۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

قاموس اصطلاحات حقوقی

شرکت خدمات حقوقی مشوره دهی دادگستر
ابتدای مرور زمان .............................. قاموس اصطلاحات حقوقی .......................................... الف
٦
ابتدای مرور زمان
شروع مرور زمان که از ثبوت حق آغاز میگردد.
تو: [د مرور زمان ابتداء]  پ
ابتکار
ابداع جدید در یک شی و یا انجام یکن عمل بی سابقه،
تو: [ابتکار]  مثبت و مفید. پ
ابدאل
قرار دادن مال به جای مال دیگری به عنوان جایگزین و
تو: [ابدאل]  عوض آن. پ
ابرا
هرگاه داین از کل یا قسمت حق یا طلبی که بالای
تو: [ابراء]  مدیون دارد صرف نظر نماید. پ
ابرا خاص
ابرا شخص به شخص دیگر در یک موضوع یا دعوی
ی ابرأ]  ان ] : تو  خاص. پ
ابرا خط
سندی که داین از حقوق خود در برابر مدیون منصرف
تو: [ابراء لیک]  گردیده و سبب انقضای حق میگردد. پ
ابرام
تائید حکم محکمۀ ابتدائیه توسط محکمۀ استیناف یا
تائید حکم محکمۀ استیناف توسط ستره محکمه.
تو: [ابرام]  پ
ابرای اعیان
ابرایی که شخص از حقوق عینی اش ابرا نماید.
تو: [د اعیانو ابرأ]  پ
ابرای استیفاء
ابرایی که داین به قبض حق خود اقرار نما ید.
تو: [د پور اخیستلو ابراء]  پ
ابرای اسقاط
حالتی که داین، مدیون خود را از تمام و یا از قسمتی
تو: [د ساقطېدلو ابراء]  حق خود بری الذمه گرداند. پ
ابرای دین
تصمیم و اراده شخص مبنی بر صرف نظر ازطلب و
قرضه ایکه بالای شخص دیگر دارد.
تو: [د دین ابراء]  پ
ابرای گذشته
ابرایی که بر حقوق و دیونی متعلق به گذشته مرتب
تو: [ماضي ابرأ]  میگردد. پ
ابضاع
شخص حامل یک مقدار سرمایه، که برای دیگری به
منظور انجام فعالیت تجارتی داده و به ترتیبی که تمام
تو: [ابضاع]  فایده مربوط وی باشد. پ
ابطال تصرف
باطل گردانیدن تصرف شخص و یا اشخاص، که به
اساس حکم قانون و دلایل موجه صورت میگیرد.
تو: [د تصرف إبطال]  پ
ابقای ذوالید
باقیماندن ذوالید به حالت ذوالیدی اش بالای یک عین و
تو: [د ذوالید إبقا]  یا مال بدون تعرض غیر. پ
ابقای مال مشاع
نگهداشت و عدم تقسیم مال مشترک براساس حکم
تو: [د مشاع مال بقاء]  قانون و یا موافقه شرکا. پ
ابلاغ تحریری
بیان نمودن کتبی حکم و یا قرار یک مرجع عدلی و
قضایی و نیز بیانات کتبی اشخاص حقیقی و حکمی در
امور مختلف اعم از عقود و تعهدات قراردادی آنها به
تو: [تحریري ابلاغ]  جوانب مقابل. پ
ابلاغ حکم....................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٧
ابلاغ حکم
تفهیم حکم محکمه به طرفین دعوا.
تو: [د حکم ابلاغ]  پ
ابلاغ نامه
ورقه رسمی ایکه توسط آن اشخاص ذیربط، از حکم
صادره محکمه و یا مرجع ذیصلاح رسمًا اطلاع حاصل
ه]  مینمایند. پشتو: [ابلاغ پا
ابلاغیه
هر پیامی که جهت آگاهی عامۀ مردم و یا صنف ویژه یا
فرد مشخص از طریق رسانه هایی همگانی به نشر میرسد .
تو: [ابلاغیه]  پ
اتاق تجارت و صنایع
شخصیت حقوقی که در آن تجار و صاحبان صنایع به
منظور حفظ و تأمین منافع تجارتی و صنفی شان با هم
جمع شده و از منافع مشترک شان دفاع نمایند.
او صنایعو خونه]  ر تو: [د سودا  پ
اتباع
تمام اشخاص ( حقیقی و حکمی) شامل نفوس یک
کشور که تابعیت همان کشور را دارا باشند.
تو: [اتباع]  پ
اتبیاع
تملیک مبیعه، اصالتًا و یا نیابتًا، پس از ایجاب بایع، با
پرداخت ثمن. پشتو: [اتبیاع]
اتحاد خصوم
آنعده افرادی، که اگر حکمی در محکمه صادر شود،
تو:[ د خصومو اتحاد]  تمام آنها را شامل میباشد. پ
اتحاد ذمه
یکی بودن تعهد و یا مسوولیت داین و مدیون.
تو: [د ذمې اتحاد]  پ
اتحاد سبب
حالتی که در صورت سبب وحدت، دعوی شخص واحد
بالای چند نفر اقامه شده میتواند.
تو::[ د سبب اتحاد]  پ
اتفاق آرا
حالتی که صد فیصد آرا را تشکیل میدهد.
تو: [د رایو د اتفاق اکثریت]  پ
اتفاق در جرم
اشتراک چند نفر در یک عمل جرمی و توافق آنها برای
تو: [په جرم کې اتفاق]  ارتکاب جرم یا جرایم. پ
اتکای بیع
تعلق گرفتن بیع به یک شخص حقیقی یا حکمی، در
معامله ایکه بطور مزایده صورت گیرد.
پشتو: [د بیع إتکاء]
اتلاف
از بین بردن کلی یا قسمی اشیای منقول یا غیرمنقول
متعلق به غیر بدون مجوز قانونی که بطور قصدی صورت
تو: [اتلاف]  گرفته باشد. پ
اتلاف اسناد رسمی
عملی که منجر به از بین رفتن اوراق و اسنادی میگردد
که در دفاتر رسمی موجود و یا ثبت باشند.
پشتو: [د رسمي سندونو اتلاف]
اتلاف انبوب
تلف کردن و از بین بردن نلهای آب که باعث زیر آب
تو: [د انبوبو اتلاف]  شدن زمین شخص دیگر گردد. پ
اتلاف با سبب
سببی که شخص باعث از بین رفتن مالی گردد .
تو: [بالسبب اتلاف ]  پ
اتلاف بنا ........................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٨
اتلاف بنا
تخریب اماکن، منازل و تعمیراتی که در مخالف اح کام
تلفول]  تو: [د ودان  قانون می باشد. پ
اتلاف جزئی
از بین بردن قسمتی از یک مال یا نفس و یا پامال نمودن
تو: [جزئي إتلاف]  برخی اجزای یک حق. پ
اتلاف دارائی عامه
کاربرد و استعمال غیر قانونی اموאل و ملکیت ها، دارائی
و حقوق ملکیت های دولتی و عامه توسط اشخاص
ل]  ه و  له من  تو: [د عامه شتمن  مسوول و غیر مسوول. پ
اتلاف دیوار
از بین بردن دیوار های ملکیت غیر.
تو: [د دیوאل اتلاف]  پ
اتلاف کلی
از بین بردن تمام یک مال و یا نفس و پامال نمودن یک
تو: [کلي إتلاف]  حق. پ
اتلاف مال مورد امانت
از بین بردن، خراب کردن، شکستن، سوزاندن و یا
مصرف کردن مال مورد امانت بصورت عمدی .
تو: [د امانت مال اتلاف]  پ
اتلاف مباشر
از بین بردن مال یا یک شی به صورت مادی .
تو: [مباشر اتلاف]  پ
اتهام
وارد کردن تهمت بالای شخص. پشتو: [اتهام]
اثبات
ارایۀ دلایل در پیشگاه قضاء طبق احکام قانون ، بنابر
وجود حادثۀ حقوقی که برآن آثار مرتب گردد.
تو: [اثبات]  پ
اثبات دین
اثبات نمودن یک حق دینی بالای یک شخص حقیقی یا
تو: [د دین اثبات]  حکمی. پ
اثبات غیابت
حالتی که باساس آن یک شخص عدم حضور خود در
یک مکان مشخص را در یک زمان معین به اثبات می
تو: [د غیابت اثبات]  رساند. پ
اثبات مرور زمان
به اثبات رسانیدن گذشت مدت زمان قانونی، از طرف
متهم که باعث سقوط دعوی جزایی میگردد.
پشتو: [د زمان د مرور اثبات]
اثر ابلاغ حکم
خروج دعوی از حوزۀ محکمه ایکه صلاحیت رجوع را
در آن نداشته و حکم حق خصم در دعوی میباشد .
پشتو: [د حکم د ابلاغ اثر]
اثر تجسمی
اثری که به شکل پیکره ایجاد شده باشد. (مراجعه شود به
تو: [تجسمي اثر]  اثر علمی یا هنری). پ
اثر حقوقی
نتیجه یا نتایج ناشی از یک تصرف حقوقی یا حادثه
تو: [حقوقي اثر]  حقوقی. پ
اثر صنعتی
اثری که بر مبناء فن و تخنیک، ابداع و ابتکار شده باشد.
تو: [صنعتی اثر]  پ
اثر عفو عمومی بر دعوی مدنی
بدان معنی است که عفو عمومی، هیچ تأثیری بالای
حقوق اشخاص ثالث ندارد. زیرا ضرر وارده برآنها قابل
تو: [د عمومي عفو اثر پر مدني دعوي]  جبران میباشد. پ
اثر علمی یا هنری ............................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٩
اثر علمی یا هنری
به آنچه که از راه دانش یا هنر یا به ابتکار پدید می آید،
بدون در نظر گرفتن طریقه یا روشی که در بیان یا ظهور
تو: [علمي یا هنري اثر]  و یا ایجاد آن بکار رفته است. پ
اثر کاشف
نتیجۀ ایکه جوانب حقوقی مورد منازعه را برملا سازد .
تو: [کاشف اثر]  پ
اثر مؤجد
نتیجۀ ایکه باعث ایجاد یک حق گردد.
تو: [مؤجد اثر]  پ
اجاره
عقدی که بموجب آن یکطرف منفعت عین یا نیروی کار
خود را در مقابل اخذ اجرت در مدت معینه معامله
تو: [اجاره]  میکند. پ
اجاره احشام
اجاره ایکه موضوع آن حیوانات بوده و به منظور انتفاع از
محصولات حیوانی منعقد می گردد.
تو: [د احشامو اجاره]  پ
اجاره باطل
اجاره ایکه گرفتن منفعت از آن بصورت حقیقی یا
حکمی ناممکن باشد. (مراجعه شود به اجاره).
تو: [باطله اجاره]  پ
اجاره برعمل
عقدی که موضوع آن انجام عمل مجازات را احتوا
تو: [پر عمل اجاره]  مینماید. پ
اجاره به اشارات
اجاره ایکه بنابر اشارا ت معلوم و معروف انعقاد یافته
تو: [په اشارو سره اجاره]  باشد. پ
اجاره حیوان
اجاره ایکه موضوع آنرا حیوان تشکیل میدهد . (مراجعه
اروي اجاره]  شود به اجاره). پشتو: [د
اجاره حصه مشاع
اجاره دادن حصه ای از ملک مشترک توسط مالک آن.
تو: [د مشاع برخې اجاره]  پ
اجاره خط
سندی که عقد اجاره در آن تحریر یافته است . (مراجعه
تو: [اجاره لیک]  شود به اجاره). پ
اجاره زمین زراعتی
اجاره زمینی که قابلیت زرع نمودن را داشته باشد .
کې اجاره]  پشتو: [د زراعتي م
اجاره عروض
اجاره ایکه، موضوع آنرا اموאل و اشیای منقول تشکیل
میدهد. پشتو: [د عروضو اجاره]
اجاره عقار
اجاره منازل و اراضی ایکه تحت تصرف و انتفاع قرار
گرفته بتواند.
پشتو: [د عقار اجاره]
اجاره قولی
عقد اجاره ایکه با بیان الفاظ صریح و روشن منعقد
میگردد. پشتو: [قولي اجاره]
اجاره کتبی
آن نوع عقد اجاره که بنابر تحریر عقد، انعقاد یافته باشد.
پشتو: [کتبي (لیکلې) اجاره]
اجاره لازمه ...................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٠
اجاره لازمه
اجاره ایکه خالی از خیار برای طرفین عقد بوده و هیچ
یک از آنها نمیتوانند آنرا بدون عذر معقول فسخ نمایند .
