقسيم بصورت مشاع
مطابق قواعد ميراث بتمام ورثه تعلق ميگيرد.
(2096-2093)
- 248 -
2108 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2104
ماده 2099
هرگاه يكي يا چند نفر از ورثه احتمالي وصيت آننده شامل تقسيم باشند و قبل از وفات مورث فوت نمايد
حصه معينه ايكه به سهم او رسيده بصورت مشاع مطابق قواعد ميراث به ساير ورثه تعلق مي گيرد.
ماده 2100
در مورد تقسيم منسوب به بعد از مرگ تمام احكام مربوط به تقسيم عمومي باستثناي احكام غبن تطبيق
ميشود.
ماده 2101
هرگاه تقسيم هنگام وفات شامل ديون بوده يا در صورت شموليت ديون، دائنين به تقسيم مذآور موافقه
نداشته باشند هر يك از ورثه ميتواند در حاليكه اداي ديون باتفاق با دائنين صورت نگرفته باشد رعايت
تقسيمي را آه مورث وصيت نموده و اعتباراتي را آه به اساس آن تقسيم مذآور بنا يافته در حدود امكان
درتقسيم متروآه مطالبه نمايد.
ماده 2102
هرگاه متروآه مطابق احكام گذشته تصفيه نشده باشد دائنين عادي متروآه ميتوانند حقوق خودرا يا آنچه به
آنها رجعت شده است بر عقارات متروآه آه تصرف ب رآن حاصل گرديده يا عقاراتيكه حقوق عيني به
مصلحت غير بر آن مرتب شده است نافذ ميسازند مشروط بر اينكه توثيق دين مطابق به احكام قانون صورت
گرفته باشد.
مبحث دوم  وصيت
فرع اول  احكام عمومي
ماده 2103
وصيت عبارتست از تصرف در ترآه بنحويكه اثر آن به مدت بعد از وفات وصيت آننده منسوب باشد.
ماده 2104
وصيت توسط قول يا آتابت منعقد ميگردد. در صورتيكه وصيت آننده قادر به آتابت و گفتار نباشد به
اشارت معروف نيز منعقد شده ميتواند.
ماده 2105
شرط صحت وصيت آن است آه بمعصيت نبوده و باعث بر آن منافي مقاصد شارع نباشد.
ماده 2106
وصيت غير مسلمان صحت دارد مگر اينكه وصيت مذآور باساس احكام شريعت او، و شريعت اسلام
حرام باشد و يا قانون به عدم صحت و نفاذ آن تصريح نموده باشد.
ماده 2107
با رعايت احكام مواد ( 2105 و 2106 ) اين قانون وصيت منسوب يا معلق به شرط يا متصل
بشرط صحت دارد.
ماده 2108
وصيت آننده لازم است قانونا اهل تبرع بوده و به سن رشد رسيده باشد.
ماده 2109
(2103-2101)
(2112-2109)
- 249 -
2114 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2113
شخصيكه باو وصيت ميشود لازم است هنگام وصيت معلوم بوده و معين باشد.
ماده 2110
وصيت در راه خداوند (ج) و اعمال خيريه بدون تعيين جهت صحت داشته و در امورخيريه بمصرف مي
رسد، همچنان وصيت براي مساجد ، موسسات خيريه و جهات ديگر موسسات علمي ومصالح عامه
صحت دارد در اين احوال مال وصيت شده بر عمارت، مصالح فقراء وغيره امور مربوط به آن
بمصرف رسانيده ميشود مگر اينكه طرق مصرف باساس عرف يا دلالت تعيين شده بتواند.
ماده 2111
وصيت بجهت معينه از جهات خيريه آه در آينده بوجود مي آيد صحت دارد در صورت تعذر وجود
آن مال وصيت شده به جهات خيريه مماثل آن داده ميشود.
ماده 2112
وصيت با وجود اختلاف دين و مليت صحيح بوده همچنان اختلاف مملكت باعث عدم صحت وصيت
نميشود مگر اينكه وصيت آننده تابع مملكت اسلامي بوده وشخصيكه به او وصيت ميشود غير مسلمان و
تابع مملكت غير اسلامي باشد و قانون مملكت او، وصيت او را در چنين احوال اجازه ندهد.
اجانب نمي توانند بر اساس وصيت مندرج فقره ( 1) اين ماده حق ملكيت را در اموال عقاري آسب نمايند.
ماده 2113
چيزيكه به آن وصيت ميشود بايد داراي شرايط آتي باشد:
از جمله اشيائي باشد آه ارث در آن جاري شده يا قرار گرفتن آن بحيث موضوع قد در حال حيات
وصيت آننده صحت داشته باشد.
اگر موضوع وصيت را مال تشكيل ميداد نزد وصيت آننده متقوم باشد.
اگر موضوع وصيت شي معين بالذات باشد بايد هنگام وصيت در ملكيت وصيت آننده موجود
باشد.
ماده 2114
1) وصيت بحقوقيكه توسط ارث انتقال مي يابد صحت دارد. )
2) وصيت به منافع اعيان اجاره داده شده، گر چه بعد از وفات مستاجر باشد صحت دارد. )
ماده 2115
وصيت بقرض دادن اندازه معين مال به شخصيكه باو وصيت ميشود صحت داشته و در مقدار مازاد آن از
ثلث متروآه بدون اجازه ورثه هنگام وفات وصيت آننده آه به سن رشد رسيده باشند، تنفيذ شده نميتواند.
ماده 2116
هرگاه وصيت آننده به جنون آامل مبتلا گردد و در جنون فوت شود وصيت باطل ميگردد همچنان در
مورد شخصيكه به او وصيت شده است اگر قبل از وفات وصيت آننده وصيت وفات نمايد وصيت باطل
ميشود.
ماده 2117
هرگاه موضوع وصيت شي معين بوده و قبل از قبولي شخصي آه به او وصيت شده از بين برود وصيت باطل
مي گردد.
(2118-2115)
- 250 -
2121 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2119
2126 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2125
- ماده 2118
وصيت آسيكه مال او مستغرق بدين باشد باطل شناخته ميشود مگرا ينكه دائنين از دين ابراء آرده يا به
وصيت اجازه دهند.
ماده 2119
-1 وصيت بقاتل عمدي وصيت آننده اختياري باشد يا واجبي باطل شمرده ميشود اعم از اينكه قاتل فاعل
اصلي يا شريك يا شاهد زوري باشد آه شهادت او موجب حكم باعدام و صيت آننده گرديده و تنفيذ
گردد مشروط بر اينكه قتل بدون حق و بدون عذر بوده قاتل عاقل سن ( 18 ) سالگي را تكميل نموده باشد.
-2 محروميت قاتل از استحقاق وصيت مندرج فقره يكم اين ماده به اجازه ورثه و رضائيت مقتول قبل از
وفات از بين نميرود.
ماده 2120
حجر بر وصيت آننده نسبت سفاهت يا غفلت موجب بطلان وصيت او نميشود.
فرع دوم  رجوع
از وصيت
ماده 2121
وصيت آننده از تمامي يا بعضي وصيت صراحتا يا دلالتا عدول نموده مي تواند.
فرع سوم  قبول
يا رد وصيت
ماده 2122
وصيت يا قبول صريح يا ضمني شخصيكه به او وصيت ميشود بعد از وفات وصيت آننده لازم ميگردد.
هرگاه شخصيكه به او وصيت ميشود جنين قاصر، يا محجور عليه باشد، قبول يار دوصيت از طرف
شخصي صورت مي گيرد آه به اساس استيذان محكمه حق ولايت را بر مال او دارا باشد.
اگر وصيت به موسسات تصديها، شرآتها و امثال آن باشد قبول يا رد از طرف اشخاصي صورت مي
گيرد آه آنرا تمثيل مي نمايند.
در صورت عدم موجوديت ممثل وصيت بدون توقف به قبول، لازم ميشود.
ماده 2123
هرگاه شخصيكه به اووصيت صورت گرفته قبل از قبولي يا رد وصيت فوت شود ورثه موصي له قايم مقام او
شناخته ميشود.
ماده 2124
هرگاه ورثه وصيت آننده يا شخصيكه صلاحيت تنفيذ وصيت را دارد توسط اعلان رسمي مشتمل بر تمام
توضيحات مربوط بوصيت به شخصيكه باو وصيت شده است ابلاغ نموده و در آن اظهار اراده او را
مبني بر قبول يا رد وصيت مطالبه نمايد. اگر شخص مذآور در خلال سي روز از تاريخ اعلان بدون
عذر معقول بصورت تحريري بجواب آن نپردازد، وصيت باطل شمرده ميشود.
ماده 2125
(2124-2122)
- 251 -
2130 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2129
هرگاه شخصيكه به او وصيت شده است بعضي وصيت را قبول و بعضي ديگر را رد نمايد وصيت در
مقدار قبول شده لازم گرديده و در مقدار رد شده باطل شناخته ميشود.
همچنان در صورتيكه بعضي از اشخاصيكه به آنها وصيت شده آنرا قبول و بعضي ديگر آن را رد نمايد
وصيت براي اشخاصيكه آنرا قبول نموده اند لازم و نسبت به اشخاصي آه آن را رد نموده اند باطل
ميگردد.
ماده 2126
1) وصيت برد آن قبل از وفات وصيت آننده باطل نميگردد. )
2) هرگاه شخصيكه به او وصيت شده بعد از وفات و صيت آننده تمام يا بعضي وصيت را رد نموده و )
يكي از ورثه رد را بپذيرد وصيت فسخ و اگر هيج يك از ورثه آنرا قبول ننمايد رد آردن شخصيكه به
او وصيت شده باطل شناخته ميشود.
ماده 2127
1) هرگاه شخصيكه به او وصيت شده هنگام وفات وصيت آننده موجود باشد از همان لحظه وفات شي
وصيت شده را مستحق ميگردد مگر اينكه در متن وصيت استحقاق شي وصيت شده بوقت معين بعد از
مرگ تثبيت شده باشد.
2) زوايد شي وصيت شده از زمان قبول، ملك شخصيكه بوي وصيت شده تلقي ميشود و شخص مذآور از
همان لحظه به بعد مكلف به مصارف شي وصيت شده ميگردد. زوايد شي در محاسبه اخراج وصيت از ثلث
داخل نمي باشد.
فرع چهارم  آثار وصيت جزء اول  شخصيكه بوي وصيت شده
ماده 2128
1) وصيت بعدة غير محصور صحيح بوده و به اشخاص محتاج تخصيص مي يابد، امور توزيع مال )
وصيت شده بر محتاجان از صلاحيت وصي مختار و يا محكمه مربوطه مي باشد.
2) در حالت فوق وصي و يا محكمه مربوطه به رعايت قيد تعميم يا مساوات مكلف نمي باشد، )
ماده 2129
هرگاه بيك قوم معين بالفاظي وصيت شود آه بدون تخصص اسماء شامل همه افراد قوم مذآور
گردد و در بين آنها افرادي موجود شود آه حين وفات وصيت آننده اهل وصيت نباشد تمام
اشياء وصيت شده به اشخاصي تعلق مي گيرد آه حين وفات وصيت آننده، اهل وصيت باشند.
ماده 2130
هرگاه وصيت بين اشخاص معين و يك جمعيت يا يك جهت يا بين يك جمعيت و يك جهت، يا بين اشخاص
معين و جمعيت و جهت مشترك باشد هر يك از اشخاص معين و افراد جمعيت منحصر باشد يا غير
منحصر و هر جهت از شي وصيت شده حصه ميگيرند.
ماده 2131
هرگاه وصيت براي اشخاص معين صورت گرفته باشد حصه اشخاصيكه اهل وصيت نباشند بمتروآه
وصيت آننده، اعاده ميشود.
ماده 2132
(2128-2127)
-2131)
- 252 -
2136 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2134
هرگاه وصيت به اشخاص معين يا يك جمعيت باطل شود آنچه وصيت شده است به متروآه متوفي اعاده
ميشود.
ماده 2133
وصيت براي حمل در احوال آتي صحيح شمرده ميشود:
-1 در حاليكه وصيت آننده بوجود حمل هنگام وصيت اقرار نموده و حمل در خلال مدت سه صد و
شصت و پنج روز يا آمتر از آن از وقت وصيت زندة فعال متولد شود.
-2 در حاليكه وصيت آننده بوجود حمل اقرار نكرده مگر حمل حداآثر در خلال مدت دو
صدو هفتاد روز از وقت وصيت زنده متولد گردد مشروط بر اينكه حامله هنگام وصيت در
عدت وفات يا تفريق بائن نباشند در غير آ“ اگر حمل در خلال مدت سه صد و شصت و پج
روز از وقت وفات يا فرقت بائن زندة فعال متولد شود وصيت صحيح تلقي ميشود.
ماده 2134
هرگاه وصيت بحمل از شخص معين باشد علاوه بر شروط مندرج ماده ( 2133 ) اين قانون ثبوت
نسبت آن از همان شخص معين نيز شرط صحت وصيت شناخته ميشود.
ماده 2135
حاصلات شي وصيت شده الي زمان زنده و فعال متولد شدن حمل نگهداشته ميشود و بعدا باو تعلق
ميگيرد.
ماده 2136
-1 هرگاه حامله همزمان يا در خلال مدت اقل از شش ماه دو يا زياده اولاد زنده بدنيا آورد وصيت در
بين آنها بطور مساوي توزيع ميشود. مگر اينكه در وصيت صراحتا بخلاف آن حكم شده باشد.
-2 اگر يكي از دو گانگي يا زياده، مرده متولد گردد تمام وصيت باولاد زنده تعلق ميگيرد.
-3 در صورتيكه يكي از اولاد بعد از ولادت بميرد اگر وصيت بر اعيان صورت گرفته باشدحصه او
بورثه وي و اگر وصيت بر منافع صورت گرفته باشد حصه او بورثه وصيت آننده تعلق مي گيرد.
جزء دوم  شي وصيت شده (موصي به)
ماده 2137
وصيت در حدود ثلث متروآه بوارث و غير وارث صحت داشته بدون اجازه ورثه تنفيذ
ميگردد و در حدود زايد از ثلث متروآه نيز صحت داشته مگر نفاذ آن موقوف به اجازه ورثه
بعد از وفات وصيت آننده مي باشد مشروط بر اينكه اجازه دهنده داراي اهليت تبرع بوده و
با آنچه آه اجازه داده علم داشته باشد.
ماده 2138
وصيت شخصيكه وارث نداشته و مديون هم نباشد به تمام مال يا بعضي آن بدون توقف به اجازه ممثل
خزانة دولت نافذ ميگردد.
ماده 2139
-2137)
- 253 -
2146 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2146
وصيت مديوني آه مال او مستغرق بدين باشد صحيح بوده مگر بدون برائت ذمه او از دين تنفيذ
نميگردد در صورتيكه مديون از يك قسمت دين بري الذمه گردد. يا مال او مستغرق به دين نباشد وصيت
در مقدار باقيماندة بعد از تاديه دين تنفيذ ميشود.
ماده 2140
هرگاه دين اغير مستغرق بوده و تمام يا بعضي آن از شي وصيت شده تاديه شده باشد شخصيكه به او
وصيت شده است ميتواند به اندازه دين تاديه شده بر ثلث ترآه بعد از پرداخت دين مراجعه نمايد.
ماده 2141
هرگاه وصيت به اندازه حصه يكي از ورثه معين وصيت آننده صورت گرفته باشد شخصيكه بوي وصيت
ميشود علاوه بر استحقاق فرضي مستحق مقدار حصة همان وارث شناخته ميشود.