(مراجعه شود به اجاره). پشتو: [لازمه اجاره]
اجاره مترادفه
دو یا چند اجاره پیوسته و پیهم یک دیگری که در یک
عقد اجاره طویل المدت، برای جلوگیری از زیان مؤجر
در نوسان قیمت ها چنان تنظیم شود که پایان هر یک به
تو:[ مترادفه اجاره]  منزلۀ آغاز دیگری باشد. پ
اجاره مضافه
اجارۀ ایکه آغاز میعاد آن به آینده محول میباشد .
تو: [مضافه اجاره]  پ
اجاره منجز
اجاره ایکه از وقت انعقاد عقد مدار اعتبار پنداشته میشود.
تو: [منجزه اجاره]  (مراجعه شود به اجاره). پ
اجاره وقف
اجارۀ مال موقوفه. (مراجعه شود به اجاره).
تو: [د وقف اجاره]  پ
اجاره باطنی
عقد اجاره یی که بین اجاره گیرنده دومی و اجاره
تو: [باطني اجاره]  گیرنده اولی صورت میگیرد پ
اجاره طولانی
اجارۀ ایکه میعاد آن حد اکثر از مدت عمر عادی انسان
د مهاله اجاره]  تو: [او  بیشتر نباشد. پ
اجازه فعلی
فعلی که دلالت به رضایت شخص به انجام یا عدم انجام
تو: [فعلی اجازه]  یک عمل نماید. پ
اجازه قولی
گفتاری که دلالت به رضایت شخص به انجام یا عدم
تو: [قولي اجازه]  انجام یک عمل نماید. پ
اجازه نامه بانکی
اجازه ایکه از مرجع باصلاحیت با در نظرداشت وضعیت
مالی و ماهیت فعالیت به منظور ایجاد یا تأسیس فرع یا
نماینده گی بانک داخلی در مطابقت با احکام قانون
تو: [بانکی اجازه نامه]  صادر میگردد. پ
اجانب
افراد و اشخاص بیگانه که به اساس احکام شرعی و
قانونی در استحقاق و تملک برخی حقوق تابع
تو: [اجانب]  محدودیتهای خاص میباشند. پ
اجبار
انجام دادن کاری از طرف شخص بالای شخصی
دیگری، بدون آنکه دومی کوچکترین قصد و اختیاری
تو: [اجبار]  در اجرای آن داشته باشد. پ
اجبار مادی
فشاری که قدرت عمل را از انسان سلب و او را مقهور
قوای دیگری می سازد. پشتو: [مادی اجبار]
اجبار معنوی
حالتی که فاعل تحت سلطۀ احساس ترس و وحشت،
اختیار را از دست بدهد. پشتو: [معنوي اجبار]
اجبار معنوی بیرونی
حالتی که در آن وادار کردن دیگری به ارتکاب جرم،
با تهدید یا تخویف صورت میگیرد.
پشتو: [باندینی معنوي اجبار]
اجتناب قاضی ................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١١
اجتناب قاضی
عدم رسیدگی قاضی در مواردی که او در قضیه ذینفع
باشد، یا دعوی مربوط به اصول و فروع زوج، زوجه، یا
اقارب وی باشد، یا در مواردی خصومت قاضی با طرفین
موجود باشد، یا اینک ه قاضی در موضوع قب ً لا حکم،
ارنوאل یا اهل خبره بوده باشد.  ، شاهد
ه كول (اجتناب)]  تو: [د قاضي  پ
اجتهاد
صرف کردن کوشش مجتهد است برای رسیدن به حکم
تو: [اجتهاد]  شرعی از دلیل شرعی. پ
اجراآت احتیاطی علیه متهم
اجراآتی که بر مبنای آن تحقیق کننده به منظور سالم
بودن تحقیق، امر به گرفتاری، احضار، حبس احتیاطی و
منع تصرف متهم در اموالش اتخاذ مینماید.
تو: [پر متهم احتیاطي اجراآت]  پ
اجراآت اتهام
اجراآت متضمن نسبت دادن جرم به متهم که به هدف
محاکمه به منظور تطبیق مجازات بالای وی.
پشتو: [د اتهام اجراآت]
اجراآت استيناف
اجراآتی که محکمه استيناف در قضیۀ مورد اعتراض
تو: [د استيناف اجراآت]  انجام میدهد. پ
اجراآت باطل
اجراآتی که هیچ آثار قانونی بالای آن مترتب نشده و
تو: [باطل اجراآت]  باعث انقطاع مرور زمان نمیگردد. پ
اجراآت بعد از محکمه
اجراآتی که بعد از صدور ح کم نهائی محکمه جهت
تنفیذ حکم از طریق مقامات اجرائیوی دولت صورت
تو: [له محکمې وروسته اجراآت]  میگیرد. پ
اجراآت تحقیق در غیاب خصوم
حالت قانونی که تحقیق کننده نسبت موجودیت بعضی
دلایل، تحقیق خویشرا در غیاب خصوم انجام میدهد .
تو: [د خصومو په غیاب کې د تحقیق اجراآت]  پ
اجراآت تقسیم
اقدام شخص تصفیه کننده، در تقسیم نمودن متروکه و یا
سایر حقوق عینی یا دینی مشترک برای مستحقین آن .
تو: [د تقسیم اجراآت]  پ
اجراآت جزایی
یک سلسله بحث هایی که قضا برای اثبات جرایم و
تطبیق مجازات بالای، مجرمین آنرا عملی مینماید .
پشتو: [جزائي اجراآت]
ارنوالی  اجراآت
اجراآتی که، از مرحله استنطاق آغاز و الی اقامه دعوی یا
اجراآت]  ارنوال  عدم آن ادامه می یابد. پشتو: [د
اجراآت کشف
شیوه هایی که ارگان کشف در مطابقت به قانون در
تو: [د کشف اجراآت]  مرحلۀ کشف انجام میدهد. پ
اجراآت محاکمه
اجراآتی که در پیشگاه قضاء به منظور برائت و یا
محکومیت متهم صورت میگیرد . (مراجعه شود به
تو: [د محاکمې اجراآت]  محاکمه). پ
اجراآت تحقیق
ارنوאل یا قاضی تحقیق در یک  اجراأتی که از طرف
تو: [د تحقیق اجراآت]  دعوی جزایی صورت میگیرد. پ
اجرای عمل
انجام کاری که مدیون اجر ای آنرا بعهده میگیرد.
پشتو: [د عمل سرته رسول]
اجرت ............................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٢
اجرت
تو: [اجرت]  کرایه یا بدل منفعت یک چیز. پ
اجرت بالمقطع
اجرتی که پرداخت آن طی دفعات مختلف به اساس
صرف وقت و نوع کار، برای یک جانب وجیبه تعهد
تو: [بالمقطع اجرت]  شده باشد. پ
اجرت مؤجل
اجرتی که پرداخت آن به موعد معین شرط شده باشد .
تو: [مؤجل اجرت]  (مراجعه شود به اجرت). پ
اجرت مثل
اجرتی که توسط اهل خبره تعیین گردیده باشد .
تو: [مثل اجرت]  پ
اجرت مسمی
اجرتی که حین انعقاد عقد تعیین گردیده باشد .
تو: [مسمی اجرت]  پ
اجرت معجل
اجرتی که پرداخت آن بصورت مکمل و بطور یکجایی
ضمن عقد تعهد شده باشد . (مراجعه شود به اجرت ).
تو: [معجل اجرت]  پ
اجرت نگهبانی
پرداخت اجرت تعیین شده به نگهبان، از جانب شخص
یا اشخاصیکه اموאل شان مورد عقد نگهبانی قرار گرفته
اند. پشتو: [د ساتنې اجرت]
اجزای مزد
امتیازات پولی که طور مستمر غرض انجام کار مشخص،
مطابق احکام قانون به کارکن قابل به پرداخت میباشد .
تو: [د مزد اجزأ]  پ
اجناس دیت
اجناسی که مطابق احکام شریعت در قتل شبه عمد و قتل
خطاء، منحیث دیت قبول میشوند. (مراجعه شود به دیت).
پشتو: [د دیت جنسونه (شیان)]
اجناس غیر مصرفی
اجناسی که قابلیت جمع شدن را داشته و قیمت آن از
نصاب قانونی ( ١٠٠ افغانی) کمتر نباشد.
تی جنسونه]  پشتو: [غیر ل
اجناس معیوب
اجناس و سامانی که میعاد و دوام آن به اثر صدمه کوتاه
تو: [معیوب شیان]  از بین رفته باشد. پ
اجنبی
شخصی که از جمع محارم نسبی و یا سببی نباشد .
تو: [اجنبي]  پ
اجنبیه
زنی که از جمله محارم نسبی و یا سببی نباشد .
پشتو: [اجنبیه]
اجیر
شخصی که نیرو و توانایی خود را به اجاره داده باشد.
تو: [اجیر]  پ
اجیر خاص
اجیری که در بدل مزد معین بمنظور کار توسط یک
شخص حقیقی و یا حکمی استخدام میشود.
ي اجیر]  ان ] : تو  پ
اجیر زراعتی
شخصیکه از خود زمین نداشته و کارهای زراعتی را در
مقابل مزد نقد و یا جنس معین انجام میدهد .
تو: [د کرنې اجیر]  پ
اجیر مشترک ................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٣
اجیر مشترک
اجیری که مقید به کار به مستاجر دانسته نشده، بلکه
تو: [شریک اجیر]  میتواند برای هر کس کار کند. پ
احاله
در ساحه حقوق بین المللی خصوصی، ارجاع یک امر
حقوقی از حوزه یک قانون به حوزه قانون دیگر.
تو: [احاله]  پ
احاله درجه اول
حالتی که قانون یک مملکت به قانون مملکت دیگری
برای حل نزاع و رسیده گی استناد نماید ولی مملکت
دومی رسیده گی آنرا به قانون مملکت اولی احاله نماید .
ی درجه احاله]  تو: [لوم  پ
احاله درجه دوم
احاله ای که قانون خارجی به قانون کشور ثالث مینماید .
تو: [دوه یمه درجه احاله]  پ
احاله قضیه
ارنوالی  فرستادن یک قضیه و یا محول کردن آن توسط
جهت رسیدگی به محکمه ذیصلاح.
تو: [د قضیي احاله]  پ
احتجاز
حقی که داین میتواند، به اساس حکم محکمه ذیصلاح
چیزی از اموאل مدیون را تا زمان پرداخت اصل دین او،
پیش خود نگاه دارد.ن آنآن پشتو:[ احتجاز]
احترام به حق
وجیبه ایکه شخص به حقوق دیگران احترام گذاشته، از
ضرر و یا مداخله در آن خودداری نماید.
پشتو:[ حق ته احترام]
احتکار
اختفای مواد خوراکه به منظور گرانی قیمت آن .
تو: [احتکار]  پ
احتلام
خروج منی بر اثر نوعی از تخیلات یا حرکات غیر ارادی
تو : [احتلام]  جنسی که در خواب صورت میگیرد. پ
احتیال
ربودن و بدست آوردن مال غیر با مکر و حیله . امروز از
تو: [احتیال]  آن بعنوان کلاهبرداری نیز یاد میکنند. پ
احداث جنگل
تبدیل نمودن ساحه ایکه قب َ لا جنگل نبوده، به صورت
مصنوعی از طرف مراجع ذیصلاح در مطابقت با احکام
ونه]  ل جو  ن تو: [د  قانون جنگل کاری گردد. پ
احراز هویت
اقدامات ابتدایی که در قضایای جزایی از متهم بمنظور
تشخیص هویت وی صورت میگیرد.
تو: [د هویت احراز (غوره کول)]  پ
احصائیه جرایم
محاسبه انواع مختلف جرایم در یک زمان و مکان معین
از طرف یک اداره دولتی به منظور تثبیت گراف جرایم .
تو: [د جرمونو احصائیه]  پ
احصائیه جنایی
معرفت روابط سببیت بین تعداد زیادی از پدیده های
طبیعی و اجتماعی و بین پدیدۀ جرمی.
پشتو: [جنائي احصائیه]
احضار
خواستن شخص یا اشخاص توسط محکمه برای ارائه
تو: [احضار]  توضیحات لازم. پ
احضار نامه ..................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٤
احضار نامه
ورقه خاصی که توسط محکمه و یا محقق جنایی با قید
زمان و مکان خطاب به مظنون، متهم و یا شهود غرض
تو: [احضار لیک]  حضور به محکمه، صادر میگردد. پ
احکام وصیت
دستورات شرعی و قانونی که رعایت آن نسبت به
موضوع وصیت و حال موصی و موصی له در تنفیذ
وصیت باید در نظر گرفته شود.