ماده 2142
هرگاه وصيت باندازه حصه يكي از ورثه غير معين صورت گرفته باشد در حال تساوي ورثه در حقوق
شخص مذآور علاوه بر فرض مستحق حصه يكي از آنها ميگردد و در حال اختلاف حقوق علاوه بر
فرض مستحق حصه شخصي ميگردد آه در ميراث حق او آمتر است.
ماده 2143
هرگاه وصيت باندازه معين از پول يا عين صورت گرفته و در ترآه دين يا مال غايب باشد. اگر شي آه به آن
وصيت صورت گرفته از ثلث مال حاضر متروآه خارج شود. آسيكه براي او وصيت شده مستحق آن
ميگردد و در غير آن به اندازه همين ثلث مستحق ميگردد و باقيمانده بر ورثه تعلق ميگيرد و هر وقت آه شي
حاضر شد شخصي آه به او وصيت شده مستحق ثلث آن ميگردد تا حق او آاملا تاديه شود.
ماده 2144
هرگاه وصيت صورت گرفته و در آن دين يا مال غايب وجود داشته باشد شخصيكه به او وصيت شده
حصه خود را از مال حاضر بدست آورده و هر وقت آه مال غايب حاضر شد حق خود را از آن
ميگيرد.
ماده 2145
هرگاه وصيت طور سهم مشاع در نوع معين مال ترآه صورت گيرد و در آن دين يا مال غايب
وجود داشته باشد شخصيكه به او وصيت شده حصه خود را ازين نوع حاضر بدست مي آورد.
مشروط بر اينكه حصه مذآور از ثلث حاضر متروآه خارج شده بتواند در غير آن شخصيكه به او
وصيت شده به اندازه اين ثلث مستحق حصه خود شده و باقيمانده حق ورثه مي باشد. هر وقت آه
شي حاضر شد، شخصيكه براي او وصيت شده به اندازه ثلث از نوع وصيت شده مستحق حصه
ميگردد مشروط بر اينكه ورثه از آن متضرر نگردند و اگر آنها از آن متضرر گردند شخصيكه به
او وصيت شده قيمت باقيماندة حصه خود را تا تكميل حق خود از ثلث نوع وصيت شده ميگيرد.
ماده 2146
1) هرگاه در احوال متذآره مواد فوق متروآه شامل دين قابل تاديه بر يكي از ورثه بوده و دين مذآور )
از جمله تمام يا بعضي جنس حاضر متروآه باشد در آن باندازة حصه وارث مذآور از همان جنس
مجرائي صورت ميگيرد و باين ترتيب دين مذآور از جمله اموال حاضر محسوب ميشود.
-2143)
- 254 -
2149 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2148
2) اگر دين مستحق تاديه بر وارث از غير جنس حاضر باشد مجرائي صورت نگرفته درين )
صورت اگر دين مساوي حصه وارث مذآور در مال حاضر متروآه يا آمتر از آن باشد در
جمله اموال حاضر محسوب مي گردد و اگر از آن بيشتر باشد به آن اندازه حاضر دانسته
ميشود آه با حصه وارث مذآور مساوي باشد.
3) در حالت فقره ( 2) اين ماده وارث تا زمان تاديه دين خود بر حصه خود در مال حاضر و )
متروآه تسلط پيدا آرده نميتواند در حاليكه وارث مذآور دين خود را تاديه نكند، قاضي حصة او
را فروخته و از ثمن آن دين را تاديه مينمايد.
ماده 2147
هرگاه وصيت بعين از متروآه يا نوع معين از آن صورت گرفته و شي وصيت شده از بين برود يا به
استحقاق برده شود شخصيكه بوي وصيت شده است مستحق چيزي شناخته نميشود. در صورتيكه
بعضي از آن از بين برود يا به استحقاق برده شود ، شخص مذآور باقيمانده را در حاليكه از ثلث
متروآه تجاوز نكند مستحق ميگردد و اگر از ثلث متروآه تجاوز آند درآن به اندازه ثلث مستحق
ميشود.
ماده 2148
هرگاه وصيت بحصه مشاع معين صورت گيرد و شي مذآور از بين برود يا به استحقاق برده شود شخصيكه
بوي وصيت صورت گرفته مستحق هيچ چيزي نمي گردد. و اگر بعضي از آن از بين برود يا به استحقاق برده
شود شخص مذآور تمام وصيت را از مقدار باقيمانده بدست مي آرود مشروط بر اينكه باقيمانده آنرا تكافو
نموده و در حدود ثلث مال متروآه باشد در غير آن تمام مقدار باقيمانده را آه از ثلث مال بدست آمده بتواند
مستحق ميشود و يا از آن به اندازه مستحق ميگردد آه از ثلث متروآه تجاوز نكند.
ماده 2149
هرگاه وصيت بحصه مشاع و نوعي از اموال متروآه بوده و از بين برود يا به استحقاق برده شود شخصيكه به
او وصيت شده مستحق چيزي شناخته نمي شود و در صورتيكه بعضي از آن از بين برود يا به استحقاق برده
شود شخص مذآور حصه خود را از باقيمانده حاصل ميدارد مشروط بر اينكه از ثلث مال حاصل شده بتواند
در غير آن به اندازه ثلث از آن مستحق ميگردد.
ماده 2150
وصيت به عدد مشاع در يكنوع از اموال مانند وصيت به حصة مشاع در آن شمرده ميشود.
جزء سوم  وصيت به منافع
ماده 2151
-1 هرگاه وصيت بمنفعت براي شخص معين براي مدتيكه آغاز و انجام آن معلوم باشد صورت گرفته
باشد شخص مذآور از منفعت موصوف در خلال همان مدت مستفيد ، ميشود اگر معياد مذآور قبل از
وفات وصيت آننده سپري شود، وصيت آأن لم يكن شمرده ميشود، در صورت انقضاي بعضي از مدت
مذآور شخص از مدت باقيمانده استفاده آرده ميتواند.
-2147)
-2150)
- 255 -
2153 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2152
2157 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2155
-2 هرگاه مدت منفعت معين بوده مگر تاريخ آغاز آن غير معلوم باشد مدت مذآور از تاريخ وفات وصيت
آننده آغاز ميگردد.
ماده 2152
1) هرگاه يكي از ورثه در طول مدت يا بعضي مدت از منفعت گرفتن بر عين، مانع شخص وصيت )
شده گردد بضمان بدل منفعت مكلف ميشود. مگر اينكه تمام ورثه به تعويض منفعت از عين بوقت
ديگري مساوي به مدت وصيت شده موافقه نمايند.
2) اگر ممانعت از طرف عموم ورثه صورت گيرد شخصيكه بوي وصيت شده بين انتفاع از )
عين در مدت ديگري و تضمين بدل منفعت مختار ميباشد.
3) هرگاه ممانعت از منفعت از جانب وصيت آننده و يا به سبب عذري باشد آه بين انتفاع از عين و )
شخصيكه به او وصيت شده است حايل واقع گردد تعويض آن بمدت ديگري بعد از رفع مانع حتمي است.
ماده 2153
هرگاه وصيت بمنفعت براي قومي آه تحت حصر آمده نتوانند و انقطاع ايشان متصور نباشد و يا به يكي از طرق
خيريه بصورت مؤيد يا مطلق صورت بگيرد. وصيت شدگان موصوف بصورت دائمي از منفعت مستفيد ميشوند.
اگر وصيت بمنفعت طور دايمي يا موقت براي يك قوم بدون حصر صورت گيرد آه انقطاع آن متصور
باشد استحقاق انتفاع وصيت شده گان الي زمان انقراض انها ادامه مي يابد.
اگر وصيت براي مدت معلوم بوده باشد و تاريخ آغاز و انجام آن توضيح شده باشد يا نباشد احكام
مواد ( 2151 و 2152 ) اين قانون قابل رعايت ميباشد.
ماده 2154
هرگاه وصيت بمنفعت براي مدت معين و براي يك قوم معين و بعدا به آساني آه قايم مقام آنها
ميگردند صورت گيرد و انقطاع قوم مذآور متصور نباشد يا براي يكي از طرق خيريه وصيت
شود مگر در خلال 33 سال از تاريخ وفات وصيت آننده يا در خلال مدت معينه انتفاع هيچ
يك از افراد تعين شده ، موجود نگردند يا در خلال مدت مذآور موجود شده و قبل از انتهاي
مدت منقرض گردند منفعت در تمامي اين مدت و يا بعض آن حسب ا حوال بر جهتيكه نفع آن
در طرق خير عامتر باشد تعلق ميگيرد.
ماده 2155
هرگاه عيني آه به منفعت آن وصيت شده احتمال انتفاع و بهره برداري را بغير از طريقيكه
وصيت شده داشته باشد شخصيكه بوي وصيت شده است ميتواند از آن بطريق مطلوب استفاده
نمايد مشروط بر اينكه از اين ناحيه بعين مذآور ضرري عايد نگردد.
ماده 2156
هرگاه وصيت به غله يا ثمر صورت گرفته باشد شخصيكه بوي وصيت شده مستحق غله يا ثمره ميگردد
آه در وقت مرك وصيت آننده موجود بوده و آنچه در آينده موجود مي گردد، مگر اينكه دليلي بغير آن
موجود شود.
ماده 2157
-2154)
- 256 -
2163 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2161
-1 هرگاه وصيت بفروش يا اجاره عين در مدت معين و به اجوره مسمي براي وصيت شده صورت
گرفته باشد و ثمن يا اجرت مذآور از مقدار ثمن مثل به غبن فاحش آه از ثلث حاصل شده بتواند يا
غبن بسيط باشد، وصيت نافذ ميگردد.
-2 هرگاه غبن فاحش از حدود ثلث متجاوز باشد وصيت بدون اجازه ورثه در مقدار زايد نافذ نميگردد مگر اينكه
شخصيكه بوي وصيت شده تفاوت زيادت را بپردازد.
ماده 2158
حصول منفعت به اساس تقسيم غله يا ثمره بين ورثه و شخصيكه بوي وصيت شده به تناسب
حصه هر يك رعايت ميگردد يا از لحاظ تقسيم زمان و مكان يا از طريق تقسيم عين صورت
ميگيرد مشروط بر اينكه عين مذآور بدون الحاق ضرر قابل قسمت باشد.
ماده 2159
هرگاه منفعت عين به يكي و خود عين بديگري وصيت شده باشد تكاليف ماليات عين مذآور و چيزيكه
براي حصول منفعت از آن لازم شمرده شود بر شخص ميباشد آه وصيت منفعت براي او شده.
ماده 2160
وصيت بمنفعت با وفات شخصيكه بوي، وصيت شده قبل از حصول تمام يا بعضي منفعت وصيت
شده و به خريدن عين مذآور از طرف شخصيكه به منفعت آن براي او وصيت شده و باسقاط حق
براي ورثه بمقابل عوض يا بدون عوض و همچنان به استحقاق بردن عين ساقط ميگردد.
ماده 2161
ورثه وصيت آننده ميتوانند حصه خود را از عين با منفعت آن بدون اجازه شخصيكه به او وصيت شده
است بفروشد.
ماده 2162
هرگاه وصيت بمنفعت بصورت موبد يا مطلق يا مقيد بطول حيات شخص معين صورت گيرد شخص
مذآور در طول حيات از منفعت مذآور استفاده آرده ميتواند مشروط بر اينكه استحقاق او بر منفعت
وصيت شده در خلال مدت سي و سه سال از تاريخ وفات وصيت آننده نشئت نمايد.
ماده 2163
-1 هرگاه وصيت بتمام منافع عين يا بعضي آن بصورت مويد يا مطلق يا طول مدت حيات شخصي آه
بوي وصيت مي شود يا براي مدت اضافه از ده سال صورت گيرد به قيمت تمام يا بعضي منافع عين
وصيت شده سنجش ميشود.
-2 اگر وصيت براي مدت آمتر از ده سال صورت گرفته باشد به اندازه قيمت منفعت عين وصيت شده به اعتبار
ارزش منفعت مذآور در خلال همان مدت سنجيده ميشود.
ماده 2164
هرگاه وصيت بحقي از حقوق عين راجع باشد ارزش آن به اساس فرق بين قيمت عين با حقوق و
قيمت آن بدون حقوق وصيت شده تثبيت ميشود.
-2158)
-2164)
(2165
- 257 -
2166 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2166
2171 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2169
جزء چهارم  وصيت به معاش
ماده 2165
-1 وصيت بمعاش از سرمايه براي مدت معين صحت دارد و از مال وصيت آننده به اندازه ايكه
تنفيذ وصيت را تضمين آرده بتواند و به ترتيبيكه ورثه از آن متضرر نگردند تاديه مي گردد.
هرگاه آنچه براي تضمين تنفيذ وصيت موقوف گذاشته از ثلث متروآه بيشتر باشد و ورثه
مقدار زايد را اجازه ندهد در حدود مقدار ثلث گذاشته ميشود. و وصيت در آن و در
حاصلات آن تا زماني نافذ ميگردد آه شخص وصيت شده تا مقدار قيمت ثلث متروآه حق
خود را بگيرد يا مدت وصيت سپري گردد و يا شخص وصيت شده فوت شود.
ماده 2166
هرگاه وصيت بمعاش از حاصل متروآه يا حاصل عيني از اعيان متروآه بر اي مدت معيني
صورت گرفته باشد متروآه يا عين مذآور اولاً بدون معاش وصيت شده و ثانيا با معاش مذآور
قيمت شده مقدار تفاوت هر دو قيمت اندازه شي وصيت شده تثبيت گرديده در حاليكه از ثلث
مال تجاوزنكند وصيت نافذ و در حال تجاوز از ثلث و عدم اجازه ورثه به اندازه ثلث نافذ
ميگردد و مقدار زايد معاش و آنچه از متروآه يا عين در مقابل آن قرار ميگيرد حق ورثه
وصيت آننده شناخته ميشود.
ماده 2167
هرگاه وصيت بمعاش براي شخص معيني از سرمايه يا حاصل بصورت مطلق يا دايمي يا به طول حيات
شخصيكه بوي وصيت شده صورت گرفته باشد مدت حيات شخص از طرف اطباء سنجش شده در حاليكه
وصيت از سرمايه باشد ازمال وصيت آننده در حدود حكم ماده ( 2165 ) اين قانون تا مقداريكه تنفيذ
وصيت را تضمين نموده ميتواند موقوف گذاشته و در حاليكه وصيت بمعاش از حاصلات باشد در حدود
حكم ماده ( 2166 ) اين قانون به اندازه آه معاش وصيت شده را آفايت نمايد گذاشته ميشود.
ماده 2168
در حالت مندرج ماده ( 2167 ) اين قانون هرگاه شخصيكه بوي وصيت شده قبل از مدتي آه از
طرف اطباء سنجش شده وفات نمايد مقدار باقيمانده وصيت بورثه مستحق او يا آسيكه بعد از
خود به او وصيت نموده باشد، اعطا ميشود. و در صورتيكه مال موقوف گذاشته شده باتمام
برسد و يا شخص بيشتر از ميعاد تثبيت شده زنده ماند حق رجوع را ورثه نه دارد.
ماده 2169
هرگاه حاصل متروآه موقوف گذاشته شده بمنظور تنفيذ وصيت معاش از سرمايه آفايت نكند در حدود
آفايت معاش ازان فروخته ميشود. و در صورتيكه حاصل مذآوراز معاش افزود گردد مازاد بورثه
وصيت آننده تعلق ميگيرد.
ماده 2170
هرگاه در حاصلات از اندازه معاش وصيت شده افزودي آمده باشد مقدار مازاد الي زمان انتهاي مدت
انتفاع نگهداشته ميشوددر صورتيكه متروآه موقوف گذاشته شده بمنظور تنفيذ وصيت نسبت خشك
-2167)
216
- 258 -
2176 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2174
سالي يا عوامل مشابه در سالهاي ديگر چنان حاصلي ندهد آه وصيت را تكافو نمايد با قيمانده استحقاق
شخص از حاصل نگهداشته شده تاديه ميشود.
ماده 2171
هرگاه در وصيت تصريح شده باشد يا از قرينه چنين معلوم شود آه معاش سال به سال پرداخته ميشود
مازاد سالانه بورثه وصيت آننده تاديه ميشود.
ماده 2172
هرگاه وصيت بمعاش براي جهتي صورت گرفته باشد آه صفت دوام را طور مطلق با مؤيد دارا باشد از
مال وصيت آننده به مقداريكه حاصل آن تنفيذ وصيت را تضمين آرده بتواند موقوف گذاشته ميشود
مشروط بر اينكه از حدود ثلث تجاوز نكند. در صورت تجاوز از ثلث در مقدار زايد از ثلث اجازه ورثه
شرط مي باشد.
اگر مال موقوف شده بيشتر از معاش وصيت شده حاصل بدهد جهت مذآور آنرا مستحق ميگردد و در
صورت نقصان حاصل، حق رجوع را بر ورثه ندارد.
ماده 2173
در احوال مندرج مواد ( 2165 تا 2171 ) ورثه وصيت آننده ميتواند بر اموال موقوف گذاشته
شده بمنظور تنفيذ وصيت تسلط حاصل، يا برآن تصرف نمايد مشروط بر اينكه برضائيت
شخصي آه براي او وصيت شده يا به تعين قاضي تمام معاش وصيت شده را نقدا در جاي طور
امانت بگذارد آه به تنفيذ وصيت تخصيص داده شود. و اگر شخصي آه براي او وصيت شده
قبل از تمام شدن مبلغ امانت گذاشته شده وفات نمايد مبلغ باقيمانده بورثه وصيت آننده رد
ميگردد.
ماده 2174
تمام حقوق شخصيكه براي او وصيت شده بميرد، گذاشتن امانت و تخصيص در متروآه از بين ميرود.
ماده 2175
وصيت بمعاش در سرمايه با حاصل براي غير از اشخاص موجود از نظر طبقه اول اشخاصيكه براي
آنها وصيت ميشود. هنگام وفات وصيت آننده صحت ندارد. مدت حيات اشخاص موجود از طرف اطباء
سنجش گرديده وصيت مربوط طبق احكام وصيت به اشخاص معين تنفيذ مي يابد.
جزء پنجم  احكام زيادت در مال وصيت شده
ماده 2176
هرگاه وصيت آننده علايم عين وصيت شده را تغيير دهد يا در آن زيادتي را از قبيل ترميم به عمل آرد
آه مستقل بنفسه نباشد، عين مذآور با زيادت وارده، مال وصيت شده شناخته ميشود.
ماده 2177
هرگاه زيادت در عين مستقل بنفسه باشد مانند درختان و عمارت، ورثه وصيت آننده يا شخصيكه براي او
وصيت شده است در حدود قيمت زيادت وارده در تمام عين مذآور شريك ميشوند.
ماده 2178
-2172)
-2177)
(2179
- 259 -
2181 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2180
2186 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2184
1) هرگاه وصيت آننده عين وصيت شده را منهدم گردانيده و آنرا مجددا بهمان حالت سابقه ولو آه با )
تغيير علايم باشد اعمار نمايد عين مذآور حالت جديد مال وصيت شناخته ميشود.
2) اگر بنا بغير از حالت سابقه اعمار شود ورثه در حدود قيمت زيادت با شخصيكه براي او وصيت )
شده در تمام عمارت شريك شمرده ميشوند.
ماده 2179
هرگاه وصيت آننده عين وصيت شده را منهدم گردانيده زمين آنرا با زمين ديگر ملكيت خود
ضم و در آن عمارتي بنا نمايد شخصيكه براي او وصيت شده با ورثه در تمام بنا و زمين در
حدود قيمت زمين وصيت شده شريك شمرده ميشود.
ماده 2180
به استثناي احكام مواد سابقه آنچه از طرف وصيت آننده بر عين وصيت پرداخته ميشود. يا بر
عين مذآور افزود ميگردد و عرف بر آن جاري است و يا از قرائن چنين استنباط شود آه
زيادت بر آن از طرف وصيت آننده صورت گرفته است زيادت مذآور با وصيت يكجا ميگردد.
ماده 2181
هرگاه وصيت آننده از بنا عين وصيت و بنا ديگر ملكيت خود بنا واحدي را تشكيل دهد آه باساس توحيد
مذآور بيع و تسليم عين وصيت شده بتنهائي ناممكن گردد شخصيكه براي او وصيت شده است با ورثه
در حدود قيمت وصيت شريك شناخته ميشود.
فرع پنجم  وصيت واجبه
ماده 2182
هرگاه متوفي براي فرع ولد خود آه در زندگي او فوت شده يا با متوفي يكجا حقيقتا با حكما وفات نموده
باشد به مثل آنچه ولد مذآور اگر در وقت مرگ او زنده ميبود در متروآه او مستحق ميراث
ميگرديدوصيت نكرده باشد براي فرع مذآور در ترآه باندازه استحقاق ارث مذآور در حدود ثلث ترآه
وصيت واجب ميگردد مشروط بر اينكه فرع غير وارث بوده و متوفي در حيات خود بلا عوض به او
مالي را طريق تصرف ديگري به اندازه حصه واجبه نداده باشد و در صورتيكه مال را به او اعطا آرده
باشد، مگر از اندازه واجبه آمتر باشد باندازه آه حصه مذآور را تكميل نمايد به طريقه وصيت واجبه
مستحق ميگردد.
ماده 2183
وصيت مندرج ماده ( 2182 ) اين قانون براي اهل طبقه اول از اولاد دختري و براي اولاد پسري
از اولاد ظهور گر چه مراتب آنها تنزيل نمايد ميباشد به ترتيبي آه هر اصل فرع خود را بدون
فرع ديگر محجوب گردانيده و حصه هر اصل بر فرع او تقسيم ميگردد گر چه تقسيم ميراث
تنزيل نمايد مانند آنكه اصل با اصوليكه بواسط آنها شخص به متوفا منسوب ميشود بعد از او
وفات نموده باشند و وفات آنها مرتب بترتيب طبقات صورت گرفته باشد.
ماده 2184
در وصيت واجبه رعايت احكام مواد ( 1999 و 2000 ) اين قانون حتمي مي باشد.
-2182)
(2183
- 260 -
2190 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2189
ماده 2185
در استحقاق وصيت واجبه، فرع از استحقاق آنچه آه اصل وي بشرط حيات بعد از وفات مورث مستحق
ميگرديد، سهم بيشتر گرفته نمي تواند. همچنان صاحب وصيت واجبه سهم بيشتري را از اشخاصي آه در
درجه قرابت با وي يكسان باشند مستحق شده نميتواند.
ماده 2186
هرگاه شخصي براي آسي آه وصيت با او واجب است بيشتر از حصه او وصيت نمايد مقدار زايد
وصيت اختياري تلقي مي شود و اگر وصيت به آمتر از حصه او صورت گرفته باشد به اندازه ايكه
حصه او را تكميل نمايد واجب ميشود.
اگر براي بعضي از اشخاصي آه وصيت براي آنها واجب است وصيت شده و به بعضي ديگر وصيت
نشود باشخاصيكه وصيت شده، باندازه حصه او واجب ميشود.
حصه آسيكه به او وصيت نشده است و اندازه باقيمانده حصه آسانيكه به آنها آمتر از حصه واجبه شان
وصيت شده است از باقي ثلث پرداخته ميشود و اگر ثلث تكافو نكند از ثلث و از آنچه براي وصيت
اختياري تخصيص داده شده باشد پرداخته ميشود.
ماده 2187
وصيت واجبه بر ساير وصايا مقدم شناخته ميشود.
ماده 2188
هرگاه براي اشخاصيكه وصيت براي آنها واجب است وصيت نشده براي ديگري وصيت شود
اشخاصيكه وصيت براي آنها واجب است به اندازه حصه خود از ثلث باقيمانده متروآه اگر آنرا
پوره آند به طريقه وصيت واجبه مستحق ميشوند و اگر ثلث باقيمانده حصه آنها را پوره نكند از
ثلث باقيمانده و از آنچه به غير وصيت شده حصه آنها تكميل ميگردد.
ماده 2189
2188 ) اين قانون آنچه از وصيت اختياري باقيمانده با – در تمام احوال مندرج مواد ( 2186  2187
مراعات احكام مربوط بوصيت اختياري بين مستحقين مطابق به حصص آنها تقسيم ميشود.
فرع ششم  تزاحم وصايا
ماده 2190
هرگاه وصيت متجاوز از ثلث بوده و ورثه آنرا اجازه نمايد مگر متروآه تمام وصايا را تكافو نكند يا
ورثه اجازه ندهد و ثلث مال، تمام وصيت را آفايت نكند، حسب احوال ثلث با متروآه بين اشخاصيكه به
آنها وصيت شده است مطابق به حصص ، بين آنها تقسيم ميشود مشروط بر اينكه شخص وصيت شده
بعين، از همان عين معينه وصيت شده ، حصه خود را دريافت بدارد.
ماده 2191
هرگاه وصيت بوجه ثواب صورت گرفته باشد و تماما فرايض يا واجبات يا نوافل باشد ووصيت
آننده براي هر يك از جهات حصه را معين نكرده باشد، وصيت بين جهات مذآور بصورت مساوي
-2187)
(2188
-2191)
(2192
- 261 -
2195 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2193
تقسيم ميشود و اگر براي هر يك حصه متفاوت تعيين نموده و تمام وصيت آن را تكافو نكند بتناسب
حصه هر جهت تقسيم ميشود.
ماده 2192
هرگاه وصيت بانواع مختلف وجوه ثواب بصورت مساوي تقسيم شود واگر براي هر يكي انواع
ثواب خاص تعيين گرديده و مال وصيت شده آفايت همه انواع را آرده نتواند فرايض نسبت به
واجبات و واجبات نسبت به نواقل ترجيح داده شده و حصه هر نوع بين افراد آن بصورت
مساوي تقسيم ميشود.
ماده 2193
هرگاه وصيت بوجوه ثواب با وصيت بطرق ديگر بدون تخصيص حصص يكجا شود، مال وصيت شده
بصورت مساوي بين جهات مذآور تقسيم ميشود.
ماده 2194
هرگاه در وصيت بمعاش مزاحمت ايجاد شود و بعضي اشخاص مستحق وفات نموده يا يكي از جهات
مستحق انقطاع نمايد حصص مذآور بورثه وصيت آننده تعلق ميگيرد.
فرع هفتم  احكام متفرق
ماده 2195
هر عمل قانوني ايكه از شخص هنگام مرض موت او صادر گرديده و منظور از آن تبرع باشد نسبت آن
به بعد از مرگ اعتبار داده شده و احكام وصيت بر آن تطبيق ميشود، بصيغه و الفاظ اعتبار داده نميشود.
اثبات اينكه عمل قانوني هنگام مرض موت صورت گرفته است بدوش ورثه است و ميتوانند درين مورد
از تمام وسايل و طرق اثبات استفاده نمايند. تمسك بر تاريخ سند عليه ورثه در صورتيكه اين تاريخ ثابت
نباشد اعتبار ندارد.
ماده 2196
هرگاه ورثه به اثبات برساند آه تصرف قانوني از مورث آنها در مرض موت صادر گرديده تصرف مذآور
تبرع شناخته ميشود، مگر اينكه شخصيكه براي او تصرف صادر گرديده عكس آنرا باثبات برساند، اين امر
در حالتي است آه احكام ديگري بخلاف آن وجود نداشته باشد.
ماده 2197
هرگاه شخصي بنفع يكي از ورثه خود تصرفي را انجام داده و حيازت و انتفاع عين مذآور را بيكي از
طرق الي زمان حيات خود حفظ نمايد، تصرف مذآور به بعد از مرگ منسوب بوده و احكام وصيت بر
آن تطبيق ميگردد مگر اينكه دليل ديگري بر آن قايم گردد.
قسمت سوم  انتقال ملكيت به سبب التصاق
مبحث اول  التصاق بر حق غير عقار
ماده 2198
-2196)
- 262 -
2207 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2206
2203 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2199
اگر از اثر آب خيزي دريا، زمين جديدي بوجود آيد و بزمين مملوآه شخص ديگري اتصال يابد زمين
جديد ملكيت دولت شمرده ميشود.
ماده 2199
اراضي ايكه در اطراف آبهاي ايستاده جديدا مكشوف ميشود بهيچ صورت ملكيت مالكين همجوار شناخته
نميشود مگر ملكيت زميني را آه در اثر ارتفاع آب زير آب شده است از دست نميدهند.
ماده 2200
اراضي ايكه در دو طرف درياها منكشف ميگردد ملك دولت شناخته ميشود.
ماده 2201
ملكيت اراضي ايكه در اثر تغيير مسير دريا بوجود مي آيد و جزيره هاي آه در مسير آن
تشكيل ميگردد توسط قانون خاص تنظيم ميشود.
ماده 2202
تمام بناءها ، اشجار غرس شده و تاسيسات ديگري آه از عمل مالك زمين بوجود آمده باشد ملك او شناخته
ميشود.
ماده 2203
هر بناء يا غرس اشجار يا تاسيساتيكه جديدا از طرف مالك زمين بوسيله مواد مملوآه غير
احداث ميگردد ملك صاحب زمين محسوب شده به تاديه قيمت مواد و در صورت موجوديت
دليل موجه به پرداخت تعويض نيز مكلف ميشود. مشروط بر اينكه آشيدن مواد بدون الحاق
ضرر بزرگ به تاسيسات مذآور ممكن نباشد.
ماده 2204
هرگاه شخص توسط مواد شخصي خود، بنا يا تاسيسات ديگري را با وجود علم به ملكيت غير در زمين شخص
ديگري بدون رضائيت او احداث نمايد مالك زمين مي تواند ازاله آنرا بمصارف احداث آننده مطالبه نموده در
صورت موجوديت دليل موجه تعويض را نيز مطالبه نمايد. در صورتيكه ازاله آن بدون عائد شدن ضرر
بزمين ممكن نباشد مالك زمين مي تواند اشياء قابل ازاله را در مقابل تاديه قيمت آن تصاحب نمايد.
ماده 2205
هرگاه شخص احداث آننده بنا يا تاسيسات مندرج ماده ( 2204 ) اين قانون با حسن نيت معتقد باشد آه در
احداث انشاءات مذآور ذيحق مي باشد. مالك زمين ازاله آن را مطالبه آرده نتوانسته بلكه ميتواند يا
قيمت مواد را با اجرت آار آارگران يا آنچه آه بسب احداث در ثمن زمين افزايش بعمل آمده هر يك را
آه خواسته باشد بپردازد مشروط بر اينكه مالك تاسيسات ، ازاله آنرا مطالبه نه نمايد.
ماده 2206
هرگاه بنا يا تاسيسات مندرجه ماده ( 2205 ) اين قانون بحدي بزرگ باشد آه پرداخت استحقاق آن در
توان مالك زمين نباشد، مالك زمين مي تواند تمليك زمين را در مقابل تعويض عادلانه براي احداث آننده
تاسيسات تقاضاء نمايد.