تو: [د وصیت حکمونه]  پ
احلاد
ترک آرایش زن در ایام عدت. پشتو: [احلاد]
احوאل شخصی
مختصات شخصیت از لحاظ حقوقی که شامل وضعیت و
تو: [شخصي احوאل]  اهلیت او میباشد. پ
احوאل مخففه
اوضاع و احوالی که به موجب قانون، سبب کاهش
مجازات میگردند. پشتو: [مخفف کیفیتونه]
احوאل مدنی
حالت و وضعیت شخص حقیقی که در مطابقت به احکام
قانون مدنی جهت تشخیص بکار میرود.
تو: [مدني احوאل]  پ
احیای زمین
آماده ساختن و آبادی زمین به منظور زراعت.
مكې احياء]  تو: [د  پ
احیای جنگل
عملیۀ ایجاد مجدد جنگل تخریب شده و یا منهدم شده .
ونه]  ل بیا جو  ن تو: [د  پ
اخاذی
گرفتن پول از طرف اشخاص قدرتمند از اشخاص
حقیقی و یا حکمی به طریق غیر مشرو ع با وارد کردن
فشار. پشتو: [أخاذي]
اختراع
ابداع محصول صنعتی تازه و نیز وسیلۀ تازه یا اعمال
وسایل موجود بطریق نو، برای حصول یک نتیجه و یا
تو: [اختراع]  محصول صنعتی یا فلاحتی. پ
اختصار اثر
کوتاه ساختن اثر مفصل با حفظ کلیت موضوع مورد
یز)]  بحث آن. پشتو: [اختصار (لن
اختصاص
صلاحیت مستقیم قاضی در بررسی دعوی در حدودی
که قانون آنرا پیش بینی نموده است. پشتو: [اختصاص]
اختطاف
ربودن شخص با استفاده از تهدید یا استعمال قوه (زور)
یا انواع دیگر ارعاب یا کاربرد حیله و فریب یا با استفاده
از ناتوانی جسمی یا روانی یا تبدیل نمودن طفل نوزاد با
طفل نوزاد دیگر. پشتو: [اختطاف]
اختطاف کننده و قاچاقبر انسان
شخص حقیقی یا حکمی که در اختطاف و قاچاق انسان
به طور مستقل یا بشکل گروهی فعالیت عملی یا تشویقی
می نماید.
ونکی]  پشتو: [د انسان اختطاف کوونکی او قاچاق و
اختفای دلایل جرم
پنهان و مخفی ساختن دلایلی که مربوط به مجرم بوده و
موجودیت آن دلالت بر ارتکاب جرم در نزد مقامات
ول)]  تو: [د جرم د دلایلو اختفاء (پ  ذیصلاح نماید. پ
اختفای شخص ................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٥
اختفای شخص
پنهان و مخفی کردن اشخاص مظنون، متهم یا مجرم،
توسط شخص یا اشخاص دیگر، جهت فرار از عدالت .
پشتو: [د شخص اختفاء]
اختفای متهم
پنهان و مخفی کردن کسی که به ارتکاب جرم متهم
شده و مطابق قانون، حکم دستگیری او داده شده است .
ول]  تو: [د متهم پ  پ
اختفای مراسلات
اخذ و پنهان نمودن مراسلات که مانع وصول مراسلات به
تو: [د مراسلاتو اختفاء]  شخص مرسل الیه میگردد. پ
اختفای اموאل مسروقه
پنهان نمودن اشیایی که در نتیجه جرم سرقت بدست
آمده و شخصی دیگر آنرا باوجود آگاهی، در حیازت
تو: [د مسروقه اموالو اختفاء]  خود داشته باشد. پ
اختلاس
پنهان نمودن و ربودن اموאل دولت یا اموאل افراد توسط
مؤظف خدمات عامه، که منحیث وظیفه به او سپرده شده
تو: [اختلاس]  باشد. پ
اختلاف دین
اختلاف که حرمان میراث را بین متوفی و وارث بوجود
می آورد. پشتو:[ د دین اختلاف
اختلاف ورثه در حقوق
حالتی که ورثه، در حق میراث متروکه با هم دارای
اسهام مختلف باشند.
پشتو: [په حقوقو کې د ورثې اختلاف]
اختناق
حرمان نسج ها از اندازۀ کافی اوکسیجن که برای ادامۀ
تو: [اختناق]  حیات ضروری میباشد. پ
اختیار
داشتن صلاحیت و ابراز قول و یا فعل شخص در رد،
قبول و یا انتخاب کردن در عقود و تصرفات .
تو: [اختیار]  پ
اخذ ناقص
گرفتنی که سارق مال مملوک غیر را از محل محرز آن
میگیرد، اما موفق به انتقال آن از محل مذکور نمیگردد .
تو: [ناقص اخيستل]  پ
اخطار
تهدید لفظی یا معنوی به هر وسیله ممکن که حالت
عادی شخص مطلوب را تغییر داده و منتج به اجرای
تو: [اخطار]  عمل خلاف قانون گردد. پ
اخطار رسمی
هشداری که بطور رسمی از طرف محکمه برای یک ی ا
هر دو جانب مخاصمت صادر گردد.
تو: [رسمي اخطار]  پ
اخفا مجرم
پنهان نمودن شخصی که محکمه مجازات حبس یا به او
حکم نموده، بمنظور جلوگیری از دستیابی مقامات
ول]  تو: [د بندي پ  مسوول. پ
اخفای جرایم ضد دولتی
عملی که شخص از اعمال مانند خیانت، جاسوسی، ترور
و سازماندهی ضد دولتی اطلاع داشته و آنرا مخفی
ول]  تو: [د دولتی ضد جرمونو پ  نگهداشته است. پ
اخفای جسد
مخفی ساختن جسد بمنظور جلوگیری از کشف جرم و
ول]  تو: [د جسد پ  دسترسی مقامات مسوول به آن. پ
اخلاق
تو: [اخلاق]  معیار تمیز خوبی از بدی. پ
اخلال ............................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٦
اخلال
ایجاد نمودن مشکل و سکتگی در روند امور مختلف،
بشمول ایجاد مشکل در دسترسی قانونی شخص به حقوق
وی. پشتو: [إخلال]
اخلال نظم اقتصادی
ضرر، زیان رساندن یا برهم زدن نظم اقتصادی یک
جامعه از طریق اخلال در نظام پولی یا اخلال در توزیع
ول]  و مایحتاج عامه. پشتو: [د اقتصادي نظم
اخلال نظم جلسه قضایی
حالتی که شخصی ذریعۀ بیان یا افعال خویش آرامش
جلسه قضایی را برهم می زند.
تو: [د قضایی جلسې د نظم اخلال]  پ
اخلال نظم عمومی
ایجاد اختلال و برهم زدن نظم آسایش و آرامش مردم
در اماکن یا معابر عمومی و خصوصی.
تو: [د عمومي نظم اخلال]  پ
اخوت
تو: [أخوت]  قرابت برادری میان برادران. پ
اداره
گرداننده گی امور محوله توسط شخص حقیقی و یا
تو: [اداره]  حکمی. پ
ادارۀ قضایای دولت
ادارۀ ایکه در مطابقت به قانون از حکومت و مؤسسات
عامه در تمام اختلافات حقوقی با سایر اشخاص
نمایندگی میکند. پشتو: [د دولت د قضایاوو اداره]
ادارۀ مال مشاع
نظارت و کنترول مال مشترک توسط شرکا و یا توسط
تو: [د مشاع مال اداره]  یکی از آنها. پ
ادارۀ مرکزی
یک عده واحد های اداری وزارت ها، که در رأس هر
کدام آن یکنفر وزیر قرار دارد. پشتو: [مرکزي اداره]
ادانت
محکومیت متهم به حکم محکمۀ باصلاحیت.
تو: [ادانت]  پ
ادای دین به عوض
عملی که در اثر آن داین از مدیون شی دیگر را در
عوض آنچه مستحق است، قبول نماید.
تو: [په بدل كې د دين ادا كول]  پ
ادخال در دعوی جزایی
داخل کردن غیر در دعوی جزایی، بزور و اکراه و بدون
اختیار وی. پشتو: [په جزایي دعوی کې ادخال]
ادعای طاری( ناگهانی)
ادعایی که بطور ناگهانی و دفعتًا در جریان دعوی اصلی
اپه) دعوی]  تو: [طارئ (نا  بوجود آید. پ
ادعای غیر
دعوی نمودن شخص دیگر، برای بدست آوردن یک
حق و یا یک شی. پشتو: [د غیر ادعاء]
ادغام قوانین
حالتی که در آن در عین ساحه یک قانون جاگزین
تو: [د قوانینو ادغام]  قوانین متعدد قبلی گردد. پ
ادله
وسایل که برای اثبات امری از امور در مراجع عدلی و
قضایی به آن تمسک صورت گرفته و سبب حکم
تو: [ادله]  شناخته میشود. پ
ادلۀ مادی ....................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٧
ادلۀ مادی
دلایلی که بشکل آثار مادی در محل حادثه از مرتکب
تو: [مادي ادله]  فعل باقی میماند. پ
اذن اشخاص
اجازه ایکه توسط اشخاص دارندۀ صلاحیت در رابطه به
یک موضوع اذن صادر میگردد.
تو: [د اشخاصو اجازه]  پ
اذن به حیازت
صدور قرار قضائی که به موجب آن شخص اجازه می
یابد که بخشی از مال و یا تمام آنرا به حیازت خویش در
تو: [اذن په حیازت]  آورد. پ
اذن به قاصر
اجازه ایکه به موجب آن قاصر از تحت سلطه ولی
خویش بیرون می آید و تصرفات او جنبۀ قانونی را به
تو: [اذن په قاصر]  خود اختیار می نماید. پ
اذن خاص
اجازه ایکه به اعتبار مأذون با درنظرداشت یک یا چند
تو: [خاص اذن]  نفر معین صورت گیرد. پ
اذن دهنده (اجازه دهنده)
شخصی که صلاحیت صادر نمودن اذن (اجازه ) را در
مطابقت با احکام قانون دارا است.
تو: [اذن ورکوونکی (اجازه ورکونکی)]  پ
اذن عام
اجازه ایکه در یک موضوع عام بدون درنظرداشت فرد یا
تو: [عام اذن]  افراد معین صورت گرفته باشد. پ
اذن غیر مؤقت
اجازه ایکه به زمان معین محدود نگردیده باشد .
تو: [غیر مؤقت اذن]  پ
اذن قانونی
از بین بردن حجر و ساقط کردن حق ممنوعیت تصرف .
تو: [قانونی اذن]  پ
اذن مؤقت
اجازه ایکه به زمان معین محدود گردیده باشد .
تو: [موقت اذن]  پ
اذن مطلق
اجازه ایکه محدود در موضوع یا مورد خاص نبوده و
تو: [مطلقه اجازه]  مشروط نباشد. پ
اذن مقید
اجازه ایکه محدود به یک موضوع یا مورد خاص بوده
تو: [مقیده اجازه]  و مشروط باشد. پ
اذیت
رسانیدن هر نوع ضرر مادی و یا معنوی، حقوقی و یا
تو: [اذیت]  اخلاقی به دیگری. پ
اذیت مسروق منه
هر نوع آسیب و صدمه که توسط یکی از سارقین در
جریان ارتکاب سرقت نسبت به شخصی یا اشخاصی که
در صحنۀ جرم حضور دارند، اعمال گردد.
تو: [د مسروق منه اذیت]  پ
اراده
حرکت نفس بطرف کار معین پس از تصور و تصدیق
تو: [آراده]  منفعت آن. پ
ارادۀ باطنی
اراده ایکه در نفس و جود پیدا کرده ولی هنوز ابراز
تو: [باطني اراده]  نگردیده است. پ
ارادۀ ظاهری
تو: [ظاهری اراده]  اراده ایکه عم ً لا ابراز شود. پ
ارادۀ عامه ...................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٨
ارادۀ عامه
ارادۀ اکثریت جامعه پیرامون یک موضوع یا موضوعات
تو: [عامه اراده]  معین. (مراجعه شود به اراده). پ
ارادۀ انشائی
ارادۀ تشکیل یافته طرفین عقد و یا یکی از آنان در
ایقاعات و التزامات به ارادۀ واحد، که با ایجاب و قبول
بمیان می آید. (مراجعه شود به اراده).