ماده 2207
-2204)
220
- 263 -
2212 ) مادي - دوهم فصل – د ملكيت دآسبولو سببونه ( 2211
هرگاه تاسيسات بوسيله مواد احداث آننده به اجازه مالك زمين صورت گرفته باشد گر چه در
مشخصات اين تاسيسات موافقه به عمل نيامده باشد مالك زمين نميتواند ازاله آنرا مطالبه آند
بلكه مكلف است قيمت آنرا بحال بقاي آن بپردازد مگر اينكه احداث آننده ازاله آنرا مطالبه
نمايد.
ماده 2208
هرگاه شخص زمين شخص ديگري را بدون اجازه مالك آن بذر نمايد و بذر مذآور سبز شود زرع به
مالك زمين تعلق مي گيرد.
مبحث دوم  التصاق ، اتصال بر منقول
ماده 2209
هرگاه دو جنس منقول ملكيت دو شخص مختلف با حسن نيت و بدون موافقه قبلي مالكين آن
طوري با هم يكجا شود آه بدون تلف شدن از هم مجزا شده نتواند مالك منقول اآثر در برابر
قيمت منقول ديگر مالك مال يكجا شده محسوب ميگردد.
قسمت چارم  انتقال ملكيت به سبب عقد
ماده 2210
ملكيت و ساير حقوق عيني در عقار و منقول بوسيله عقد انتقال مي يابد مشروط بر اينكه عقد بصورت
صحيح ، قاطع، نافذ و لازم منعقد گردد.
ماده 2211
منقوليكه بدون توضيح نوع تعيين شده نتواند بغير از افراز آن مطابق احكام قانون ملكيت آن
انتقال نمي يابد.
ماه 2212
ملكيت عقار و ساير حقوق عيني آه در آن شرايط مقرره قانون مبني بر ثبت اسناد رعايت نشود انتقال
نمي نمايد.
قسمت پنجم  انتقال ملكيت به سبب شفع
مبحث اول  احكام عمومي
ماده 2213
شفع عبارت از حق تملك تمام يا بعضي از عقار فروخته شده است بر مشتري بمقابل ثمن و
مصارفيكه صورت گرفته ولو بصورت اجبار باشد.
ماده 2214
سبب شفع اتصال ملك شفيع است با عقار فروخته شده اعم از اينكه اتصال از رهگذر شرآت
باشد يا جوار.
ماده 2215
-2208)
(2210
(2221-2215)
- 264 -
2222 ) مادي - دوهم فصل– دملكيت دآسبونو سببونه ( 2222
شرآت در شفع دو نوع است يكي شرآت در نفس عقار فروخته شده و ديگري شرآت در حقوق آن.
ماده 2216
شرآت در نفس عقار فروخته شده آن است آه شفيع در آن حصه مشترك داشته بشد.
ماده 2217
شريك در زمين ديوار احاطه عمارت، شريك در نفس عقار شمرده ميشود.
ماده 2218
شرآت در حقوق عقار فروخته شده عبارت از شرآت در حقابه خاص و راه خاص ميباشد خواه
تخصيص مذآور منحصر بيكي باشد يا متعدد.
ماده 2219
همجوار متصل عقار فروخته شده شفيع شناخته ميشود.
ماده 2220
هرگاه منزل تحتاني ملك يكي و منزل فوقاني ملك ديگري باشد يكي همسايه متصل ديگري شناخته ميشود.
ماده 2221
در صورت اجتماع اسباب شفع به سبب قويتر ترجيح داده ميشود به اين اساس به شريك در
نفس عقار زمين احاطه مترك بعد از آن به شريك در زمين احاطه مشترك بعد از اّن به شريك در
حقوق خاص عقار فروخته شده و بعد از آن به همجوار متصل حق تقدم داده ميشود.
اگر يكي از اشخاص مندرج فقره فوق اين ماده شفع را ترك نمايد و يا حق او ساقط گردد حق شفع به
ديگري آه در مرتبه بلافاصله بعد تر از آن قرار دارد انتقال مي نمايد.
ماده 2222
استحقاق شفع براي شرآاء به اساس تعداد شرآاء اعتبار داده ميشود نه به اساس مقدار حصص آنها
در ملكيت. باين صورت اگر يك شريك حصه خود را بيكي از شرآاء ديگر بفروش برساند،
شخص مذآور يكي از جمله شرآاء شناخته شده و حصه فروخته شده در بين آنها تقسيم ميشود.
مبحث دوم  ثبوت شفع
ماده 2223
شفع بعد از بيع و در حال موجوديت اسباب موجبه آن، ثابت ميشود.
ماده 2224
به بيعي آه در آن شفع ثابت ميشود، بايد واجد شرايط آتي باشد:
-1 بايد عقار مملوك باشد، گرچه غير قابل قسمت باشد.
-2 بيع صحيح و نافذ بوده يا در صورتيكه بيع فاسد باشد حق فسخ در آن ساقط گرديده و از اختيار
شخص به نفع بايع عاري باشد.
بدل مبيعه مال باشد.
-2223)
(2226
- 265 -
2226 ) مادي - دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2226
ماده 2225
در عقاريكه توسط آن شفع ثابت ميگردد، شرط است آه در وقت خريدن ، عقاريكه به شفع برده
ميشود، ملكيت شفيع باشد. و شرط است آه از شفيع رضائيت به بيع صراحتا يا دلالتا صادر
نشده باشد.
ماده 2226
در موارد آتي شفع نيست:
1 در هبه بلا عوض يا در صدقه يا ارث يا وصيت يا عقاريكه بدله آن مال نباشد.
2 در منقولات منصوب در زمين و اشجار، بدون زمينيكه در آن استاده فروخته شود. و اگر منقولات
منصوبه و اشجار، بدون زمينيكه در آن استاده فروخته شود و اگر منقولات منصوبه و اشجار به تبعيت
زمين فر وخته شود در آن شفع ثابت ميشود.
3 در بناء و اشجاريكه در زمين ملكيت دولت استوار باشد.
4 در وقف و براي وقف
5  در تقسيم عقار بين شرآاء.
6 در بيعيكه در آن بايع خيار شرط داشته باشد. مگر اينكه بايع خيار را ساقط نموده و بيع لازم گردد.
7 در مبيعه ايكه به مزايده علني يا مطابق اجراآت مجوزه قانوني، از طرف دولت فروش آن صورت
ميگيرد.
8 در مبيعه ايكه بين اصول و فروع يا بين زوجين يا بين اقارب تا درجه چارم يا بين خويشاوندان تا
درجه دوم، فروخته ميشود.
9  در مبيعه ايكه بمنظور استملاك اعمار مسجد يا الحاق به آن ، فروخته ميشود.
10  ساير موارديكه آه قانون خاص پيش بيني نموده باشد.
مبحث سوم  طلب شفع
ماده 2227
مطالبه شفع به سه طريقه صورت مي گيرد:
1 طلب مواثبت (مبادرت)
2 طلب استشهاد (تقرير)
3 طلب تملك (دعوي)
ماده 2228
طلب مواثبت ، آن است آه شفيع در مجلسيكه به بيع و مشتري و ثمن علم حاصل مي نمايد، فورا بدون
صدور آنچه به انصراف او دلالت آند بطلب شفع مبادرت ورزد. و به منظور خوف انكار مشتري
براي طلب خود، شهود بگيرد.
ماده 2229
(2229-2227)
- 266 -
دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه
2237-2234 ) مادي )
(2231- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2230
مادي
طلب اشهاد، آن است آه شفيع بر بايع در صورتيكه عقار در دست او باشد، يا بر مشتري گر
چه عقار در دست او نباشد، يا هنگام بيع مبني بر طلب اخذ شفع، شهود بگيرد. گر چه اين
مطالبه آتبي يا توسط فرستنده صورت نگرفته باشد. و در صورتيكه به گرفتن شهود قادر شود و
شهود نگيرد، شفع باطل ميشود.
هر گاه شفيع در طلب مواثبت بحضور يكي از بايع يا مشتري شاهد بگيرد، اين امر معني هر
دو نوع طلب را افاده ميكند.
ماده 2230
1) طلب تملك عبارت از طلب مخاصمت است در پيشگاه محمكه. )
2) هرگاه شفيع به اساس طلب مبادرت و طلب اشهاد به گرفتن مبيعه قادر نگردد، مكلف است )
در خلال يكماه از تاريخ علم او براي هر يك از بايع و مشتري مبني بر رغبت خود به خريداري
مبيعه به طريق شفع ،اخطار رسمي صادر نمايد و الا حق شفع او ساقط ميشود.
ماده 2231
اخطار رسمي مندرج ماده ( 2230 ) بايد شامل مطالب ذيل باشد:
بيان آافي عقاريكه اخذ آن به شفع مد نظر است.
بيان ثمن و عطوف رسمي و شروط بيع و اسم هر يك از بايع و مشتري با لقب و پيشه و
سكونت آنها
ماده 2232
اعلان رغبت شخصي در گرفتن به شفع، تا وقتيكه اين اعلان به ثبت نرسيده باشد ، بر غير حجت شده
نيمتواند.
اگر مشتري قبولي شفع را رد نمود، شفيع مكلف است قبل از رفع دعوي به محكمه، در ظرف سي روز
بعد از اعلان ثمني را آه به آن بيع صورت گرفته ، در خزانه يا بانك طور امانت بگذارد آه در حوزه آن
عقار مورد نظر قرار دارد، و الا حق شفيع در اخذ شفع ساقط ميشود.
ماده 2233
دعوي شفيع عليه بايع و مشتري در ظرف سي روز بعد از اعلان متذآره ماده ( 2232 ) اين
قانون به محكمه تقديم ميشود آه عقار مورد نظر در حوزه صلاحيت ان قرار دارد. در غير آن
حق شفيع ساقط ميگردد.
دعوي شفع بصورت عاجل تحت رسيدگي قرار داده ميشود.
ماده 2234
هرگاه مبيعه در دست بايع باشد، تا زمانيكه مشتري حاضر نشود شهادت بر او شنيده نميشود. در
صورتيكه شفع با تمام شرايط و اسباب آن ثابت شود، قاضي خريد مشتري را فسخ و عقار
مشفوع را براي شفيع حكم ميكند.
ماده 2235
(2233-2232)
- 267 -
2244 ) مادي - دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2241
حكميكه بصورت نهائي براي ثبوت شفع صادر ميشود، سند ملكيت شفيع شناخته شده ، اين امر قواعد
مربوط به ثبت اسناد را اخلال نميكند.
مبحث چارم  احكام شفع
ماده 2236
شفيع در تمامي حقوق و وجائب در برابر بايع، قايم مقام مشتري قرار ميگيرد.
ماده 2237
تملك عقار اعم از اينكه قضائي باشد يا رضائي در حق شفيع خريد جديد شمرده ميشود، از خيار رويت و
خيار عيب مستفيد شده ميتواند، گر چه مشتري يا بايع خود برائت از اين دو خيار را شرط آرده باشد.
ماده 2238
هرگاه براي شفيع به مبيعه حكم شود و ثمن آن بالاي مشتري موجل باشد، شفيع مكلف است آنرا
معجل بپردازد. در صورتيكه ثمن ببايع تاديه شود از ذمه مشتري ساقط ميشود و در صورتيكه
براي مشتري تاديه گردد، بايع نميتواند انرا قبل از رسيدن موعد موافقه شده از مشتري
مطالبه نمايد.
ماده 2239
هرگاه عقار بعد از اخذ آن به شفع از طرف غير به استحقاق برده شود، شفيع تنها به بايع مراجعه آرده
ميتواند.
ماده 2240
شفيع ميتواند تمام تصرفات مشتري را به شمول وقف نمودن عقار مشفوع يا قرار دادن آن
بحيث مسجد نقض نمايد. مگر اينكه عقد بيع در اول بهمين منظور صورت گرفته باشد.
ماده 2241
هرگاه مشتري بعد از ابلاغ رسمي شفيع در زمين يا خانه مشفوع ، آبادي نمايد، يا نهال غرس آند، شفيع
مي تواند مشفوعه را ترك نموده يا آنرا در مقابل ثمن مسمي و پرداخت قيمت مواد بناء يا اشجار
بگيرد و يا مشتري را به قلع بنا و اشجار مكلف نمايد.
ماده 2242
هرگاه مشتري قبل از ابلاغ رسمي شفيع در عقار مشفوعه زيادتي بعمل آرد، شفيع در ترك عقار يا
اخذ آن در مقابل ثمن و پرداخت قيمت زايد . مخير است.
ماده 2243
هرگاه مشتري يا شخص ديگري بناء عقار مشفوعه را منهدم نموده يا اشجار غرس شدة آنرا قلع نمايد،
شفيع عقار مذآور را به ثمن معادل حصه باقيمانده اخذ نموده ميتواند.
ماده 2244
هرگاه خانه مشفوعه خود بخود منهدم گردد يا درختان باغ مشفوعه بدون قصور خشك شود، شفيع آنرا در
برابر ثمن مسمي اخذ نموده ميتواند.
2) در صورتيكه مشتري از مواد تخريب شده يا چوب هاي خشك شده آن استفاده بعمل آورده باشد، به )
اندازه معادل قيمت آن از اصل ثمن تنقيص ميشود.
-2238)
(2240
(2247-2245)
- 268 -
2249 ) مادي - دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2248
ماده 2245
هرگاه قسمتي از عقار مشفوعه باثر حوادث طبيعي يا امثال آن تلف شود، حصه تلف شده از اصل ثمن
آاسته ميشود.
ماده 2246
هرگاه شفيع در عقار مشفوعه بعد از اخذ آن به شفع بناء اعمار نمايد يا اشجار غرس آند و
بعدا عقار مذآور به استحقاق برده شود، تنها به طلب ثمن مراجعه آرده ميتواند نه به نقصانيكه
از لحاظ قلع و قمع بناء و اشجار به او متوجه ميشود.
ماده 2247
-1 شفع تجزيه را نمي پذيرد، شفيع نميتواند باخذ قسمتي از عقار مشفوعه و ترك بعضي ديگر آن
مشتري را مجبور سازد.
-2 در صورتيكه بايع واحد و مشتري متعدد باشد، شفيع ميتواند حصه بعضي را اخذ و از حصه بعضي
ديگري منصرف شود.
مبحث پنجم  سقوط شفع
ماده 2248
شفع به ترك طلب مواثبت (مبادرت) و يا اخلال شرطي از شروط صحت آن ساقط ميگردد.
همچنان به ترك طلب اشهاد و انقضاي ميعاد اخطار يا دعوي ساقط ميشود.
- ماده 2249
هرگاه شفيعي آه از جهت سبب بر ديگران مقدم باشد، حق خود را در شفع ساقط نموده و قبل از صدور
حكم آنرا ترك نمايد. حق او ساقط شده ساير شفعا آه بعد از وي قراردارند ، ميتوانند در حاليكه با تمام
شرايط طلب شفع نموده باشند، عقار را اخذ نمايند. در صورتيكه شفيع بعد از صدور حكم حق خويش را
ساقط سازد، حق ساقط نگرديده و ساير شفعا آسب حق آرده نميتواند.
ماده 2250
شفع بمرگ شفيع قبل از تملك ساقط نمي گردد.
ماده 2251
شفع بمرگ شفيع قبل از تملك عقار مشفوع از طريق قضاء يا رضا ساقط نميشود، اعم از اينكه شفيع
قبل از طلب يا بعد از آن فوت شده باشد، حق شفيع درين صورت به ورثه او انتقال مي يابد.
ماده 2252
هرگاه شفيع قوي، عقار مشفوعه را از مشتري خريداري نمايد، حق شفع او و آسانيكه در
درجه شفع از او بعد تر اند يا مثل او اند ، ساقط مي گردد.
ماده 2253
هرگاه شفيع عقار مشفوعه را به اجاره بگيرد يا در مزايده فروش يا اجازه آن شرآت ورزد يا فروش
آنرا از مشتري به مثل ثمن اول مطالبه نمايد، شفع او ساقط ميشود.
ماده 2254
(2254-2250)
- 269 -
و م و و و ( ) ي
(2263- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2260
مادي
-1 هرگاه شفيع بمقدار ثمن بيش از حد واقعي مطلع ساخته شود و او از شفع صرف نظر نمايد، و بعدا
به او ثابت شود آه مقدار ثمن آمتر از آن است آه قبلا باو اطلاع داده شده حق شفع او ساقط نميشود.
-2 اگر شفيع باسم مشتري معرفت حاصل نمايد و از شفع صرف نظر آند و بعدا ثابت شود آه
مشتري غير از آن شخصيست آه قبلا به او معرفي شده بود، يا از فروش قسمتي از عقار
مشفوعه به او ابلاغ گردد و او شفع را واگذار شود و بعدا ظاهر شود آه تمام عقار مشفوعه
فروخته شده است، حق شفع ساقط نمي گردد.
-3 در تمامي احوال مندرج فقرات فوق اين ماده، مواعيد اخطار و رفع دعوي مندرج اين فصل
رعايت ميشود.
ماده 2255
در تمامي احوال حق شفع به انقضاي مدت چهار ماه از تاريخ ثبت عقد بيع، ساقط ميشود.
قسمت ششم  انتقال ملكيت به سبب حيازت
مبحث اول  آسب ، انتقال و زوال حيازت
ماده 2256
حيازت، حالت واقعي است آه از سلطه شخصي بر شي، يا بر حقي از حقوق بر شي بصفت
مالك شي يا صاحب حق بر شي نشأت ميكند.
ماده 2257
آسيكه چيزي را مباح سازد، ميتواند از آن رجوع نمايد، اين اباحت دليل عدم حيازت شخص مباح
آننده شناخته نميشود.
ماده 2258
هرگاه حيازت با اآراه مقرون گردد يا بصورت خفيه واقع و يا در آن التباس موجود باشد، اثر آن بر
شخصيكه عليه او اآراه صورت گرفته يا حيازت از او اخفاء شده يا بر او التباس واقع شده است،
مرتب نمي گردد، مگر از تاريخ زوال عيوب مذآور.
ماده 2259
صغير، غير مميز از طريق آسيكه قانونا قايم مقام او شناخته ميشود، آسب حيازت نموده مي تواند.
ماده 2260
هرگاه شخص ديگري بصورت مستقيم در حيازت باسم حايز مبادرت نمايد، حيازت بحال خود باقيمانده
، شخص مذآور حيثيت تابع را داشته و متابعت اوامر حايز در امور متعلق به شي يا حقوق تحت
حيازت مكلف مي باشد.
ماده 2261
حيازت از شخص حايز به شخص ديگر، در صورتي انتقال مينمايد آه طرفين به آن موافقه نموده
و شخص مذآور اهليت تصاحب را بر شي يا حقوق مورد حيازت دارا باشد.
ماده 2262
(2259-2256)
- 270 -
(2268- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2266
مادي
انتقال حيازت بدون تسليم مادي هم جواز دارد. در صورتيكه حايز بذو اليدي خود بحساب آسيكه از او
نيابت ميكند، دوام دهد يا شخصي آه به او انتقال حيازت ميشود، به حساب خود بذو اليدي ادامه دهد.
ماده 2263
ذو اليد عقار ميتواند با مدت ذو اليدي خود مدت ذو اليدي آسي را آه عقار از طرف او بوي انتقال
نموده، ضم نمايد، اعم از اينكه انتقال به سبب شرا باشد يا هبه يا وصيت يا ارث يا ساير اسباب.
درينصورت اگر مجموع مدت ذو اليدي بحدي بالغ شود آه مانع سماع دعوي گردد، عليه ذو اليدي
دعوي ملك مطلق ، دعوي ارث و دعوي وقف شنيده نميشود.
ماده 2264
طلب مزايده ، وديعت ، اجاره ، عاريت و هبه، اقرار بعدم ملكيت مطالبه آننده شناخته شده، دعوي
موصوف براي نفس خود شي بالاي ذو اليد سمع نميشود. گر چه بر ذو اليدي ميعاديكه مانع سماع دعوي
گردد، منقضي نشده باشد.
ماده 2265
-1 ذو اليديكه به اساس اجاره يا رعايت در عقار منصرف باشد، نمي تواند بمرور زمان ذو اليدي راجع
بمنع استماع دعوي عليه اجاره دهنده يا رعايت دهنده تمسك نمايد.
-2 در صورتيكه شخص از اجاره و عاريت در طول مدت ذو اليدي منكر بوده و مدعي با
وجود حضور و امكانات و موجوديت مقتضي ترك دعوي نمايد، بعد از انقضاي مدت مذآور
دعوي او شنيده نميشود.
ماده 2266
هرگاه حايز از تسلط فعلي خود بر شي يا حق منصرف گردد و يا اين تسلط را به طريقه ديگري از دست
بدهد، حيازت زايل ميگردد.
ماده 2267
حيازت به اثر مانع موقت از بين نمي رود، مگر اينكه مانع مذآور مدت يكسال آامل ادامه پيدا آرده و
نتيجه حيازت جديدي باشد آه بخلاف اراده حايز يا بدون علم او واقع شده باشد. آغاز سال در حاليكه
حيازت بصورت عيني واقع شده باشد، از تاريخ آغاز حيازت جديد و در حاليكه بصورت خفيه واقع شده
باشد، از تاريخ علم حايز اول به آن حساب ميشود.
مبحث دوم  حمايت حيازت
ماده 2268
هرگاه شخصي حيازت عقار را از دست بدهد، ميتواند در خلال يكسال بعد از فقدان حيازت رد آنرا
مطالبه نمايد. در صورتيكه فقدان حيازت طور خفيه بعمل آمده باشد، شروع سال از تاريخ آشف فقدان
حيازت شروع ميشود.
شخصيكه بصورت نيابت از غير حيازت را بدست داشته باشد، نيز ميتواند رد حيازت را مطالبه نمايد.
ماده 2269
(2265-2264)
(2270-2269)
- 271 -
- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2278
2281 )مادي
- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2271
2273 )مادي
شخصيكه هنگام از دست دادن حيازت آمتر از يك سال ، حيازت را بدست داشته باشد. نمي تواند رد
حيازت را از شخصي مطالبه نمايد آه حيازت او متكي به سند قانوني باشد.
ماده 2270
هرگاه هيچ يك از حايزين داراي سند قانوني نبوده يا اسناد آنها معادل يكديگر باشد، ترجيح حيازت به
شخصي داده ميشود آه سند او تاريخ مقدم داشته باشد.
در حالت مندرج فقره فوق، اگر اسناد قانوني داراي عين تاريخ باشد ، به حيازتيكه از لحاظ تاريخ مقدم
است، امتياز داده ميشود.
ماده 2271
حايز ميتواند دعوي استرداد حيازت خود را در خلال ميعاد قانوني عليه آسيكه حيازت شي غصب شده باشد، آسب
نموده است اقامه نمايد. گر چه شخص اخير الذآر داراي حسن نيت باشد.
ماده 2272
شخصيكه حيازت عقاري را بدست آورده و حيازت او مدت يك سال آامل دوام نمايد و بعدا بر حيازت او
تعرض واقع شود، ميتواند در خلال مدت يكسال دعوي منع اين تعرض را اقامه نمايد.
ماده 2273
شخصيكه حيازت عقاري را در ظرف يكسال آامل بدست داشته و به علت اسباب معقول از اجراي اعمال
تعرضي جديد آه حيازت وي را تهديد ميكند بترسد، ميتواند موضوع را بمحكمه با صلاحيت تقديم نموده و
توقف اين اعمال را مطالبه نمايد. مشروط بر اينكه اعمال مذآور به انجام نرسيده و از شروع بر اجراي اعمال
مذآور آه منجر بحدوث ضرر ميشود، يكسال منقضي نشده باشد، در غير آن ميتواند دعوي منع تعرض را
اقامه نمايد.
ماده 2274
هرگاه اشخاص متعدد در حيازت حق واحدي تنازع نمايند، بصورت موقت بحيازت آسي اعتبار داده ميشود
آه حيازت مادي بر حق مذآور داشته باشد، مگر اينكه حيازت او معيوب ظاهر شود.
ماده 2275
شخصيكه حايز حقي باشد، مالك آن شناخته ميشود، مگر اينكه عكس آن ثابت شود.
ماده 2276
-1 شخصيكه بدون علم از تجاوز بر حق غير، حايز حقي گردد، داراي حسن نيت شناخته ميشود. مگر
اينكه اين جهل او ناشي از خطاء فاحش باشد.
-2 اگر حايز شخصيت حكمي باشد، به نيت ممثل قانوني او اعتبار داده ميشود.
-3 موجوديت حسن نيت هميشه فرض آرده ميشود، مگر اينكه دليلي به نفي آن اقامه شود.
ماده 2277
حسن نيت وقتي نفي ميشود آه حايز بداند آه حيازت او تعرض بر حق غير ميباشد، يا اينكه عيوب
حيازت او بر اساس اخطار يا صورت دعوي مدعي به او ابلاغ شود.
ماده 2278
(2277-2274)
- 272 -
- دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه ( 2285
2287 )مادي
حيازت آماآان بهمان وصفي آه ابتداء زمان آسب بوجود آمده باقي ميماند، تا اينكه دليل عكس آن
موجود شود.
مبحث سوم  آثار حيازت
ماده 2279
دعوي ملكيت باستثناي ارث، بر شخصيكه در طول مدت پانزده سال متوالي بلا انقطاع ذو اليد عقار يا
اشياء ديگر بوده و در آن بدون منازعه و معارضه تصرف مالكانه داشته باشد، سمع نميشود.
ماده 2280
-1 دعوي ارث بر شخصيكه ذو اليد عقار بوده، در صورت مدت سي و سه سال بدون منازعه در آن
تصرف مالكانه داشته باشد، بدون عذر شرعي شنيده نميشود.
-2 تملك اموال دولت آثار باستاني، وعامل وقف بر اساس مرور زمان جواز ندارد.
ماده 2281
هرگاه ترك دعوي ملكيت يا ارث يا وقف به اساس عذر شرعي مثل غيبت ، قصور يا جنون بوده و ولي
يا وصي وجود نداشته باشد، سمع ميشود، مگر در صورتي شنيده نميشود آه غايب حاضر ،قاصر بالغ ،
مجنون هوشيار شود و بعد از آن در مدت تعيين شده دعوي را ترك نمايند.
ماده 2282
دعوي ملكيت بر ذو اليد از طرف اولاد، اقارب زوج و زوجه بايع آه هنگام فروش عقار براي ذو اليد
حاضر بوده و از فروش مطلع گرديده سكوت اختيار نموده باشند، سمع نميشود، گر چه از وقت بيع مدت
پانزده سال سپري نشده باشد.
ماده 2283
هرگاه ذو اليدي شخص در طول مدت محدودي در سابق ثابت بوده و در حال نيز ثابت باشد، اين وضع براي
ابقاء و قيام ذو اليد در طول مدت بين دو زمان مذآور قرينه شمرده ميشود، مگر اينكه دليل بخلاف آن موجود
شود.
ماده 2284
هيچ آس نمي تواند به اساس مرور زمان بخلاف سند خود آسب حق نمايد، به اين اساس هيچ آس نمي
تواند شخصا بمفاد خود سبب حيازت خود يا اصلي را آه اين حيازت بر آن استوار است، تغير دهد.
ماده 2285
احكام مرور زمان سقوط آننده دعوي بر مرور زمان آسب آننده حق در آنچه به حساب مدت و
توقف آن و انقطاع آن و استناد به آن در پيشگاه قضاء و همچنان به تنازل آننده از آن و موافقه
بر تعديل آن متعلق باشد، تطبيق مي شود، مشروط بر اينكه احكام مذآور با طبيعت مرور
زمان آسب آننده حق و رعايت احكام مواد ( 2286 و 2287 ) اين قانون متعارض واقع
نشود.
ماده 2286
(2284-2282)
- 273 -
دوهم فصل– دملكيت د آسبونو سببونه مادي
مدت مرور زمان آسب آننده حق بهر اندازه آه باشد، با موجوديت اسباب موجبه متوقف ميشود.
ماده 2287
هرگاه حايز از حيازت خود صرف نظر نمايد و يا آن را از دست دهد، گر چه به فعل غير
باشد، مرور زمان آسب آننده حق قطع ميشود. مگر اينكه حايز در خلال يكسال از تاريخ
انقطاع حيازت خويش را مسترد نموده يا راجع به استرداد آن در خلال همين مدت اقامه دعوي
نمايد
مبحث چهارم  تملك اشياء منقول باساس حيازت
ماده 2288
1) شخصيكه مال منقول يا حق عيني را بر مال منقول يا سنديكه بنام حامل آن اعتبار داشته باشند به )
استناد اسباب صحيح توام با حسن نيت حايز شود، مالك آن شناخته ميشود.
2) سبب صحيح به سندي اطلاق ميشود آه از طرف غير مالك يا غير صاحب حق، صادر شده باشد. )
ماده 2289
مالك مال منقول يا صاحب سنديكه براي حامل آن اعتبار داشته باشد، مي تواند در صورت فقدان
يا سرقت از تاريخ ضياع يا سرقت يا استرداد آن از نزد شخصيكه با حسن نيت آنرا حايز
گرديده است، بپردازد.
ماده 2290
هرگاه مال مسروقه ياگم شده در حيازت شخص دستياب شود و مال مذآور را با حسن نيت از بازار به مزايده
علني يا از تاجريكه در امثال آن تجارت دارد، خريداري نموده باشد، ميتواند ثمن تاديه شده را در صورتيكه
مال مسروقه باشد، از فروشنده و در صورتيكه مال گمشده باشد، از شخصيكه به استرداد آن مي پردازد،
مطالبه نمايد.
مبحث پنجم  تملك ثمر به حيازت
ماده 2291
حايز به حسن نيت مالك ثمر و آنچه آه در حيازت او است، شناخته ميشود.
ثمر طبيعي يا صنعتي از تاريخ جمع آوري آن قبض شده تلقي ميگردد، مگر ثمر مدني روز بروز قبض شده شمرده
ميشود.
ماده 2292
حايزيكه داراي سوء نيت باشد، از تاريخ بميان آمدن نيت سوء از تمامي ثمريكه قبض نموده و يا در
قبض آن تقصير بعمل آورده است، مسئول پنداشته ميشود.
مبحث ششم  استرداد مصارف
ماده 2293
(2289-2288)
(2292-2290)
(2296-2293)
- 274 -
2298 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2297
مالكيكه ملكيت به او رد ميشود، مكلف است تمام مصارف ضروري را آه حايز به حسن نيت بصرف
رسانيده است به او بپردازد، و در مورد مصارف نافع احكام مواد ( 2205  2206 ) اين قانون تطبيق
ميشود.