تو: [انشائي اراده]  پ
اراضی امیری
مکې]  اراضی که ملکیت دولت باشد. پشتو: [امیري
اراضی بایر
زمین هایی که بالفعل در مالکیت شخص قرار داشته ولی
موصوف برای مدت نا معلومی از ادامه آبادی آن، چشم
مکه]  پوشی نموده باشد. پشتو: [بایره
اراضی بایر لا مالک
اراضی ایکه در مالکیت شخصی قرار نداشته و مربوط به
که]  تنه بایره م  تو: [بې  دولت باشد. پ
اراضی زراعتی لا مالک
اراضی زراعتی که ملکیت دولت بحساب آمده و تملک
آن بدون اجازه دولت و خلاف احکام قانون جواز ندارد.
که]  تنه کرنیزه م  تو: [بې  پ
اراضی مملوکه
زمینهای تحت ملکیت شخص.
پشتو: [مملوکه اراضي]
ارتجاعیت مالیات
تغییر در مقدار مالیه بر مبنای افزایش فیصدی قیمت شی
تو: [د مالیاتو ارتجاعیت]  قابل مالیه. پ
ارتداد
منصرف شدن مسلمان از دین خود و یا لادین شدن.
پشتو: [ارتداد]
ارتفاع تناقض
تصدیق خصم مبنی بر مرتفع گردیدن تناقض منجر به
تو: [د تناقض ارتفاع]  رفع. پ
ارتفاق
حقی که بالای عقار جهت منفعت عقار شخص دیگر
تو: [ارتفاق]  باشد. پ
ارتفاق ایجابی
ارتفاقی که به مالک ملک غیر منقول اجازه میدهد تا در
ملک مجاور، به نفع خویش کاری را انجام دهد. (مراجعه
تو: [ایجابي ارتفاق]  شود به ارتفاق). پ
ارتفاق توافقی
ارتفاقی که منشأ پیدایش آن توافق صاحبان املاک
مجاور می باشد. (مراجعه شود به ارتفاق).
تو: [توافقي ارتفاق]  پ
ارتفاق سالب
ارتفاقی که مالک مجاور (مرتفق علیه ) از حق برخی
تصرفات در ملک خودش سلب می گردد.
تو: [سالب ارتفاق]  پ
ارتفاق قضائی
ارتفاقی که به حکم قضأ بمیان آمده باشد.
تو: [قضائي ارتفاق]  پ
ارتفاق معلوم
ارتفاقی که وجود آن با علایم خارجی معلوم و م عین
تو: [معلوم ارتفاق]  باشد. (مراجعه شود به ارتفاق). پ
ارتکاب .......................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
١٩
ارتکاب
انجام دادن فعل مخالف قانون که بر آن مجازات تعیین
تو: [ارتكاب]  شده باشد. پ
ارتکاب فعل حرام
ارتکاب عملی که در شریعت اسلام و یا قانون جزا
ممنوع اعلام و برای آن مجازات تعین شده باشد .
تو: [د حرام فعل ارتکاب]  پ
ارتهان
گرو گرفتن اموאل اعم از منقول و غیر منقول .
تو: [ارتهان]  پ
ارتیاح
رضایت شخص در انجام یک عمل حقوقی .
تو: [ارتیاح]  پ
ارث
حقی که از متوفی (میت) مطابق احکام شریعت و قانون
تو: [ارث]  به وارث و یا وارثین انتقال مییابد. پ
ارث به اساس رحم
استحقاق میراث به اساس قرابت مادری.
تو: [د رحم پر اساس ارث]  پ
ارز
انواع مسکوکات داخلی و یا خارجی. پشتو: [ارز]
ارزش پول رسمی
ارزش نوع بانکنوت ها و سکه ها در مطابقت با مقررات
ت]  تو: [د پیسو رسمی ارز  بانک. پ
ارزش پولی
ارزشی که قابل باز خرید به پول نقد باشد.
ت]  تو: [پولي ارز  پ
ارزش خالص
مبلغ خالص، که از مقایسه مسوولیت های مقروضین یا
طرفین یک قرارداد مالی واجد شرایط بدست میآید .
ت]  پشتو: [خالص ارز
ارزش ذاتی
ظرفیتی که در ذات شی موجود بوده و در تعیین ارزش
ت]  تو: [ذاتي ارز  آن نقش دارد. پ
ارزیابی مستقیم مالی
میزان رقم حقیقی اشیای قابل مالیه به استناد اظهار شخص
تو: [مالي مستقیمه ارزیابي]  مؤدی. پ
ارش
پرداخت مقدار مال، کمتر از مقدار اصلی دیت .
تو: [ارش]  پ
ارش غیر مقدر
پرداخت مال که در مورد آن نص شرعی و قانونی
موجود نبوده، بلکه تعیین مقدار آن از صلاحیت قاضی
تو: [غیر مقدر ارش]  میباشد. پ
ارش مقدر
پرداخت مال که مقدار آنرا شارع تعیین میکند .
تو: [مقدر ارش]  پ
ارض مبذور
زمینی که در آن تخم پاش داده شده، تحت خاک شده
و کشت گردیده باشد. پشتو: [مبذور ارض]
ارعاب
ترس و هراس افگندن و ایجاد وحشت.
ار)] ) تو: [ارعاب  پ
ارفاق تجارتی .................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٠
ارفاق تجارتی
حالتی که تاجر، از برخی معاملات خویش به نفع تاجر
تو: [تجارتي ارفاق]  مفلس عدول مینماید. پ
ارکان عقد ازدواج
عناصری که بدون آن وجود ازدواج محقق نمی گردد .
تو: [د واده د عقد رکنونه]  پ
ازالۀ بکارت
زایل کردن غشأ بکارت دختر بواسطه تماس جنسی مرد .
ل)]  ه و  تو: [د بکارت ازاله (له من  پ
ازالۀ بنا
از بین بردن یک ساختمان. پشتو: [د بناء ازالة]
ازالۀ حدود
عملی که توسط آن حد ملکیت تلف و یا محو گردد .
تو: [د حدودو ازاله]  پ
از خود بیگانگی
حالت و وضعیت سردرگمی و بی معنی، که باساس آن
در فرد یکنوع احساس به انزوا گرایی و گوشه گیری
ایجاد گردیده و اکثرًا فرد را به طرف مجرمیت سوق
انه پردی کېدل]  میدهد. پشتو: [له
ازدواج
عقدی که زندگی نمودن باهمی مرد و زن را به مقصد
تشکیل خانواده در چوکات شریعت و قانون مشروع
گردانیده حقوق و واجبات را برای طرفین بوجود میآورد.
تو: [ازدواج]  پ
ازدواج باطل
ازدواجی که خللی در ارکان و یا هم در محل آن بطور
آگاهانه وجود داشته باشد، هیچ نوع آثار ازدواج صحیح
تو: [باطل ازدواج]  بر آن مرتب نمیگردد. پ
ازدواج بدل
عقد ازدواجی که طی آن شخص که زن و یا دختری را
که بالای وی ولایت دارد در مقابل اینکه شخص دیگر
بالمقابل زن و یا دختری را که تحت ولایت اش قرار
تو: [بدل ازدواج]  دارد برای وی به ازدواج بدهد. پ
ازدواج فاسد
ازدواجی که ارکان و شرایط آن مکمل بوده اما خللی در
تو: [فاسد ازدواج]  شرایط صحت آن وارد شده باشد. پ
ازدواج متعه
عقد ازدواج مؤقت که انعقاد آن به لفظ متعه یعنی تمتع
از زن برای یک مدت معین و یا غیر معین صورت گیرد.
این عقد باوجود حضور شهود در آن، مطابق قانون مدنی
تو: [متعه ازدواج (واده)]  افغانستان اعتبار ندارد. پ
اساسنامه
سندی که در آن از ساختار، اهداف و چگونگی فعا لیت
های شخصیت های حکمی مانند حزب، جمعیت، بنیاد،
نهاد، شرکت و سایر تأسیسات مشابه به آنها درج می
باشد و در واقع به فعالیت آن ها مشروعیت می بخشد .
تو: [اساسنامه]  پ
اساسنامۀ تجارتی
سندی که در آن ساختار، هدف و چگونگی فعالیت های
تجارتی یک شرکت درج میباشد.
تو: [تجارتي اساسنامه]  (مراجعه شود به اساسنامه). پ
اساسنامۀ شراکت
مجموع مقررات و موادی که از طرف شرکا مورد قبول
بوده و به اساس آن شراکت را اداره مینمایند.
پشتو: [د شراکت اساسنامه]
اسباب اباحت
حالات و اسبابی که باوجود آن ها، جرم قابل تعقیب نمی
تو: [د اباحت اسباب]  باشد. پ
اسباب احیای زمین ........................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢١
اسباب احیای زمین
بیل زدن، زراعت، احداث بنا، حفر چاه، استخراج آب و
غرس اشجار. (مراجعه شود به احیاء زمین).
مكى د احیاء سببونه]  تو: [د  پ
اسباب امتناع قصاص
سببی که اگر موجود گردد، بالای قاتل در قتل عمدی،
حکم به قصاص صادر نمیگردد.
ی کولو سببونه]  پشتو: [د قصاص د
اسباب امر
اسباب قانونی و موضوعی که امر بر آن استوار میباشد .
تو: [د امر سببونه]  پ
اسباب حرمان وصایت
اسباب شرعی و قانونی که در صورت موجود شدن آن،
شخص نمی تواند منحیث وصی قرار گیرد.
پشتو: [د وصایت د حرمان سببونه]
اسباب حکم
وسایل اثبات در دعوی، که به استناد آن محکمه حکم
تو: [د حكم اسباب]  صادر نماید. پ
اسباب شفع
اسبابی که به اساس آن حق شفع قانونًا و شرعًا ثابت شده
تو: [د شفعې اسباب]  می تواند. پ
اسباب غیر مترقبه
عواملی که وقوع آنها از قبل پیش بینی نشده باشد .
پشتو: [غیر مترقبه لاملونه]
اسباب موجبۀ قدیمه
اسبابی که از گذشته وجود داشته و دارای قدرت الزام
در اثبات یک حق بوده و سبب انجام یک تصرف شده
تو: [موجبه پخواني اسباب]  میتواند. پ
اسباب میراث
اسباب شرعی و قانونی که به اساس آن یک شخص
تو: [د میراث اسباب]  مستحق میراث میگردد. پ
استبدאل
مبادله کردن یک شی در برابر شی دیگر، بنابر یک عیب
تو: [استبدאل]  و یا هر علت دیگری. پ
استبرای رحم
طلب پاکی رحم زن، از موجودیت نطفه، بخصوص
بخاطر سپری نمودن عدت وفات و یا طلاق .
پشتو: [د رحم استبراء]
استثمار
حصول منفعت مادی و یا معنوی از شخص و یا شی .
پشتو: [استثمار]
استجار
به اجاره گرفتن چیزی . (مراجعه شود به اجاره ).
پشتو: [استجار]
استجواب
یکی از مراحل تحقیق که در آن مناقشۀ تفصیلی دلایل و
ادلۀ جمع آوری شده نسبت به اتهام وارده بالای متهم
تو: [استجواب]  صورت میگیرد. پ
استجواب حکمی
روبرو کردن متهم با شهود و متهمین، توسط محقق .
پشتو: [حکمي استجواب]
استحاله
تغیر در ماهیت یک چیز (شی)، به نحوی که اعاده آن به
حالت اولی (پیشین) ممکن نباشد. پشتو: [استحاله]
استحالۀ قانونی ............................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٢
استحالۀ قانونی
استحاله ایکه مستحیل بودن آن به قانون نسبت داده شده
تو: [قانوني استحاله]  باشد. پ
استحالۀ مطلق
استحاله ایکه مستحیل بودن آن ناشی از ذات شی باشد .
تو: [مطلقه استحاله]  پ
استحالۀ نسبی
استحاله ایکه مستحیل بودن آن ناشی از عدم مهارت
شخص مکلف به انجام وجیبه باشد.
تو: [نسبي استحاله]  پ
استحباب
حقی که به موجب آن ولی در تزویج مولی علیه، بعد از
کسب رضایت او صاحب صلاحیت انعقاد عقد ازدواج
تو: [استحباب]  میگردد. (مراجعه شود به ولایت). پ
استحسان
یکی از دلایل اصولی فقهی که به اساس آن برخی
اموری که در مخالفت با قیاس قرار دارد، مجوز تلقی
میگردد. پشتو:[ استحسان]
استحصاب
تو: [استحصاب]  ابقای یک امر بحال سابق آن. پ
استحصاب الحال مستقیم
حکم به ثبوت یک شی از جهت ثبوت آن در گذشته،
مبنی بر اینکه دلیل بر عدم آن ثابت نشده باشد .
تو: [مستقیم استحصاب الحال]  پ
استحصاب الحال معکوس
حکم به ثبوت یک شی در گذشته، از جهت ثبوت آن
در حال، مبنی بر اینکه دلیلی بر عدم آن ثابت نشده باشد.