ماده 2294
حايز نمي تواند مصارفي را آه از جمله ماليات حساب ميشود، از مالك مطالبه نمايد، مگر حق آنرا دارد
تا آنچه را جديدا احداث نموده است دور ساخته و شي را بهمان حالت اولي آن بر گرداند، مگر اينكه
مالك به ايفاي آن در مقابل تاديه قيمت، موافقه نمايد.
ماده 2295
هرگاه شخصي حيازت را از مالك يا حايز سابق حايز شده باشد، و اثبات نمايد آه مصارف را به سلف
خود پرداخته است، ميتواند مصارف مذآور را از شخصيكه مال به وي سپرده ميشود، مطالبه آند.
ماده 2296
محكمه ميتواند اندازه مصارف را تثبيت و راجع به پرداخت آن اقساط دوراني را با تضمينات
ضروري ، تعيين نمايد.
مبحث هفتم  مسئوليت از بين رفتن شي تحت حيازت
ماده 2297
هرگاه حايز با حسن نيت از شي در حدود يكه حق خود پندارد، استفاده نمايد. در مقابل شخصيكه برد شي باو
مكلف ميشود از هر نوع تعويض با سبب اين استفاده مسئول شناخته نميشود، همچنان از عواقب از بين رفتن
و تلف شدن شي مذآور مسئول پنداشته نميشود. مگر در حدوديكه از آن ناحيه به او مفادي تعلق گرفته باشد.
ماده 2298
هرگاه حايز داراي سوء نيت باشد، از بين رفتن و تلف شدن شي گر چه از اسباب غير مترقبه نشأت
آرده باشد، مسئول شناخته ميشود.
مگر اينكه ثابت شود آه اگر شي مذآور نزد مالك آن هم مي بود، از بين مي رفت و يا تلف مي گرديد.
فصل سوم
حقوق متفرع از حق ملكيت
قسمت اول
حق انتفاع
مبحث اول  احكام عمومي
ماده 2299
انتفاع جايز ، عبارت از حق نفع گيرنده است در استعمال و بكار انداختن عين تا زمانيكه به
حالت خود باقيمانده ، اگر چه رقبه آن در مالكيت او نباشد.
ماده 2300
-2299)
- 275 -
2306 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2304
2312 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2309
آسب منافع اعيان عقار باشد يا منقول ، بدون رقبه آن جواز دارد.
ماده 2301
آسب منفعت در مقابل عوض يا بدون آن جايز است.
ماده 2302
حق انتفاع به سبب عمل قانوني يا شفع يا مرور زمان، آسب ميشود.
ماده 2303
وصيت آردن به حق انتفاع مطابق احكام و قواعد مندرج فصل و صيت ، جواز دارد.
ماده 2304
رعايت شروط عقد تبرعيكه بر آن حق انتفاع مرتب ميگردد، با مراعات حقوق و وجايب نفع
گيرنده ، حتمي است.
ماده 2305
ثمر شي آه از آن نفع گرفته ميشود، در طول مدت انتفاع حق نفع گيرنده شمرده ميشود. همچنان ثمر
طبيعي موجود هنگام آغاز مدت انتفاع حق نفع گيرنده شناخته ميشود، بدون اينكه حقوق آسب شده غير
را اخلال نمايد، مگر ثمري را آه هنگام انتهاي مدت انتفاع موجود باشد، حق مالك تلقي ميشود. مشروط
بر اينكه هر يك مصارف يكديگر را بپردازند.
ماده 2306
1) هرگاه عقد منفعت بصورت مطلق غير مقيد صورت گرفته باشد، نفع گيرنده مكلف است از شي )
آه منفعت ميگيرد آن را طور عادي استعمال نمايد.
2) در صورت مقيد بودن عقد ، انتفاع گيرنده طبق دستور مالك يا مثل آن يا آمتر از آن حق استفاده را )
دارد و تجاوز از آن، جواز ندارد.
ماده 2307
مالك شي ميتواند راجع به استعمال غير مشروع يا مغاير طبيعت شي بر نفع گيرنده اعتراض
نمايد، اگر نفع گيرنده آن را قبول ننمايد، محكمه مي تواند عين مذآور را از تصرف نفع
گيرنده آشيده و به شخص ديگري آنرا تسليم نمايد تا اداره آنرا به عهده گيرد. همچنان ميتواند
به انتهاي حق انتفاع بدون اخلال حقوق غير، حكم صادر نمايد.
ماده 2308
1) مصارف لازمه سرپرستي و حفاظت عينيكه از آن نفع گرفته ميشود، به ذمة نفع گيرنده مي باشد. )
2) تكاليف غير عادي و اصلاحات بزرگي آه از قصور نفع گيرنده نشأت نكرده باشد، به ذمه مالك )
بوده و نفع گيرنده به دادن مفاديكه از مصرف حاصل شده، مكلف ميشود. و اگر نفع گيرنده مصارف
مذآور را نموده باشد، ميتواند در وقت انتهاي مدت انتفاع استرداد آنرا از مالك ، مطالبه نمايد.
ماده 2309
هرگاه عينيكه از آن نفع برده ميشود بدون تجاوز و قصور نفع گيرنده در نگهداري آن از بين برود،
ضامن نمي گردد.
ماده 2310
-2307)
(2308
- 276 -
2319 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2316
هرگاه منفعت به مدت معلوم مقيد باشد و نفع گيرنده بعد از گذشت مدت مذآور عين را نزد خود
نگهداشته و بمالك آن رد نكند و از بين برود ، نفع گيرنده بپرداخت قيمت آن مكلف ميشود. گر چه عين
را بعد از انقضاي مدت انتفاع استعمال نكرده و مالك نيز رد آنرا مطالبه ننموده باشد.
ماده 2311
نفع گيرنده مكلف است در حفاظت عينيكه از آن نفع ميگيرد، توجه نمايد.
ماده 2312
هرگاه شي از بين برود يا به اصلاحات بزرگي محتاج گرد آه اقدام به آن در وجايب مالك شمرده شود يا
اتخاذ تدابيري لازم افتد آه عين را از وقوع خطر غير منتظره نجات دهد، در اين صورت نفع گيرنده
مكلف است به مالك فورا اطلاع دهد، همچنان مكلف است در صورت ادعاي غير مبني بر حق بالاي عين
مذآور، مالك را مطلع گرداند.
ماده 2313
نفع گيرنده ميتواند مال منقولي را آه عاريت گرفته است، از بين ببرد، در حاليكه انتفاع از آن بدون از بين
بردن آن ممكن نباشد، درين صورت نفع گيرنده بعد از نفع گرفتن برد مثل يا قيمت آن بمالك مكلف ميشود،
همچنان در صورتيكه مال مذآور قبل از نفع گرفتن از بين برود، نفع گيرنده بپرداخت ضمان مكلف
ميشود. گر چه از بين رفتن در اثر قصور وي صورت نگرفته باشد.
مبحث دوم  انتهاي حق انتفاع
ماده 2314
حق انتفاع بانقضاي مدت معينه انتفاع و بوفات نفع گيرنده و يا به از بين رفتن عينيكه از آن نفع گرفته
ميشود، خاتمه مي يابد.
ماده 2315
هرگاه مدت معينه انتفاع سپري گردد يا نفع گيرنده در اثناي مدت مذآور وفات نمايد، و زمين
بزرعي مشغول باشد آه هنوز پخته نشده باشد، زراعت تا وقت پخته شدن زرع و درو آن در
مقابل اجرت مثل به نفع گيرنده يا ورثة او گذاشته ميشود.
ماده 2316
حق انتفاع بگذشت مدت پانزده سال در حال عدم استعمال حق ، منتهي ميشود.
قسمت دوم
حق استعمال و سكونت
ماده 2317
حق انتفاع گاهي منحصر به استعمال يا سكونت و گاهي هر دو ميباشد.
ماده 2318
ساحه حق استعمال يا سكونت باندازه احتياج صاحب حق و اعضاي فاميل او مقيد شناخته ميشود، با آنهم
آنچه را سند انشاء حق احتوا نمايد، رعايت ميشود.
-2313)
(2315
- 277 -
2323 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2321
ماده 2319
-1 آسي آه حق سكونت منزلي را باساس عقد وصيت آسب نمايد، اگر رقبه منزل از ثلث مال وصيت
آننده متجاوز نباشد، شخص مذآور ميتواند در صورت اطلاق وصيت در طول حيات خويش با فاميل
خود در آن سكونت اختيار نمايد و در صورت تعيين مدت الي زمان انقضاي مدت مذآور در آن سكونت
آرده ميتواند، و بعد از آن حق سكونت بورثه وصيت آننده انتقال مي يابد. و اگر رقبه منزل از ثلث مال
وصيت آننده متجاوز باشد، شخصيكه به او وصيت شده ، ميتواند در مقداريكه از حدود ثلث تجاوز نكند،
سكونت نمايد. و از ساحه خارج از حدود ثلث ورثة استفاده بعمل مي آرد. مگر اينكه ورثه وصيت را در
تمام منزل اجازه دهد.
-2 در حالت مندرج فقره فوق، ورثه وصيت آننده نمي توانند آن قسمت منزل را آه در دست دارند
بفروشند مگر تقسيم استفاده آنرا حسب زمان ، بصورت نوبت آرده ميتواند.
ماده 2320
هر گاه منزليكه براي حق سكونت تثبيت شده باشد باعمار ضرورت داشته باشد، تعمير آن به عهده آسي
ميباشد آه حق سكونت را در آن حايز است، تا از مال خود ، به آن مبادرت نمايد. و آنچه را آه از مال
خود بناء نمايد، ملكيت او و ورثه او شناخته ميشود. و اگر صاحب حق از اعمار آن امتناع ورزد شخص
ذيعلاقه ، ميتواند از محكمه الزام او را به تعمير مطالبه و يا اجازة محكمه را در خصوص اجاره منزل
مذآور بغير حاصل نمايد. تا از پول اجارة آن باعمار مذآور پرداخته و بعد از انتهاي مدت اجارة آنرا
بصاحب حق سكونت رد نمايد.
ماده 2321
تنازل از حق استعمال يا حق سكونت براي غير جواز ندارد، مگر به اساس شرط صريح يا دليل قوي.
ماده 2322
احكام مربوط بحق انتفاع تا وقتي ك مغايراحكام مندرج اين قسمت و منافي طبيعت اين دو حق نباشد، در
مورد حق استعمال و حق سكونت نيز تطبيق ميشود.
قسمت سوم
حق حكر
ماده 2323
حق حكر، عبارت از حق عيني است آه منظور از آن بقاي زمين براي بنا غرس يا يكي ازين دو در مقابل
اجرت معين مي باشد .
ماده 2324
مدت حكر، از پنجاه سال تجاوز نيمكند در حاليكه مدت حكر بيشتر از پنجاه سال تعيين و يا اصلا تعيين
نگرديده باشد، براي مدت پنجاه سال اعتبار داده ميشود.
ماده 2325
-2324)
(2326
- 278 -
2330 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2327
عقد حكر جو از ندارد، مگر به اساس ضرورت يا مصلحت و اجازه محكمه ولايتيكه تمام زمين
يا قسمت اعظم آن از لحاظ قيمت در حوزه آن محكمه قرار داشته باشد بعقد بحضور رئيس يا
عضويكه از طرف رئيس محكمه تعيين ميشود، تحرير ميگردد. و ثيقه بعداً طبق احكام قانون
ترتيب ميگردد
ماده 2326
صاحب حق حكر، مي تواند رد زمين تحتح حكر خود تصر فات مبني بر انتقال ملكيت يا انتفاع را بعمل
آورد، در تمام اين حالات زمين بنا اشجار و ساير اموال غير قابل انتقال بعد از انتها مدت حق حكر، به
مالك اصلي ياورنه وي يا رعايت ماده ( 2324 ) اين قانون اعاده ميشود.
ماده 2327
صاحب حق حكر، ميتواند در حيازت و غرس به تنهائي يا با حق حكر يكجا تصرف نمايد.
ماده 2328
صاحب حق حكر، مكلف است اجرت معينه را در مواعيديكه به آن موافقه صورت گرفته، بمالك
بپردازد.
ماده 2329
عقد حكر ، بمقدار آمتر از اجرت مثل جواز ندارد، تزئيد يا تنقيص اجرت زحماتي صورت گرفته ميتواند آه در
اجرت مثل متجاوز از خمس از حيث زيادت يا نقصان تغير وارد شده و از تاريخ آخرين سنجش پنج سال، سپري شده
باشد.
ماده 2330
در سنجش زيادت يا نقصان بقيمت اجاره زمين در هنگام سنجش مراجعه ميشود و در آن موقعيت زمين و
اندازه تمايل مردم به آن رعايت ميگردد. بموجوديت بناء اشجار يا آنچه صاحب حق حكر در آن
احداث نموده يا حقوق و اضرار صاحب حق حكر در زمين مذآور در سنجش اجرت اعتبار داده
نميشود.
ماده 2331
سنجش جديد از تاريخ موافقه طرفين يا از تاريخ اقامه دعوي مبني به مطالبه سنجش، اعتبار
داده ميشود.
ماده 2332
صاحب حق حكر، مكلف است باتخاذ وسايلي اقدام نمايد آه براي حاصل دهي زمين لازم باشد، و با
آنهم شروط موافقه شده ، طبيعت زمين، غرضيكه زمين براي آن آماده شده و اقتضاي عرف منطقه
رعايت ميشود.
ماده 2333
حق حكر به انتهاي مدت معينه، منتهي ميشود.
قبل از انتهاي مدت، حق حكر وقتي منتهي ميگردد آه صاحب حق حكر بيش از احداث بناء يا غرس اشجار
در زمين مذآور وفات نمايد. مگر اينكه تمامي ورثه بقاي حكر را مطالبه نمايند.
(2334-2331)
- 279 -
2344 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2342
2337 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2334
ماده 2334
هرگاه حكر در زمين موقوفه صورت گرفته باشد و صفت وقف از زمين مذآور به اساس رجوع وقف
آننده از وقف زايل شود، حكر منتهي ميگردد و اگر مدت وقف از طرف وقف آننده تنقيص يابد، در
صورتيكه مدت باقيمانده از مدت حكر آمتر باشد، حكر الي زمان انتهاي وقف ادامه مي يابد. و در غير
آن الي نهايت مدت حكر طبق حكر دوام داده ميشود.
ماده 2335
هرگاه صاحب حق حكر حقوق اجاره زمين را در دو سال متوالي نپردازد، مالك زمين ميتواند فسخ
عقد را مطالبه آند.
ماده 2336
مالك زمين هنگام فسخ عقد يا انتهاي مدت حكر، بين ازاله بناء و اشجار غرس شدة محتكر يا بقاي آن در
مقابل اقل قيمت مستحقة ازاله يا بقاء مخير است. مگر اينكه موافقه طور ديگري صورت گرفته باشد.
ماده 2337
هرگاه در ظرف مدت پانزده سال از حق حكر استفاده بعمل نيايد، حق حكر منتهي شناخته ميشود.
ماده 2338
احكام عقد حكر مندرج اين قانون، به حكر زمينيكه هنگام نفاذ اين قانون ثابت باشد، نيز تطبيق ميشود.
ماده 2339
-1 از حق حكر مندرج اين قانون، اشخاص خارجي اعم از حقيقي و حكمي، استفاده آرده نمي توانند.
-2 روية آه دولت افغانستان در برابر نمايندگي هاي سياسي دول متحابه و موسسات بين المللي مقيم
افغانستان در مورد اموال عقاري اتخاذ ميدارد، تابع احكام حق حكر نمي باشد.