تو: [معکوس استحصاب الحال]  پ
استحصال الحال
حکم به بقاء یک امر متحقق که عدم آن ثابت نگردیده
تو: [استحصاب الحال]  باشد. پ
استحطاط
درخواست مشتری از بایع، مبنی بر کاهش قیمت مبیعه
تو: [استحطاط]  پس از انعقاد عقد بیع. پ
استحقاق
طلب کردن یک حق و یا بدست آوردن یک سهم معین.
تو: [استحقاق]  پ
استحقاق ارث
مطالبه حق میراث توسط فرد مستحق از متروکه مورث به
اساس شرایط شرعی و قانونی آن.
تو: [د ارث استحقاق]  پ
استحقاق شفع
حقی که شفع به اساس دلایل و اسباب شرعی و قانونی
تو: [د شفعې استحقاق]  ثابت میگردد. پ
استحقاق غبن
استحقاق بردن حق غبن . (مراجعه شود به غبن ).
تو: [د غبن استحقاق]  پ
استحقاق فرضی
سهمیۀ معین میراثی که مطابق شریعت و قانون برای
اصحاب فروض معین گردیده است.
تو: [فرضي استحقاق]  پ
استحلاف
مطالبۀ یمین از محکمه که توسط یکی از طرفین دعوی،
تو: [استحلاف]  مطابق احکام قانون صورت میگیرد. پ
استخدام دولت ................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٣
استخدام دولت
پذیرفتن شخص به خدمت دولت در یکی از ادارات
دولتی در مطابقت به احکام قانون.
تو: [د دولت استخدام]  پ
استخلاف
جانشین شدن شخصی به عوض شخصی دیگر برای ادای
یک مسوولیت، یک وجیبه و یا مستفید شدن از حقوق و
تو: [استخلاف]  امتیازات شخص قبلی. پ
استدعا
مرحله اولی مطالبۀ قضایی که با تقدیم عریضه حقوقی
تو: [استدعا]  آغاز میگردد. پ
استدلال
اقامۀ دلیل برای اثبات دعوی در پیشگاه قضاء . (مراجعه
تو: [استدلال]  شود به اثبات). پ
استراق سمع
استماع غیر قانونی و مخفیانه مکالمات اشخاص یا
کنترول آن از طریق ضبط غیر مجاز مکالمات تیلفونی یا
تو: [د اورېدو استراق]  طروق دیگر. پ
استرداد
مطالبۀ تسلیمی مظنون یا متهم به منظور تعقیب عدلی یا
مطالبه ای تسلیمی محکوم به حبس جهت تطبیق جزای
محکوم بها میباشد که توسط یک دولت از دولت دیگر
بر اساس موافقتنامۀ که قب ً لا عقد گردیده باشد، صورت
تو: [استرداد]  میگیرد. پ
استرداد حق
باز گردانیدن دوباره یک حق به مستحق آن .
تو: [د حق استرداد]  پ
استرداد حیازت
طلب نمودن رد حق حیازت یک ملک و یا مال از
شخصیکه آنرا غصب نموده در میعاد قانونی آن.
تو: [د حیازت استرداد]  پ
استرداد زمین
مسترد نمودن ملکیت غصب شده به مالک اصلی آن .
مكې استرداد]  تو: [د  پ
استرداد مال
تو: [د مال بیرته ورکونه]  پس گرفتن مال محکوم به. پ
استرداد مالیه
اعاده مبلغی که قب ً لا بحیث مالیه تادیه گردیده و حین
محاسبه ثابت گردد که قابل تادیه نبوده است .
ه)]  تو: [د مالیي استرداد (بېرته ورک  پ
استرداد مصارف
مسترد شدن وجوه درج شده در تخصیصات و کریدت
آن، به حساب مصارف اداره دولتی از طرف مرجع
ت مستردېدل]  ذیصلاح. پشتو: [د ل
استصحاب
ابقای حکم بحالی که هست. پشتو: [استصحاب]
استصحاب مستقیم
حکم کردن در زمان حال، به اساس حکمی که در
گذشته ثابت بوده است. پشتو: [مستقیم استصحاب]
استصحاب معکوس
حکم بر واقعه گذشته، به اساس آنچه در زمان حال ثابت
باشد. پشتو: [معکوس استصحاب]
استصناع ........................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٤
استصناع
مقاوله و تعهدی که مطابق به احکام قانون با اهل ص نعت
یا پیشه وران راجع به ساختن یک چیز صورت گرفته
تو: [استصناع]  باشد. پ
استعاره
تو: [استعاره]  گرفتن عاریت برای عاریت گیرنده. پ
استعفا
حالتی که کارکن در مطابقت به احکام قانون یا قرارداد
معینه طوعًا به اساس درخواست، از وظیفه کنار میرود .
تو: [استعفاء]  پ
استعمال
تو: [استعمال]  بکار گرفتن یک شی و یا یک حق. پ
استعمال عادی
استعمال نمودن اشیا و املاک در یک عقد انتفاع، که
مردم عادتًا به همانگونه آنرا بکار می برند.
تو: [عادي استعمال]  پ
استعمال عین مرهونه
بکار گیری عینی، که به رهن داده شده است .
پشتو: [د مرهون عین پکارول]
استعمال غیر عادی
حالتی که یک شی در عقد عاریت به طریقۀ غیر از آنچه
که بین مردم معمول میباشد، استعمال گردد.
تو: [نا عادي استعمال]  پ
استعمال غیر مشروع
استعمال نمودن اشیا و املاک در یک عقد انتفاع، که
مشروعیت شرعی و قانونی نداشته باشد.
تو: [غیر مشروع استعمال]  پ
استعمال قوه
حالتی که قوای قهریه توسط مؤظفین مربوط بشکل
قانونی و یا هم توسط اشخاص یا گروه ها بطور غیر
واک کارول]  تو: [د  قانونی استعمال میشود. پ
استعمال مشاع
بکار گیری حصۀ مال مشاع توسط مالک آن، مشروط
براینکه به حقوق سایر شرکا ضرر وارد نگردد.
تو: [د مشاع کارول]  پ
استفاضه
شایع شدن خبری در حدی که مؤجب ظن و گمان
گردد. پشتو: [استفاضه]
استقرا
تو: [استقراء]  روشی است به منظور حصول قاعده کلی. پ
استقرار مهر
قرار گرفتن مهر بر ذمه و عهده شوهر.
تو: [د مهر استقرار]  پ
استقلال
آزادی وصلاحیت عمل دولتها در امور سیاسی و
اجتماعی خود اعم از امور داخلی یا خارجی .
تو: [خپلواکی]  پ
استقلال اراده
تبارز اراده بطور مستقلانه با داشتن اهلیت کا مل حقوقی
بدون اعمال هر نوع اکراه.
تو: [د ارادي استقلال]  ( مرا جعه شود به اراده ). پ
ارنوאل  استقلال
ارنوالی حین اجرای وظایف در برابر قوۀ  استقلالیت
ارنوאل استقلال]  تو: [د  قضائیه و اجرائیه. پ
استقلالیت قضاء .............................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٥
استقلالیت قضا
حالتی که قوۀ قضائیه رکن مستقل دولت بوده و در
اجراآت خویش صرف تابع احکام قوانین نافذۀ کشور
تو: [د قضاء استقلاليت]  میباشد. پ
استلزامات عقلی
احکامی که عقل به واسطه دستورات شرع آنرا استنباط
میکند. پشتو: [عقلي استلزامات]
استماع دعوی
شنیدن دعوی در محکمه با درنظرداشت موضوع و مطابق
تو: [د دعوى استماع]  اصول محاکماتی معین. پ
استمداد
طلب نمودن معاونت و کمک در اجرای یک امر .
پشتو: [استمداد]
استملاک
خارج ساختن جبری ملکیت از تصرف مالک به منظور
تأمین منافع عامه از طرف دولت، در بدل تعویض
تو: [استملاک]  عادلانه. پ
استمهאل بانکی
مسدود نمودن کلی و یا قسمی سپرده ها و سرمایه
گذاری های عموم در بانک، به منظور حفظ شرایط مالی
بعد از انتصاب متولی از طرف بانک مرکزی، برای یک
مدت معین. پشتو: [بانکي استمهאل]
استناد به مدافعات
تمسک نمودن شخص به دلایل و وسایل قانونی و شرعی
که باعث تبرئه وی از انجام یک عمل و یا فعل خلاف و
یا پرداخت یک حق دینی یا عینی شده بتواند .
پشتو: [مدافعاتو باندې استناد]
استنباط حکم
بدست آوردن یک حکم قضایی و قانونی روی دلایل،
قراین و شواهد یک مسئله حقوقی و یا قضیۀ مطروحه در
محکمه از سوی متخصص و یا قاضی صورت میگیرد .
پشتو:[ د حکم استنباط]
استنطاق
ارنوאل از متهم در مورد اتهام  سوאل و جواب توسط
تو: [استنطاق]  وارده. پ
استیناف خواهی
آن است که محکوم علیه بر حکم صادرۀ محکمه ابتدائیه
قناعت ننموده، شکایت و یا اعتراض خود را به محکمۀ
تنه]  تو: [استيناف غو  ولایت تقدیم نماید. پ
ارنوאل  استیناف خواهی
ارنوאل بر حکم صادرۀ محکمۀ  اعتراض و عدم قناعت
ابتدائیه در حصه محکوم علیه، در محکمه فوقانی.
تل]  ارنوאل استیناف غو  پشتو: [د
استهلاک
استفاده نمودن یک شی به نحوی که باعث فرسوده شدن
تو: [استهلاک]  و یا از بین رفتن آن گردد. پ
استیذان
کسب اجازه از شخص و یا محکمۀ ذیصلاح برای انجام
دادن یک عقد، تصرف و امور دیگر حقوقی .
تو: [إستیذان]  پ
اسیر جنگی
فردی که در قبضۀ دشمن یا در دست خصم میآید.
ي اسیر]  پشتو: [جن
استیضاح قضایی
وضاحت خواستن هیات قضایی از طرفین دعوی، شهود و
تو: [قضائي استيضاح]  اهل خبره در جریان محاکمه. پ
استیقاف ........................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٦
استیقاف
متوقف ساختن شخص بغرض تثبیت هویت وی .
تو: [استیقاف]  پ
استیلا
تو: [استیلاء]  بدست آوردن یک شی. پ
ارنوאل  استيناف خواهی
ارنوאل، بر حکم صادرۀ محکمۀ ابتدائیه در  اعتراض
تنه]  ارنوאل استيناف غو  تو: [د  حصۀ محکوم علیه. پ
استيناف خواهی متهم
اعتراض متهم محکوم علیه، بر حکم صادرۀ محکمه
ابتدائیه در یک قضیۀ جزائی.
تنه]  تو: [د متهم استيناف غو  پ
استیناف طلبی
حقی که بر مبنای آن محکوم علیه یا محکوم له بر حکم
صادرۀ محکمۀ ابتدائیه به پیشگاه محکمۀ استیناف مراجعه
تنه]  تو: [استیناف غو  می نماید. پ
استيناف فرعی
امتداد مدت معینۀ قانونی استيناف خواهی، که به طرف
تو: [فرعي استيناف]  مقابل مستناف داده میشود. پ
اسرار وکالت
رازها و اسراری که از طرف مؤکل به وکیل مدافع بیان
میگردد و وکیل مدافع به حفظ آن مکلف میباشد.
تو: [د وکالت اسرار]  پ
اسعار
اسناد تجارتی و بانکی که ارزش آن ها به پول های
تو: [اسعار]  خارجی معین شده باشد. پ
اسقاط اجرت
تنازل نمودن و ساقط گردانیدن پرداخت و اجرت در
تو: [د أجرت إسقاط]  عقد اجاره. پ
اسقاط جنین
عملی که سبب ختم حیات جنین گردد.
تو: [د جنین اسقاط]  پ
اسقاط خیار
سقوط خیاری که یا صاحب آن از این حقش بگذرد و یا
تو: [د خیار اسقاط]  مدت تعیین شدۀ خیار بسر برسد. پ
اسکان
ساکن ساختن مجدد بازگشت کننده گان خارجی و یا
داخلی یا فراهم سازی زمینه های استقرار کوچیان بطور
دایمی پشتو:[ اسکان]
اسلحه
وسایل ناریه که توسط آن مهمات بلاثر گاز و باروت و
سایر مواد احتراقی مختلف استعمال میگردد .
تو: [اسلحه]  پ
اسم مستعار
اسمی که شخص آنرا بمنظور مخفی نمودن هویت اصلی
خویش در مطابقت به احکام قانون بکار گیرد.
تو: [مستعار نوم]  پ
اسناد اداری
اسنادی که بوسیله ادارات رسمی دولت ترتیب شده
تو: [اداري اسناد]  باشد. پ
اسناد تصفیه گمرکی
اسنادی که با درنظرداشت ارزش اموאل در گمرکات به
مرکي تصفيې سندونه]  تو: [د  کار میرود. پ
اسناد خارجی ................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٧
اسناد خارجی
اسناد مرتبه توسط اشخاص حقیقی و حکمی خارجی در
تو: [بهرني اسناد]  خارج از کشور. پ
اسناد سری دولتی
نوشته ها و اطلاعات ثبت و یا ضبط شده مربوط به
وظایف دولتی که افشای آن مغایر مصالح دولت و یا
اسناد]  تو: [دولتي پ  مملکت باشد. پ
اسناد قضایی
اسنادی که بوسیله محکمه ترتیب و صادر شده باشد .
تو: [قضایي اسناد]  پ
اسیر
تو: [اسیر]  شخصی که در دست دشمنان افتیده باشد. پ
اشارات معموله
اشارات متعارف که توسط اشخاصی که قدرت سخن
گفتن را بنابر عوارض طبیعی و یا غیر طبیعی نداشته
باشند، غرض افاده انجام عقود و تصرفات از جانب ایشان
صورت گرفته، شرعًا و قانونًا قابل اعتبار شناخته میشود .
تو: [معموله اشاری]  پ
اشارة النص
آنچه از لفظ ثابت شود و سیاق کلام، آن دلالت نکند .
تو: [اشارة النص]  پ
اشاعه
پخش و نشر گسترده یک موضوع و یا یک اثر، از طریق
رسانه های همه گانی. پشتو: [اشاعه]
اشتباه
تصور نادرستی که انسان از امور یا اشیا دارد، یا برداشت
تو: [اشتباه]  نادرست از واقعیت های حقوقی است. پ
اشباه وثایق
وارد شدن اشتباه در صحت وثایق.
پشتو: [د وثایقو اشباه]
اشتباه حکمی
جهل به وجود حکم یا تصور غیر واقعی از یک حکم
قانونی، برمبنای برداشت نادرست از آن.
پشتو: [حکمي اشتباه]
اشتباه قهری
اشتباهی که غلبه بر آن ناممکن است.
پشتو: [قهري اشتباه]
اشتباه موضوعی
اشتباه یا خطا در موضوع؛ مانند برداشتن مال شخص
دیگر به تصور اینکه مال خود شخص میباشد .
پشتو: [موضوعي اشتباه]
اشتغال ذمه
موجودیت حق و یا مسوولیتی بر عهدۀ شخص .
پشتو:[ د ذمی اشتغال]
اشتغال کامل
حالتی که در آن تمام افراد دارای توان کار، به دریافت
تو: [کامل اشتغال]  کار مثمر نایل گردند. پ
اشجار
تو: [اشجار (ونی)]  نباتاتی که دارای ساقه باشند. پ
اشخاص ماهر
اشخاصی که در یک فن معین دار ای مهارت مسلکی و
تو: [ماهر اشخاص]  حرفوی باشند. پ
اشخاص معلومات دهنده
اشخاصی که میتوانند به ارتباط یک عمل جرمی
معلومات ارائه نمایند.
پشتو: [معلومات ورکوونکي اشخاص]
اشخاص وابسته به بانک ..................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٨
اشخاص وابسته به بانک
اشخاص دارای سهام ذیصلاحیت یا دارای رتب بانکی
تو: [د بانک مربوطه (وابسته) اشخاص]  در بانک. پ
اشیای مباح
اشیایی که قب ً لا ملک هیچ کس نبوده، شخصی که آن را
در حیازت خود می آورد، ملک او شناخته می شود .
تو: [مباح شیان]  پ
اشیای متروکه
اشیایی که مالک از ملکیت آن دست کشیده باشد و
تو: [ترک شوي شیان]  ملکیت غیر محسوب شود. پ
اشیای مصرف نشدنی
اشیای که میتوان بدون انهدام و نابودی آنرا مورد استفاده
مستمر قرار دارد. پشتو: [نه مصرف کېدونکی شیان]
اشیای مغشوشه
اشیایی که در آن غش صورت گرفته باشد.
پشتو: [مغشوشه شیان]
اشیای مکتشفه
اشیاء و آثاری که توسط شخص در زمین و یا جاهای
تو: [کشف شوی شیان]  دیگر کشف میشود. پ
اشیای منهوبه
تو: [منهوبه شیان]  اشیایی که بزور و عنف گرفته میشود. پ
اشیای استعمالی
اشیایی که با انتفاع مکرر، عین آن باقی می ماند .
تو: [استعمالي شیان]  پ
اشیای استهلاکی
اشیائیکه مصرف یا استهلاک آن ملازمۀ فوری یا
تو: [استهلاکی شیان]  تدریجی دارد. پ
اشیای قیمتی (مال قیمی)
چیزی که نظایر آن از لحاظ نوع باهم متفاوت بوده و
عوض یکدیگر استعمال شده نمیتوانند.
تو: [قیمتي شیان(قيمى مال)]  پ
اشیای مثلی (مال مثلی)
اشیایی که نظایر آن از لحاظ مثل زیاد بوده و بدون فرق
قابل ملاحظه، در عرف ع وض یکدیگر استعمال شده
تو: [مثلی شیان(مثلي مال)]  میتوانند. پ
اشیای ممنوع
اشیای و اموالی که حمل و استعمال آن در مطابقت به
تو: [منع شوی شیان]  احکام قانون ممنوع باشد. پ
اصالت ً ا
اصطلاحی که معمو ً لا برای افاده خود شخص به انجام
دادن عقود، تصرفات، اقامه دعوی، اعتراض و یا دفاع در
تو: [اصالتًا]  محکمه بکار میرود. پ
اصالت الظهور
اصالت و اعتبار دادن معنی از ظاهر الفاظ و مبنی بر
احتمال دلالت بر معنی خفی آن. پشتو: [د ظهور اصالت]
اصرار قبلی
اتخاذ تصمیم قاطع قبل از انجام جرم مورد نظر، مشروط
براینکه ناشی از غضب آنی و هیجانات نفسی نباشد.
تو: [پخوانی اصرار]  پ
اصطلاح توقیفی
نام گذاریهای که نمی توان آنها را تغییر داد .
تو: [توقیفي اصطلاح]  پ
اصطیاد
تو: [اصطیاد]  ذوالید شخص بالای شی مباح. پ
اصل .............................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٢٩
اصل
نسبت قرابت بنیادین شخص که فروع از آن منشعب
تو: [اصل]  میباشد. پ
اصلاحات ضروری نهر یا جوی
اصلاحات ضروری از قبیل پاک کاری، احداث و ترمیم
سربندها وغیره میباشد که برای استفاده مثمر از سیستم
آبیاری ضرور است.
پشتو: [د نهر او ویالی ضروري اصلاحات]
اصل تساوی مجازات
اصلی که همه افراد را در مقابل قانون یکسان می پندارد .
هر کس در هر مقام و موقعیت مرتکب جرم شود، بدون
در نظرداشت موقعیت و مقام تعقیب و مجازات میشود .
اصل]  انو د برابر  تو: [د جزا  پ
اصل تساوی مفاد و ضرر
پیروان این نهادی عقیده بر این است که مجازات هنگامی
قابل تطبیق است که مفاد آن بیشتر از ضرر باشد، در
صورت تساوی آن، مجازات نباید عملی گردد.
ې او نقصان د برابروالي اصل]  پشتو: [د
اصل حاکمیت اراده
ابراز رای و تبارز اراده در حالت داشتن اهلیت کامل
حقوقی. (مراجعه شود به اراده).
تو: [د ارادې د حاکمیت اصل]  پ
اصل شخصی بودن مجازات
اصل تطبیق جزا بالای کسی که شخصًا مرتکب عمل
جرمی گردیده است.
یتوب اصل]  ان  انو د  تو: [د جزا  پ
اصل محلی بودن قوانین
اصلی که بموجب آن در داخل قلمرو کشور، قوانین آن
بر اتباع داخلی و خارجی قابل تطبیق میباشد .
ایي توب اصل]  تو: [د قوانینو د  پ
اصلاح
حل منازعه از طریق اقدام یا حسن نیت اشخاص عادل و
آگاه که معمو ً لا به اساس توجیه محکمه و یا مقتضیات
عرف و تعامل مردم در خارج از محکمه یا به اساس
تقاضای یک طرف و یا طرفین منازعه صورت میگیرد .
تو: [اصلاح]  پ
اصلاح جنگل
کاربرد شیوه های علمی و فنی به منظور ازدیاد مثمریت و
ل اصلاح]  ن تو: [د  مؤثریت جنگل. پ
اصلاح خط
سندی که قبل از صدور حکم محکمه ذیصلاح مبنی بر
حل و فصل موضوع مورد اختلاف، بین اصحاب دعوی،
تعاطی و به استناد آن فیصله محکمه رسمَا ابلاغ میگردد .
تو: [اصلاح لیک]  پ
اصلاح دعوی
تعدیل، تنقیص و یا تزئید یک مرتبه یی قبل از دوران
دعوی توسط طرفین دعوی مبنی براینکه برماهیت دعوی
و دفاع از حیث زیادت و نقصان تغییر وارد نگردد .
تو: [د دعوي اصلاح]  پ
اصناف
پیشه ورانیکه بصورت منفرد یا مشترک فعالیت های
تو: [اصناف]  تولیدی یا خدماتی واحد را انجام میدهند. پ
اصول محاکمات
مجموع قواعدی که در اختلافات بین طرفین دعوی از
تو: [د محاكماتو اصول]  طریق محاکم تطبیق میگردد. پ
اصول محاکمات جزایی
مجموع قواعدی که در مسایل جزایی از آغاز مرحلۀ
کشف الی اصدار و تنفیذ حکم تطبیق و رابطۀ ارگان
های ذیربط را تنظیم مینماید.
تو: [د جزائي محاكماتو اصول]  پ
اصول محاکمات مدنی ....................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٠
اصول محاکمات مدنی
قواعدی که در اختلافات مدنی ناشی از اعمال حقوقی و
حوادث حقوقی که بین اشخاص (حقیقی یا حکمی ) از
آغاز دعوی الی تنفیذ حکم تطبیق میگردد.
تو: [د مدني محاكماتو اصول]  پ
اصول نورمبیرگ
اصول چهارگانه که ماخوذ از منشور نورمبیرگ بوده و
به تعیین مسوولیت جزایی مجرمین جنگی دوران نازی
اصول]  میپردازد. پشتو: [د نور مبیر
اصیل
شخصیکه به نام و به نفع خود امری را انجام میدهد .
تو: [اصیل]  پ
اضافت حادث
پیدا شدن تغییرات جدید در موضوع یک عقد، تصرف
تو: [حادث اضافت]  یا امور دیگر حقوقی. پ
اضافه رخصتی
رخصتی مریضی که کارکن به صورت متفرق یا مسلسل
علاوه بر معیاد رخصتی مریضی، مطابق قانون از آن
تو: [اضافه رخصتي]  استفاده مینماید. پ
اضافه کار آمد
اجناس قابل استفاده که تا یک مدت زمان معین، به آن
ضرورت احساس نشود. پشتو: [اضافه کار آمد]
اضافه کاری
کاری که کارکن بنابر ضرورت و تجویز اداره خارج از
تو: [اضافه کاري]  وقت رسمی انجام میدهد. پ
اضطرار
حالت و وضعیت غیر عادی که به سبب آن برخی
اموریکه قب ً لا شرعًا یا قانونًا جواز نداشته، انجام یافته
تو: [اضطرار]  میتواند. پ
اطاق مشوره
اطاقی که هیئت جلسۀ قضایی بعد از ختم جریان محاکمه
به منظور تصمیم گیری و تحریر نص حکم به آنجا می
ه]  تو: [د مشورې کو  روند. پ
اطاله محاکماتی
طول دادن و به درازأ کشاندن جریان رسیدگی محاکمه .
پشتو:[ محاکماتي اطاله]
اطلاع
مطلع نمودن ارگانهای با صلاحیت از وقوع جرم .
تو: [اطلاع (خبرتيا)]  پ
اطلاع دروغ
اطلاع دادن از حادثه ای به مراجع قضائی یا اداری که
اطلاع دهنده به عدم وقوع آن علم داشته باشد.
تو: [د دروغو اطلاع]  پ
اطلاع کتبی
اخبار نمودن کتبی طرفین یک قرارداد.