قسمت چهارم
حقوق مجرد
مبحث اول  حق ارتفاق
ماده 2340
ارتفاق، عبارت از حقي است بالاي عقار جهت منفعت عقار شخصي ديگر.
ماده 2341
حق ارتفاق بالاي مال عام مرتب شده ميتواند، مشروط بر اينكه به استعمال مال مذآور آه به آن
تخصيص يافته منافات نداشته باشد.
ماده 2342
حق ارتفاق باساس تعهد قانوني يا ارث حاصل شده ميتواند، مرور زمان باعث آسب حق ارتفاق نمي
گردد. مگر در مورد ارتفاق از قبيل حق مرور.
ماده 2343
ارتفاق ظاهر باساس تخصيص مالك اصلي نيز مرتب شده ميتواند.
ماده 2344
(2341-2338)
- 280 -
2350 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2348
تخصيص از جانب مالك اصلي وقتي موجود ميشود آه مالك دو عقار منفصل از هم در بين دو عقار
مذآور علايم ظاهري احداث نمايد آه به اساس آن بين آن دو عقار چنين علامة تبعي ايجاد گردد آه
اگر دو عقار مذآور ملك دو نفر فرض شود، بوجود حق ارتفاق دلالت نمايد، و اين امر بيكي از
طرق اثبات ثابت گردد. درين حال اگر ملكيت دو عقار مذآور بدون تغير بهمان حالت بدو نفر ديگر
انتقال نمايد، حق ارتفاق بين دو عقار مذآور بنفع و ضرر مالكان جديد، ثابت شمرده ميشود. مگر
اينكه شرط صريح مخالف آن باشد.
ماده 2345
1) هرگاه قيودي وضع شود آه حق مالك عقار را در بناء تعمير محدود سازد، از قبيل تحديد در ارتفاع )
منزل يا در ساحه عمارت، قيود مذآور بحيث حقوق ارتفاق بر عقار به منفعت عقارات ديگري آه بمنظور
بهبود آن وضع شده، شمرده ميشود. مگر اينكه موافقه طور ديگري صورت گرفته باشد.
2) اگر از قيود وضع شده تخلف بعمل آيد ، اصلاح آن عينا از محكمه مطالبه شده ميتواند و محكمه )
صلاحيت دارد در صورت دلايل موجبه بتعويض، اآتفائ نمايد.
مبحث دوم  حقابه
ماده 2346
حقابه، عبارت از نوبت استفاده از آب است بمنظور آبياري زراعت يا اشجار.
ماده 2347
آب درياها و فروع آن ملك عامه شمرده شده، هر آس حق دارد از آن اراضي خويش را آبياري نموده يا
از آن به اين منظور جوي بكشد. مگر اينكه اين امر با مصلحت عامه يا قوانين خاص معارض واقع شود.
ماده 2348
آسيكه از مال خود جوي خاص به منظور آبياري زمين خود احداث آند، از آن حق هر نوع استفاده را
داشته و شخص ديگر از آن بدون اجازه احداث آننده، استفاده آرده نمي تواند.
ماده 2349
حق استعمال آب از جوي عام و توزيع آن با رعايت عدم الحاق ضرر بمصالح عامه به اندازه
اراضي صورت ميگيرد. آه آبياري آن منظور نظر باشد.
ماه 2350
صاحب زمينيكه توسط آلات و وسايل يا مستقيما از جوي آبياري ميكند نمي تواند صاحبان اراضي تحت
آب را به مسير آب در اراضي آنها مجبور سازد. مگر اينكه حق جريان آب را در آن داشته باشد.
مبحث سوم  حق مرور
مجرا و مسيل
-2345)
-2351)
(2354
- 281 -
2357 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2355
ماده 2351
1) حق مرور، مجرا و مسيل اگر قديمي باشد، بحال خود گذاشته ميشود، مگر اينكه اصلا نامشروع )
باشد. در اين صورت بقدامت اعتبار داده نميشود و در صورت موجوديت ضرر واضح از بين برده
ميشود.
2) اگر مسيل منزلي در راه عام يا خاص آشيده شده باشد آه از آن ضرري به مردم عايد باشد ، ضرر مذآور )
رفع ساخته ميشود گر چه قديمي باشد.
ماده 2352
هرگاه حق مرور ، مجرا يا مسيل شخصي بالاي زمين شخص ديگري باشد، صاحب زمين نمي تواند او
را از اين حقوق محروم نمايد.
ماده 2353
هيچ آس نمي تواند بدون حق مسيل محلي را آه جديدا احداث نموده بمنزل شخص ديگري بكشد، مگر
اينكه اجازه او را حاصل آرده باشد.
ماده 2354
احداث ناوه دان يا حفر بدر فت فاضله آب باران و غيره، در راه عام در حاليكه از آن ضرري به عام
توليد شود جواز ندارد، و همچنان احداث امور فوق در راه خاص آه غير نافذ باشد. بدون اجازه شاروالي
يا اهل آوچه، مجاز نميباشد.
مبحث چهارم – احكام ارتفاق
- ماده 2355
صاحب حق ارتفاق ، مي تواند بچنان اعمالي مبادرت ورزد آه براي استعمال حق او در ارتفاق ضروري
باشد ، يا براي محافطت حق مذآرو لازمي شناخته شود و بايد حق مذآور را طوري استعمال نمايد ، آه
از آن ضرري عايد نشود.
- ماده 2356
مالك عقار مرتفق باجراء هيچ نوع عملي مكلف نمي گردد ، مگر اينكه استعمال معتاد حق ارتفاق آنرا
اقتضاء نمايد.
- ماده 2357
مصارف اعمالي آه بمنظور استعمال حق ارتفاق لازم شمرده شود يا تكاليف حفاظت آن به ذمه اي
مرتفق مي باشد ، مگر اينكه بخلاف آن شرط گذاشته شده باشد و اگر اعمال مذآور براي مالك عقار
مرتفق نيز نافع باشد تكاليف صيانت آن بتناسب مفادي آه به هر يك عايد ميگردد مي باشد.
- ماده 2358
هرگاه مالك عقار مرتفق باجراي اعمال مندرج ماده ( 2357 ) اين قانون بمصارف خود مكلف باشد ، هر
وقت آه خواسته باشد ، مي تواند به انتقال ملكيت تمام يا قسمتي از عقار مرتفق به ، براي صاحب حق
ارتفاق ، خود را از اين تكليف سبك دوش سازد.
- ماده 2359
-2358)
(2359
- 282 -
2362 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2360
2367 ) مادي - دريم فصل– د ملكيت د حق خگخه متفرع حكمونه ( 2366
مالك عقار مرتفق به ، نمي تواند به اجراي اعمالي بپردازد آه منجر به نقصان استعمال حق ارتفاق شود ،
همچنان نمي تواند موضع حق مذآور را تغيير دهد. مگر اينكه موقع مذآور باثر حوادث طوري گردد آه
تكليف ارتفاق را تزئيد بخشد يا استعمال حق از موضع مذآور مانع آورد تحسينات در عقار مرتفق به شود
، در اين صورت مالك عقار ، مي تواند انتقال ارتقاي را به موضع ديگر مطالبه نمايد.
- ماده 2360
-1 هرگاه عقار داراي حق ارتفاق تجزيه شود ، هر يك از اجزاء مستحق ارتفاق شناخته مي شود.
مشروط بر اينكه اين امر تكليف اضافي را بر عقار مرتفق به ، عايد نسازد.
-2 اگر حق ارتفاق در واقع تنها براي يك جزء مفيد بوده و پراي تمام اجزاء مفيد نباشد ، مالك عقار مي
تواند زوال حق مذآور را از ساير اجزاء مطالبه نمايد.
- ماده 2361
-1 هرگاه عقار مرتفق به ، تجزيه شود حق ارتفاق در تمام اجزاء آن باقي مي ماند.
2) اگر حق ارتقاق در واقع بالاي بعضي اجزاء عقار استعمال نمي گرديد . و امكان استعمال آن هم نباشد ، )
مالك اجزاي مذآور مي توانند زوال حق مذآور را از جزء ملكيت خود مطالبه نمايند.
مبحث پنجم – انتهاي ارتفاق
- ماده 2362
-1 حق ارتفاق ، به انقضاي مدت معينه يا از بين رفتن آامل عقار مرتفق به يا عقار مرتفق ، وبه
اجتماع هر دو عقار دو ملكيت يك شخص منتهي مي شود.
اگر حالت اجتماع ملكيت بنابر تاثيري زايل گردد آه به زمان گذشته راجع مي گردد ، حق ارتفاق
عودت مي نمايد.
- ماده 2363
اگر حق ارتفاق در خلال مدت پانزده سال استعمال نشود ، منقضي مي گردد.
- ماده 2364
هر گاه عقار داراي حق ارتقاق در ملكيت يك عده شرآاء بصورت مشترك داخل شود ، استفاده يكي از شرآاء از حق
ارتفاق مرور زمان را در مورد ساير شرآاء قطع مي نمايد. همچنان وقف مرور زمان به منفعت يكي از شرآاء به
منفعت شرآاي باقيمانده ، موقف مي شود.
- ماده 2365
هرگاه وضع اشياء طوري تغيير نمايد آه استفاده از حق ارتفاق غير ممكن گردد ، حق ارتفاق منقضي
شناخته مي شود . در صورتي آه اشياء به حالتي بر گردد آه استفاده از حق مذآور ممكن شود ، حق
ارتفاق نيز اعاده مي گردد . مگر اينكه به اساس عدم استعمال تحت مرور زمان آماده باشد.
- ماده 2366
مالك عقار مرتفق به ، وقتي مي تواند آه خود را از تمام يا بعضي ارتفاق خلاص آند آه منفعت عقار
مرتفق آاملا از بين رفته يا منفعت محدودي ازاّن باقي مانده باشد،آه باتكاليف واقع بر عقار مرتفق به،
تناسب نداشته باشد.
-2363)
- 283 -
2376 ) مادي - لمؤي فصل– د مال د حبس حق (قيد) ( 2373
باب دوم
حقوق عيني تبعي
حقوق اول
حق حبس مال (قيد)
- ماده 2367
باستثنا احواليكه در اين قانون در مبحث رهن حيازي و رسمي تصريح شده، مانند عقديكه باعث
ايجاد حقوق عيني تبعي ميشود، و باستثناد احكاميكه در خصوص حق حبس مال بحيث وسيله از
وسايل ضمان تنفيذ توضيح گرديده، در مورد حقوق حبس اختصاص و تقدم احكام اّتي رعايت
ميشود:
– ماده 2368
حق حبس مال، حق تبعي اي است آه بمنظور تضمين دين بر مال مرتب ميگردد.
– ماده 2369
بايع، ميتواند بحق حبس مبيعه در مراجعه به مشتري و در برابر تمام دائنين باين حق استناد
نمايد.
– ماده 2370
اجاره گيرنده، ميتواند در صورت فسخ اجاره و پر داخت اجرت و پيشگي مال اجاره شده را تا وقت رد
اجرت، حبس نمايد.
– ماده 2371
رهن گيرنده ، ميتواند رهن را تا وقت استيفاي دينيكه در برابر آن رهن اخذ نموده است، نزد
خود نگهدارد، گرچه عقد رهن فاسد باشد. او نميتواند مال مر هونه را در مقابل دين ديگري آه
سابق از عقد رهن بالاي مال مرهونه گيرنده داشت، حبس نمايد.
– ماده 2472
شخصيكه نزد او مال به امانت گذاشته شده است، ميتواند مال را تا زمان حصول مصارفيكه در راه
حفاظت آن بخرچ رسانيده، حبس نمايد.
– ماده 2373
اجير مشترآي آه اثر عمل او در عين موجود باشد، ميتواند عين مذآور را تا وقت حصول اجرت از
صاحب عمل حبس نمايد.
– ماده 2374
شخصيكه وآيل به خريد باشد ميتواند مال خريده شد را تا وقت پرداخت سند آن از طرف مؤآل
حبس نمايد.
- ماده 2375
حق حبس با پرداخت مورد حبس يا قيمت آن ، مطابق احكام قانون منتهي مي شود.
فصل دوم
-2368)
- 284 -
2381 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2380
حق اختصاصي
قسمت اول
انشاء حق اختصاصي
- ماده 2376
-1 هر دائني آه حكم واجب التنفيذ را مبني بر الزام مديون به شي معين بدست داشته باشد. مي تواند حق
اختصاصي را بر عقارات مديون خود بمنظور تضمين اصل دين ومصارف حاصل نمايد.
د اين نميتواند بعد از وفات مديون بر عقار متروآه ، بحق اختصاصي استناد نمايد.
- ماده 2377
حصول حق اختصاص بنا بر حكم اصلاحي باتفاق طرفين متخاصم جواز داشته ، مگر حصول
آن بنابر حكم در خصوص صحت امضاء جواز ندارد.
- ماده 2378
حصول حق اختصاص ، تنها بر عقارا تي جواز دارد آه هنگام قيد حق مذآور معين و در ملكيت مديون
بوده و فروش آن بصورت بيع مزايده علني جواز داشته باشد.
- ماده 2379
دائنيكه اراده اخذ اختصاص را بر عقارات مديون خود دارد ، مكلف است توام با سواد حكم در اين
خصوص عريضه برئيس محكمه ولايتي تقديم نمايد. آه عقارات مورد نظر د رحوزه آن ولايت قرار دارد
. عرضه شامل اسم ، لقب ، آسب اقامتگاه د اين و مديون او پوده تاريخ صدور حكم و محكمه حاآم و
مقدار دين در آن درج و عقارات مورد نظر در آن با دقت بالتفصيل تعيين وتوضيح شده موقعيت عقار
تثبيت با انضمام اوراقي آه قيمت عقار از آن تعيين شده بتواند ، تقديم مي شود.
- ماده 2380
رئيس محكمه در ذيل عريضه امر خويش را مبني بر اختصاص تحرير مي دارد و مكلف است در زمينه
تناسب اندازه دين و قيمت عقارات مورد نظر را رعايت نموده ، در صورت اقتضاي احوال ، مي تواند
اختصاص را منحصر بر بعض از عقارات نمايد. مشروط بر اينكه مقدار معينه در نظر او براي تاديه دين
و مصارف آن آافي شمرده مي شود.
- ماده 2381
-1 هيئت تحرير محكمه ، مكلف است امر صادره را در آاپي حكم آه در ضم عريضه تقديم شده است ،
درج نمايد.
-2 داين مكلف است موضوع امر مذآور صدور آن غرض اطلاع مديون ، اطلاع نمايد.
- ماده 2382
مديون ، مي تواند در برابر امر صادره به اختصاص به نزد شخصي آه امر را صادر نموده يا به محكمه اختصاصي
ولايت اعتراض نمايد ، وتمام جريان در حاشيه ثبت امر رسانيده مي شود ، يا محكمه بالغاي امر مذآور حكم صادر
مي نمايد.
- ماده 2383
(2379-2377)
(2384-2382)
- 285 -
2386 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2385
د اين مي تواند در مقابل صدور امر مبني بر رد طلب اختصاصي به محكمه اختصاصي ولايت مربوط ،
اعتراض نمايد.
قسمت دوم
آثار تنقيص و انقضاي اختصاص
- ماده 2384
-1 هرگاه اختصاص بر اعياني مرتب شده باشد آه قيمت آن از حدود تضمين مكفي بيشتر باشد ، اشخاص
ذيعلاقه مي توانند تنقيص آنرا بحدود مناسب مطالبه نمايند ، تا تنها بر جزئي از عقار يا عقارات اختصاص
يافته تخصيص داده شده يا بر عقار ديگري انتقال داده شود آه قيمت آن براي ضمان دين ، آافي باشد.
مصارف لازمه مطالبه تنقيص بر طلب آننده آن مي باشد.
- ماده 2385
دايني آه حق اختصاص را حاصل مي دارد ، داراي عين حقوق ديني مي باشد آه رهن رسمي را بدست
مي آورد . د رمورد حق اختصاص ، تمام احكامي رعايت مي شود آه در مورد رهن رسمي رعايت مي
گردد. مشروط بر اينكه احكام مختص بحق اختصاص را اخلال ننمايد.
فصل سوم
حقوق تقدم
قسمت اول
احكام عمومي
- ماده 2386
تقدم ، عبارت از برتري است آه قانون براي حق معين به اساس وصف آن حكم مي نمايد . حق برتري به
اساس حكم صريح قانون ثابت مي گردد.
- ماده 2387
هرگاه قانون تعيين حق از حقوق را از لحاظ تقدم تحديد نكرده باشد ، از تمام حقوقي آه درجه تقدم آن در
اين فصل تصريح يافته ، متاخر شمرده مي شود.
- ماده 2388
هرگاه حقوقي آه درجه تقدم آن در مرتبه واحد در قانون تصريح شده اجتماع نمايد. بتناسب اندازه هر يك
تاديه مي شود . مگر اينكه قانون بخلاف آن حكم نموده باشد.
- ماده 2389
حقوق تقدم عام بر تمام دارايي منقول و غير منقول مديون تعلق مي گيرد ، مگر حقوق خاص بر مال معين
راجع مي شود.
- ماده 2390
-1 حق تقدم بر آسي آه با حسن نيت مال منقول را حايز شود ، تاثير وارد آرده نمي تواند .
-2387)
(2390
- 286 -
2398 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2397
2393 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2391
-2 اجاره گيرنده عقار در خصوص اموال منقول موجود ، بعين اجاره داده شده و صاحب هوتل د
رخصوص اشيايي آه از طرف مسافر در هوتل امانت گذاشته مي شود ، حايز داراي حسن نيت تلقي مي
شود .
- ماده 2391
هرگاه بالاي داين از تصرفات مديون در اشياء منقولي آه بنفع داين حق تقدم در آن تثبيت شده ، بنابر
موجبات معقول خوف تقسيم مال مستولي شود ، مي تواند تحت حراست گرفتن آنرا مطالبه نمايد.
- ماده 2392
در مورد حقوق تقدم بر عقار ، احكام رهن رسمي تا جائيكه با طبيعت حقوق مذآور معارض
نباشد ، تطبيق مي شود . و در مورد به نوع خاص تقدم احكام پاك آردن (تطهير ) و ثبت آثاري
آه بر ثبت مرتب مي گردد ، و آنچه از قبيل تجديد و امحاء پر آن وارد مي شود رعايت مي
گردد.
- ماده 2393
-1 توثيق در حقوق تقدم عام لازم شمرده نمي شود گر چه مورد آن عقار باشد و ته در آن حق تتبع ثابت
مي گردد . همچنان توثيق حقوق عقاري آه براي تضمين حقوق دولت وضع مي شود . حتمي ديده نمي
شود.
-2 اين حقوق در مرتبه ، از همه حقوق تقدم عقاري ديگر واز هر نوع حق رهن رسمي بهر تاريخي
آه قيد آن صورت گرفته باشد ، مقدم شناخته مي شود . مگر در بين خود حق تقدمي آه براي تضمين
حق دولت وضع شده و ساير حقوق تقدم عام مقدم شمرده مي شود.
- ماده 2394
احكامي د رخصوص از بين رفتن شي يا تلف گرديدن آن در رهن رسمي رعايت مي شود . د رمورد
حقوق تقدم نيز مراعات مي شود.
- ماده 2395
احكام متعلق بانقضاي حق رهن رسمي و رهن حيازي بعين طريقه در مورد حق تقدم تطبيق مي شود ،
مگر اينه قانون صراحتاً بخلاف آن حكم نمود باشد.
قسمت دوم
انواع حقوق تقدم
- ماده 2396
حقوق مندرج مواد ذيل در پهلوي حقوقي آه در قوانين خاص به آن حق تقدم داده مي شود ، مقدم شمرده
مي شود.
- ماده 2397
-1 مصارفي آه محكمه جهت حفاظت اموال مديون و فروش آن بنفع داينين متحمل مي شود ، از ما حصل
فروش اموال مذآور مقدم شناخته مي شود.
-2394)
(2396
- 287 -
2401 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2401
-2 مصارف مندرج فقره ( 1) اين ماده قبل از هر حق ديگر ولو حق مذآور مقدم بوده يا برهن رسمي
تضمين شده پاشد ، تاديه مي گردد. بشمول حقوق دايني آه مصارف مذآور بمنظور مصلحت آنها صورت
گرفته است . و مصارفي آه در راه فروش اموال مذآور صورت گرفته ، بر مصارفي آه در اجراآت
توزيع بعمل آمده است ، حق قدامت دارد.
- ماده 2398
-1 مبلغي آه از طريق محصولات و ماليات و ساير حقوق بدولت تعلق مي گيرد ، با رعايت قوانين و
مقررات مربوط ، حق تقدم را دارا مي باشد.
-2 مبلغ مندرج فقره فوق اين ماده ، قبل از تمامي ديون باستثناي مصارف مندرج ماده ( 2397 ) اين قانون
ولو متقدم بوده يا برهن رسمي تضمين شده باشد ، از مدرك فروش اموال د رهر دستي آه باشد ، تحصيل
مي شود.
- ماده 2399
-1 مبالغي آه در راه حفاظت مال منقول و ترميم آن بمصرف رسيده است از ساير ديون مقدم شناخته مي
شود.
2398 ) اين - -2 مبلغ مندرج فقره فوق اين ماده ، بلافاصله بعد از حصول مصارف متذآره مواد ( 2397
قانون ، از ثمن مال مذآور پرداخته مي شود و در صورت تعدد چنين حقوق ، بترتيب عكس تاريخ ،
مصرف هر يك تاديه مي گردد.
- ماده 2400
-1 حقوق آتي بر تمام اموال منقول و عقار مديون ، مقدم شناخته مي شود:
مبالغي آه موظفين ، آارگران مستخدمين و ساير اجيران از رهگذر معاش واجرت دوازده ماه اخير
مستحق مي گردند.
-2 مبالغ مستحقه در مقابل فعاليت شش ماه اخير اجناس ضروري مواد ارتزاقي ولباس مديون و آساني آه
مديون مسئول نفقه آنها مي باشد.
-3 نفقه شش ماه اخير اقارب مديون آه د ذمه مديون لازم باشد.
(2399-2398- 2) مبالغ مندرج فقره فوق اين ماده ، بلافاصله بعد از مصارف مندرج مواد ( 2397 )
اين قانون تحصيل مي شود و در صورت تعدد تناسب هر يك در نظر گرفته مي شود.
- ماده 2401
1) مبالغي آه از لحاظ بذر ، آود وساير مواد تقويه زمين و مبالغي آه از لحاظ ادويه ضد حشرات و آفات )
زراعتي و حيواني و يا د رآار آشت و در و بمصرف مي رسد ، بر محصولي آه در توليد آن به مصرف
رسيده ، حق تقدم داشته و همه در يك مرتبه قرار مي گيرد.
2) مبالغ مندرج فقره فوق اين ماده بعد از تاديه حقوق فوق پرداخته مي شود. )
3) مبالغي در برابر آلات زراعتي قابل تاديه شناخته مي شود در عين مرتبه بر آلات مذآور امتياز داده )
مي شود.
- ماده 2402
(2400-2399)
(2404-2402)
- 288 -
2406 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2405
اجرت دو ساله بناها واراضي زراعتي يا اجرت تمام مدت اجاره آن اگر از دو سال آمتر باشد ، و
تمام حقوق ديگر اجاره دهنده آه بموجب عقد اجاره به ذمه اجاره گيرنده ثابت باشد ، بر اشياء منقول
قابل حجزآه ملكيت اجاره گيرنده بوده و بالاي عين اجاره داده شود موجود باشد ، بر محصولات
زراعتي مقدم شمرده مي شود.
- ماده 2403
حق تقدم مندرج ماده ( 2402 ) اين قانون در حاليك منقولات مذآور ملكيت زوجه يا زوج اجاره
گيرنده يا ملكيت غير باشد ، نيز ثابت پنداشته مي شود . مشروط بر اينكه اجاره دهنده هنگام
وضع اشياء مذآور بالاي عين ، بر وجود حق غير بر آن علم نداشته باشد. اين امر احكام متعلق
بر منقولات مسروقه يا ضايعه را اخلال نمي نمايد.
- ماده 2404
حق تقدم بر منقولات و محصولات ملكيت اجاره گيرنده از باطن ثابت مي گردد . مشروط بر
اينكه اجاره دهنده صراحتاً اجاره از باطن را منع نموده باشد . واگر اجاره باطني صراحتاً منع
نشده باشد ، حق تقدم ، تنها در مبالغي عملي مي شود آه استحقاق اجاره گيرنده اصلي بر ذمه
اجاره گيرنده باطني تثبيت گردد ، آنهم بعد از اخطاري آه از جانب اجاره دهنده در اين
خصوص باو صادر مي شود.
- ماده 2405
2401 ) اين قانون از ثمن - حقوق مندرج ماده ( 2402 ) اين قانون بعد از پرداخت حقوق مندرج مواد ( 2397
2401 ) در حق اجاره دهنده - اموالي آه حق تقدم دارد تحصيل مي شود . مگر اينكه حقوق مندرج مواد ( 2397
به اعتبار اينكه حايز داراي حسن نيت است ، غير نافذ شمرده شود.
- ماده 2406
هر گاه اموالي آه حق تقدم بر آن ثابت باشد ، از عين اجاره داده شده با وجود اعتراض اجاره دهنده يا
بدون علم او انتقال نمايد ، و در عين مذآور اموال آافي براي ضمان حقوق متقدم باقي نماند ، حق تقدم بر
اموال نقل شده باقي مي ماند ، مگر بقاي اين حق حقوق غير را آه با حسن نيت در اموال مذآور آسب
نموده ، متضرر نمي سازد.
اگر اجاره دهنده در ميعاد قانوني حجز را حاصل نمود ، حق تقدم تا مدت سه سال باقي مي ماند ،
با اين هم اگر مال مذآور در بازار عام يا در مزايده علني يا بتاجر اختصاصي چنين اموال بر
مشتري داراي حسن نيت بفروش رسيده باشد ، اجاره دهند ه مكلف است ، ثمن را به مشتري رد
نمايد.
- ماده 2407
مبالغي را آه صاحب هوتل بر ذمه مسافر از درك آرايه خدمات و مصارف مستحق مي شود ، بر
امتعه مسافري آه در هوتل مذآور يا ملحقات آن باشد ، حق تقدم داده مي شود.
- ماده 2408
صاحب هوتل بر هر امتعه اي آه توسط مسافر در هوتل آورده شده باشد ، حق تقدم دارد . گر چه در
ملكيت مسافر مذآور نباشد ، مشروط بر اينكه علم صاحب هوتل به ملكيت غير هنگام ورود مال ثابت
-2407)
(2408
- 289 -
2414 ) مادي - دريم فصل– دوؤاندي والي حقوق ( 2413
نگردد يا امتعه مذآور مسروقه يا ضايعه نباشد ، تا وقتي آه صاحب هوتل حقوق خود را آاملاً اخذ نكند ،
مي تواند از نقل دادن امتعه مسافر مخالفت نمايد . در صورتي آه امتعه با وجود مخالفت او بدون علم او
انتقال داده شود ، حق تقدم صاحب هوتل در آن باقي مي ماند ، مگر اين حق حقوقي را آه شخص ثالث
باحسن نيت اآتساب نموده متاثر نمي سازد.
- ماده 2409
حق صاحب هوتل از لحاظ تقدم در عين درجه اي قرار مي گيرد آه اجاره دهنده در آن قرار دارد ، و در
صورت يكجا شدن هر دو حق ، به حقي ترجيح داده مي شود آه تاريخ آن مقدم باشد مگر اينكه به نسبت
ديگري غير نافذ باشد.
- ماده 2410
آنچه بايع شي منقول ، از رهگذر ثمن و ملحقات آن مستحق مي شود. حق تقدم را بر شي مبيعه
تا وقتي داشته مي باشد آه مبيعه آيفيت خود را حفط نمايد . تقدم مذآور با در نظر گرفتن مواد
خاص به تجارت حقوق شخص ثالث آه بحس نيت آسب نموده باشد ، اخلال نمي آند.
- ماده 2411
حق تقدم مندرج ماده ( 2410 ) اين قانون از لحاظ درجه بعد از حقوق تقدم مندرج مواد قبل آن آه
بر منقول واقع است مي باشد ، مگر با وجود آن در مورد حقوق اجاره دهنده و صاحب هوتل آه
عالم بودن آنها به بيع هنگام گذاشتن مبيعه در عين اجاره داده شده يا هوتل ثابت شود تطبيق مي
گردد.
- ماده 2412
1) شرآائي آه مال منقول را بين خود تقسيم نمايند ، بمنظور تامين حق رجوع بر يكديگر به )
سبب تقسيم مذآور و استيفاء بدل ، حق تقدم را در آن دارا مي باشند.
2) تقدم متقاسم با تقدم بايع در عين درجه قرار مي گيرد. و در يكجا شدن هر دو حق ، به تاريخ )
سابق ترجيح داده مي شود.
قسمت سوم
حقوق تقدمي آه بر عقار وارد مي شود
- ماده 2413
1) ثمن عقار و ملحقات آن آه بايع مستحق آن مي شود ، بر عقار مذآور حق تقدم دارد. )
2) بايد حق تقدم قيد گردد ، گر چه مبيعه ثبت گرديده باشد و مرتبة آن از تاريخ قيد اعتبار داده مي شود. )
- ماده 2414
1) مبالغ استحقاق مقاوله آنندگان و مهندسين معماري اي آه اعمار بنا يا تاسيسات ديگر يا اعاده اعمار يا )
ترميم عمارت يا حفاظت آن به آنها تفويض مي شود ، در حدود مقداري آه از رهگذر اعمال مذآور در
قيمت عقار در وقت بيع آن افزودي بعمل آيد ، حق تقدم بر بنا يا تاسيسات مذآور داده مي شود.
-2411)
(2412
- 290 -
بايد حق در سند رسمي قيد بوده قيمت مبالغ در آن درج باشد ، همچنان بايد طبق احكام قانون ثبت اسناد
ثبت گردد
و مرتبه اين تقدم از تاريخ ثبت آن اعتبار دارد.
- ماده 2415
هرگاه شرآاء عقار مشترك را بين خود تقسيم نمايند ، براي هر يك بمنظور تامين حصص آنها از رهگذر
حق رجوع بر يكديگر حق تقدم داده مي شود ، حق مطالبه به اندازة معادل قسمت نيز شامل اين حق مي
باشد بايد اين حق قيد گردد و مرتبه آن از تاريخ قيد اعتبار دارد.
- ماده 2416
اين قانون (سي) روز بعد از نشر در جريدة رسمي نافذ مي گردد ، با نفاذ
اين قانون قانون ازدواج منتشره تاريخي 17 -اسد 1350 ملغي شناخته مي شود.
(2416-2415)

۱ نظر:

شرکت خدمات حقوقی ومشوره دهی دادگستر