تو: [لیکلې شوې اطلاع]  پ
اطلاعیۀ صحیح
اطلاعیه ایکه صحیح بودن به وسیلۀ دلایل آن در عمل،
ثابت میشود. پشتو: [صحیحه اطلاع]
اظهار نامه گمرکی
سندی که برمبنای آن شخص تقاضای خود را برای
گذاشتن اموאل تحت موقف معین یا پروسه گمرکی بیان
مرکی اظهارلیک] ] : تو  می دارد. پ
اعاده
تو: [اعاده]  بازگشت شی یا حق به مکان اولی آن. پ
اعاده اعتبار .................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣١
اعاده اعتبار
وصف شخصی، که بعد از افلاس و محجوریت، وضعیت
سابق خود را از هر حیث بدست می آورد.
تو: [د اعتبار اعاده]  پ
اعادۀ حبس احتیاطی
امر جدید محقق نسبت به گرفتاری متهم در صورت
موجودیت دلایل علیه وی.
پشتو: [د احتیاطي حبس اعاده]
اعاده حیثیت
اعطا و باز گرداندن حقوق و امتیازاتی که به موجب
حکم قانون از مجرم به خاطر ارتکاب جرم سلب گردیده
تو: [د حیثیت بېرته ترلاسه کول]  است. پ
اعاده حیثیت قانونی
حالتی که به موجب قانون، مدت معینی از محکومیت
مجرم گذشته و در طی این مدت، مرتکب جرم جدید
نگردیده باشد، به اساس حکم قانون حقوق سلب شده
وی باز گردانده میشود. (مراجعه شود به اعاده حیثیت)
تو: [د قانون له مخې د حیثیت بېرته تر لاسه کول]  .پ
اعاده حیثیت قضائی
حالتی که حقوق و امتیازات سلب شده مجرم در صورت
رعایت شرایط پیشبینی شده قانون به موجب حکم
محکمه دوباره به شخص اعطا میگردد. (مراجعه شود به
اعاده حیثیت).
تو: [د قضا له مخې د حیثیت بېرته ترلاسه کول]  پ
اعاره
تو: [اعاره]  دادن چیزی به طور عاریت. پ
اعاله
به عهده گرفتن مسوولیت مبنی بر پرداخت نفقه افراد
تو: [اعاله]  تحت تکفل شخص. پ
اعانه
مساعدت بدون عوض که از طرف اشخاص (اعم از
حقیقی یا حکمی) به اشخاص مختلف ص ورت میگیرد .
تو: [بسپنه]  پ
اعتبار
هر نوع پرداخت یا تعهد به پرداخت مبلغی که به عوض
حق بازپرداخت اعطاء شده با پرداخت تکتانه، سایر
مصارف تضمین شده یا تضمین ناشده، هر نوع تضمین
صادر شده و خرید اسناد بهادار، قرضه یا سایر اشکال
تعهد، پرداخت مبلغی که بطور مستقی م یا توسط یک
قیمت خرید تخفیفی تکتانه پرداخته شده است .
تو: [اعتبار]  پ
اعتبار صادراتی
مبلغی که بانک عامل بنابر درخواست خریدار یا
فروشنده، جهت گشایش اعتبار اسنادی، صدور ضمانت
نامه، پذیرش و ظهرنویسی اسناد بهادار، به منظور
پرداخت بهای موضوع قرارداد به مصرف میر سد.
پشتو: [صادراتي اعتبار]
اعتدا
تجاوز و تنفیذ فعل جرمی، از طرف جانی.
پشتو: [اعتداء]
اعتدا بر حریت
تجاوزی که آزادی شخص را تهدید نماید.
تو: [پر حریت باندې اعتداء]  پ
اعتدا بر حیات
تجاوزی که وجود شخص را تهدید نماید.
تو: [پر ژوندانه باندې اعتداء]  پ
اعتراض ......................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٢
اعتراض
حالتی که شخص به نحوی، عدم قناعت خود را بر
فعالیت یا اجراآت شخص یا اشخاص دیگر دارد. معمو ً لا
در حضور قضاء مطرح میگردد. گاهگاهی بر حکم
محکمه و یا یک مرجع رسمی هم اعتراض مطرح شده
تو: [اعتراض]  میتواند. پ
اعتراض به حکم غیابی
اعتراضی که به حکم محکمه از ط رف محکوم علیه
غایب در مطابقت به قانون صورت میگیرد.
تو: [پر غیابي حکم اعتراض]  پ
اعتراض غیر
اعتراضی که از طرف شخص ثالث در مورد حکم
محکمه مبنی بر اختلاف طرفین دعوی به ضرر او تمام
تو: [د غیر اعتراض]  شده باشد. پ
اعتراف
اظهار بیان یک واقعه در حضور شخص ذیصلا ح.
تو: [اعتراف]  پ
اعتراف باطل
اعترافی که بصورت شرعی و قانونی اخذ نشده باشد .
پشتو: [باطل اعتراف]
اعتراف غیر قضایی
اعترافی که نزد ارگانهای کشف و تحقیق، در خارج از
محکمه صورت میگیرد. پشتو: [غیر قضائي اعتراف]
اعتراف قضایی
اعترافی که در پیشگاه محکمۀ باصلاحیت صورت گرفته
باشد. (رجوع شود به اقرار). پشتو: [قضائي اعتراف]
اعتصاب
امتناع از کار و یا عدم اجرای مکلفیتهای قانونی یا
وظیفوی به غرض برآورده شدن اهداف معین.
تو: [اعتصاب]  پ
اعتصاب عمومی
دست از کار کشیدن کلیه اقشار جامعه یا کارکنان به
منظور برآورده شدن یک هدف معین.
تو: [عمومي اعتصاب]  پ
اعتصاب غیر قانونی
توقف کار از طرف اعضای اتحادیه کارگران بدون
تو: [نا قانونه اعتصاب]  دلایل مؤجه. پ
اعتیاد
عادت گرفتن شخص به استعمال مواد مخدر و نشه آور،
که قانونًا و شرعًا قابل مجازات باشد. پشتو:[ اعتیاد]
اعداد متباین
اعدادی که دارای مخرج مشترک نبوده و در بین خود یا
به یک عدد سومی قابل تقسیم کامل نباشد.
تو: [متباین عددونه]  پ
اعدام
آویختن محکوم علیه به دار تا وقت مرگ به اساس حکم
محکمۀ ذیصلاح که به تائید رئیس جمهور رسیده باشد .
تو: [اعدام]  پ
اعذار (معاذیر)
حالاتی که قانون آنرا تصریح نموده و باعث محو و یا
تو: [اعذار (عذرونه)]  تخفیف مجازات میگردد. پ
اعذار مقنعه
معاذیری که بر دلایل و شرایط منطقی و معقول استوار
بوده، مورد پذیرش محکمه قرار گرفته و تاثیراتی را در
رفع و یا کاهش پرداخت خسارت دارا میباشد .
تو: [مقنعه اعذار]  پ
اعراض .......................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٣
اعراض
خرابی زمین ناشی از عدم رسیده گی مالک به آن که در
نتیجه زمین خراب گردیده و جزء مباح محسوب گردد .
تو: [اعراض]  پ
اعسار
تو: [اعسار]  مشکلات مالی و تنگدستی. پ
اعسار متروکه
مشکلات موجود در متروکه که باعث تأخیر تصفیه و یا
تادیۀ برخی دیون از متروکه میگردد.
تو: [د متروکې اعسار]  پ
اعطای تضمین
ارایه نمودن ضمانت به یک مرجع قانونی.
پشتو: [د تضمین اعط اء]
اعلام
نشر و پخش موضوعی مبنی برآگاه ساختن اشخاص از
تو: [اعلام]  آن. پ
اعلان
نشر و پخش موضوعی از طریق رسانه های همگانی که
تو: [اعلان]  منتج به نتایج حقوقی گردد. پ
اعلان رغبت شخصی
اعلان علاقه مندی شخصی، نسبت به بدست آوردن یک
شی و یا یک حق که به تنهایی بالای غیر حجت شده
نمی تواند. پشتو: [د شخصي رغبت اعلان]
اعمال تجارتی
اعمالی که مطابق احکام قانون از طرف اشخاص تجارتی
ریز اعمال]  تو: [سودا  انجام می یابد. پ
اعمال تعرضی
اعمالی که بمقصد تجاوز برحقوق دیگران صورت
تو: [تعرضي عملونه]  بگیرد. پ
اعمال خارجی
اعمالی که انسان به وسیلۀ حرکات خود در خارج از
خودش، انجام داده و اثرات آن بر دیگران مرتب باشد .
پشتو:[ خارجي اعمال]
اعمال شاقه
اعمالی که برای محکوم در حین سلب آزادی از طرف
محکمه با صلاحیت در مطابقت با احکام قانون تعیین
تو: [شاقه کارونه]  میگردد. پ
اعمال شرط
اعمال حقوقی که تحقق آن مبنی بر حصول شرط باشد .
تو: [د شرط اعمال]  پ
اعمال نفوذ
تحمیل خواسته ها و اغراض شخصی یک شخص بالای
سایر اشخاص، که اجرای آن مغایر احکام قانون و منافع
تو: [د نفوذ اعمالول]  عامه باشد. پ
اعنات
اعمال فشاری که ممکن است از طرف قاضی بر شهود
آورده شود تا آنها شهادت را بطور واقعی آن ادا کنند .
تو: [اعنات]  پ
اعور
عیب موجود در وجود مرد یا زن در هنگام عقد،
طوریکه طرف دیگر عقد از آن بی اطلاع بوده و اگر
تو: [اعور]  آگاه می بود، سبب فسخ آن میگردید. پ
اعیان غیر مثلی
اموאل و املاکی که مانند و نظیر دیگر آن پیدا نشود.
تو: [غیر مثلي اعیان]  پ
اغتصاب
تو: [اغتصاب]  اتصال جنسی با زن بدون رضایت وی. پ
اغفال غفل ...................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٤
اغفال غفل
بیابانی که هیچ گونه علایم آبادی در آن دیده نشود .
تو: [اغفال غفل]  پ
اغلاق در نص
غامض بودن متن قانونی که از یک متن بیشتر از یک
تو: [په نص كې اغلاق]  مفهوم افاده گردد. پ
اغلبیت شایع
اصطلاحی که معیار شناخت عرف و عادت عام و تعامل
تو: [شایع اغلبیت]  مردم محسوب میشود. پ
افترا
نسبت دادن یک عمل جرمی، خلاف واقعیت به شخصی
تو: [افتراء]  دیگر. پ
افراز سهم
مشخص ساختن سهم برای شخص، در متروکه متوفی
نظر به استحقاق قانونی وی مطابق احکام قانون .
پشتو:[ سهم افراز]
افراز مشاع
تفریق و ازالۀ وصف اشاعه مال به رضایت شرکاء و یا به
تو: [د مشاع افراز]  حکم محکمه. پ
افزودی
اضافه شدن وجه نقدی و یا مقدار جنس معین بر وجه و
مقدار معین قبلی، در یک معامله و یا تعهد حقوقی.
پشتو: [افزودي (زیاتوالی)]
افشای اسرار دولتی
عملی که شخص منحیث وظیفه، مکلف به حفظ اسرار
است و آنرا افشا نماید. پشتو: [د دولتي اسرارو افشأ کول]
افشای اسرار مسلکی
افشای اسرار شخص توسط دوکتوران و سایر اشخاصیکه
به اساس شغل و حرفه خود محرم اسرار میباشند .
تو: [د مسلکي اسرارو افشاء]  پ
افشای اسرار
افشای سری از اسرار که شخص افشاء کننده آن را از
لحاظ وظیفه، کسب یا پیشه، صنعت، فن و یا به لحاظ
طبیعت کار خود بدست آورده باشد.
تو: [د رازونو افشاء کول]  پ
افکار عامه
تو: [عامه افکار]  مجموع طرز تفکر عمومی اجتماعی. پ
افلاس تدلیلی
افلاسی که به سبب سوء نیت و غش بمیان میاید .
تو: [تدلیلي افلاس]  پ
افلاس تقصیری
افلاسی که به سبب اهمال فاحش و خطاء بمیان میاید و
تو: [تقصیري افلاس]  در آن سوء نیت شرط نمیباشد. پ
افلاس غیر ارادی
افلاسی که در نتیجه تقاضای داینی که میخواهد معاملات
مدیون تصفیه گردد، بروز نماید. (مراجعه شود به افلاس)
پشتو:[ غیر ارادي افلاس]
اقارب محرم
اقاربی که نکاح شخص با آنها جواز نداشته ب اشد.
تو: [محرم اقارب]  پ
اقاله
زوאل قرارداد یا عقد لازم به اساس موافقه طرفین عقد .
تو: [اقاله]  آنرا تفاسخ و تقایل نیز می نامند. پ
اقامتگاه ......................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٥
اقامتگاه
رابطۀ مادی حقوقی که شخص را بدون توجه به تابعیت،
به قسمتی از خاک یک دولت پیوند می دهد . یا به
اقامتگاه محلی است ک ه مقر قانونی شخص را تشکیل
ی]  ن تو: [استو  میدهد. پ
اقامتگاۀ اجباری
اقامتگاهی که از طرف قانون برای بعضی از اشخاص بنابر
علت و وابسته گی آنها به یک دیگر و یا شغل خاصی
که دارند، تعیین میشود.
ی]  ن تو: [اجباري (تبعي) استو  پ
اقامتگاۀ اختیاری
اقامتگاهی که شخص واجد اهلیت به اراده و میل خود
تعیین نموده و میتواند برای اجرای یک عمل معین قانونی
در مطابقت با احکام قانون از آن استفاده نماید .
ی]  ن تو: [اختیاري استو  پ
اقامتگاۀ اشخاص حکمی
محلی که در آنجا اداره مرکزی اشخاص واقع باشد .
ی]  ن تو: [د حكمي اشخاصو استو  پ
اقامتگاۀ تعیین شده
رهایش گاهاییکه سیاحان در آن اقامت میدارند و شامل
محلات ذیل است:
۱- مهمانخانه (هوتلها)؛
۲- ییلاق (ویلاء)؛
۳- نماینده گی های مسافرتی؛
ی]  ن اکل شوی استو ] : تو  ۴- مناطق سیاحتی. پ
اقامتگاۀ خاص یا قراردادی
اقامتگاهی که شخص برای بعضی امور (در مطابقت به
احکام قانون) در محل معین تعیین می نماید .
ی]  ن ی یا قراردادی استو  ان ] : تو  پ
اقامتگاۀ عام
اقامتگاهی که مربوط به کلیه حقوق مدنی و تعهدات
نی]  تو: [عام استو  شخص میباشد. پ
اقامه
تو: [اقامه]  اجراآت راه اندازی دعوی به پیشگاه قضا. پ
اقامه دعوی جزایی
ارنوאل فراهم  حالتی که مطابق به احکام قانون برای
شده تا در صورت موجودیت دلایل کافی الزام، دعوی
خویشرا بالای متهم در پیشگاه محکمه اقامه نماید.
تو: [د جزائي دعوی اقامه کول]  پ
اقتباس
اخذ مطالب و موضوعات از کتب یا سایر مراجع علمی و
تدوین آن بشکل یک رساله یا کتاب.
پشتو: [اقتباس]
اقتباس مجرد
اقتباسی که موضوع آن بیک مآخذ محدود باشد.
پشتو: [مجرد اقتباس]
اقتباس مرکب
اقتباسی که موضوع آن به چندین مآخذ ارتباط داشته
باشد. پشتو: [مرکب اقتباس]
اقتران
یکجا و نزدیک شدن دو چیزی که قب ً لا از هم جدا بوده
تو: [إقتران]  اند. در موضوعات عقود استعمال میگردد. پ
اقتضا النص
آنست که لفظ جهت صحت مفهوم خود ایجاب آنرا
تو: [اقتضاء النص]  نماید. پ
اقتضا
حالتی که نیازمند یک برخورد مناسب در ارتباط یک
تو: [إقتضاء]  موضوع باشد. پ
اقتضای احوאل ................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٦
اقتضای احوאل
در نظر گرفتن شرایط یک شخص و یا جوانب یک
مسئله حقوقی. پشتو:[ د احوالو اقتضاء]
اقتضای عرف منطقه
آنچه که نسبت به عرف متداول مردم یک محل، درباره
یک مسئله بخصوص مرعی میباشد.
پشتو: [د سیمې (محل) د عرف إقتضاء]
اقدام رسمی
هر تصمیم یا اقدام که از طرف مقام دولتی دربارۀ مسایل
یا منازعات و یا اجراآت حقوقی، در مطابقت به احکام
تو: [رسمي اقدام]  قانون صورت گیرد. پ
اقدامات امنیتی عینی
اقدامات دفاع جامعه در برابر بعضی اشیا، که ممکن است
خطرهای برای آن پدید آورد.
پشتو: [عیني امنیتي اقدامات]
اقدامات تامینی
تدابیری که محاکم برای جلوگیری از تکرار جرم در
تو: [تأمینی اقدامات]  مورد مجرمین اتخاذ می کند. پ
اقدامات درمانی
نگهداری مجرمین معتاد در مراکز صحی، به منظور
تداوی آنها. پشتو: [درمانی تدبیرونه]
اقدامات مراقبتی
مراقبت مجرمین، در محیط خاص و بعضًا در خارج از
زندان به منظور جلوگیری از تکرار جرم.
پشتو: [مراقبتی اقدامات]
اقرار
اخبار شخص نسبت به حق غیر بالای خودش در حضور
تو: [اقرار]  محکمه. پ
اقرار به بنوت
اثبات نسبت طفل به اعتراف شخص منحیث پدر بودنش .
تو: [په بنوت باندې اقرار]  پ
اقرار به جرم
پذیرش انتساب جرم نسبت به خود و قبول ارتکاب جرم
تو: [اقرار په جرم]  در حضور محکمه. پ
اقرار به مجهول
بیان شخص نسبت به الزام وی از موجودیت حق دینی و
یا عینی نامعلوم برذمه وی در محضر قضاء.
تو: [مجهول باندې اقرار]  پ
اقرار به نسب
اقرار پدر به فرزند و اقرار فرزند به پدر.
پشتو: [په نسب اقرار]
اقرار به نسب غیر مجهول النسب
اقرار به آنچه که از اصل متفرع گردیده است.
پشتو: [په غیر مجهول النسب اقرار]
اقرار خاص
اقراری که مقر راجع بیک چیز خاص و معین اقرار نماید.
تو: [خاص اقرار]  (مراجعه شود به اقرار). پ
اقرار شفاهی
اقراری که به طریق بیان شفاهی صورت گیرد .
تو: [په خوله اقرار]  پ
اقرار عام
آنست که شخص راجع به تمام دارائی خود اقرار نماید .
تو: [عام اقرار]  (مراجعه شود به اقرار). پ
اقرار کتبی
آن نوع اقراری که به طریق تحریری صورت گیرد .
تو: [لیکلی اقرار]  پ
اقرار مرتبط ..................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٧
اقرار مرتبط
اقراری که از دو یا چند جزء مرتبط به یکدیگر تشکیل
تو: [مرتبط اقرار]  شده باشد. پ
اقراض
موافقت شخص در پرداخت شی یا مبلغی به عنوان قرض.
تو: [اقراض]  پ
اقساط دورانی
اقساطی که بشکل نوبتی قابل پرداخت باشد.
پشتو: [دوراني قسطونه]
اقطاع
قطعه بندی زمین جهت واگذاری به اشخاص به منظور
تو: [اقطاع]  زراعت و یا اعمار منزل. پ
اکتساب حق
بدست آوردن حقوق ذاتی (فردی) معین.
تو: [د حق اکتساب]  پ
اکتساب غیر قانونی
بدست آوردن مالی که اص ً لا شخص بدست آورنده
مستحق قانونی و شرعی آن نباشد.
خه اکتساب]  تو: [پغیر له قانون  پ
اکثریت قاطع آرا
حالتی که بطور تقریبی شصت و یک فیصد آرا را
اکثریت]  تو: [د رایو غو  تشکیل میدهد. پ
اکثریت مطلق آرا
حالتی که در آن پنجاه یا اکثریت ساده فیصد آرا جمع
یک رای را تشکیل می دهد.
تو: [د رایو مطلق اکثریت]  پ
اکراه
اعمال فشار مادی و معنوی غیر قانونی که بر خلاف رضا
و میل، شخصی را به انجام عمل جرمی وا دار کند.
تو: [اکراه]  پ
اکراه تام
تو: [تامه اکراه]  تهدید به خطر عمده جسمی و یا مالی. پ
اکراه مادی
اکراهی که فشار عم ً لا و مادتًا موجود بوده و متوجه جسم
انسان، اموאل و دارایی وی باشد. (مراجعه شود به اکراه ).
تو: [مادي اکراه]  پ
اکراه معنوی
اکراهی که فشار عم ً لا و مادتًا موجود بوده و متوجه جسم
انسان، اموאل و دارایی وی نبوده بلکه حیثیت، وقار و
آبروی وی را تهدید مینماید . (مراجعه شود به اکراه ).
تو: [معنوي اکراه]  پ
اکراه ناقص
اکراهی که در آن تهدید به خطر عمده جسمی و یا مالی
تو: [ناقصه اکراه]  موجود نباشد. پ
اکسپرت (ماهر مسلکی)
اشخاصی که با استفاده از تجارب مسلکی و فنی خویش
معلومات داده و در فن مخصوص شان در محضر محکمه
توضیحات میدهند. پشتو: [اکسپرت (ماهر مسلکی)]
اکسپرتیز
عملیه تحقیقی که توسط دانش و معلومات خاص مسلکی
انجام داده میشود. پشتو: [اکسپرتیز]
اگریمنت اعتماد نامه ......................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٨
اگریمنت اعتماد نامه
نامه رسمی مقامات عالیه که ماموریت سفرا و مامورین
عالی رتبه دیپلماتیک را از سوی کشورش به کشور محل
ماموریت تضمین و تائید مینماید.
ریمنت (اعتبار لیک)]  تو: [ا  پ
البسه
هر آنچه که شخص می پوشد. پشتو: [البسه]
التباس
پنهان کردن یک موضوع در اثنای انجام یک معامله
تو: [التباس]  حقوقی. پ
التزامات ثابت
تعهدات معینی که در یک عقد اجاره بین عاقدین وجود
تو: [ثابت التزامات]  میداشته باشد. پ
التصاق
پیوست و یکجا شدن دو چیز به اثر عوامل طبیعی یا غیر
تو: [التصاق]  طبیعی. پ
التوا
حالتی که شخص دین را نپرداخته و به تأخیر میاندازد .
تو: [التوأ]  (مراجعه شود به دین). پ
الحاق
پیوست ساختن دو چیز مادی بشمول پیوست شدن دولت
تو: [إلحاق]  به یک تعهد و قرارداد بین المللی. پ
الصاق کننده
شخصی که در وقوع یک امر غیر مشروع منحیث رابط
در ارتباط دادن شی ممنوعه از یک منبع و یا شخص
اصلی به شخص و یا موارد دیگر نقشی ر ا ایفاء نموده
تو: [الصاق کوونکې]  باشد. پ
الغا
بطلان مجموع یا قسمتی از یک قانون، حکم و یا هر سند
حقوقی دیگر و تجرید آن از قوت الزامی. (مراجعه شود
تو: [الغا]  به الغای صریح و ضمنی) پ
الغای صریح
هر گاه قانون لاحق (قانون جدید) وضع گردد و در متن
صریحًا از الغاء قانون سابق تذکر به عمل آمده باشد .
تو: [صریحه الغاء]  پ
الغای ضمنی
حالتی که قانون جدید بدون ذکر مراتب الغاء، در
مخالفت با نصوص سابقه قرار گیرد و مواد قانون قبلی را
تو: [ضمني الغاء]  بی اعتبار سازد. پ
الغای تخصیصات
لغو صلاحیت های بودجوی مبنی بر ختم سال م الی.
تو: [د تخصیصاتو الغاء]  پ
الفاظ جمع
الفاظی که مبتنی بر افراد بوده و بر بیش از دو نفر دلالت
تو: [د جمعې الفاظ]  کند. پ
الفاظ حصر
الفاظی که حکم را از غیر منصوص علیه نفی میکند .
تو: [د حصر الفاظ]  پ
الفاظ صریح
الفاظی که بغیر از معنی ایکه در عرف و لغت اس تعمال
میگردد، احتمال معنی دیگری را نداشته باشد .
تو: [صریح الفاظ]  پ
القاح
یکجا گردانیدن ژن های مؤنث و مذکر در حیوان و نبات
تو: [القاح]  جهت تقویت و تکاثر نسل و نوع آن. پ
امارات قانونی ................................. قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٣٩
امارات قانونی
نشانه هایی که قانون آنرا دلیل بر امری قرار داده باشد .
تو: [قانوني امارات]  (مراجعه شود به اماره). پ
اماره
اوضاع و احوالی که مطابق به حکم قانون، یا در نظر
تو: [اماره]  قاضی دلیل بر امری شناخته میشود. پ
اماره فراش
نشانه و قرینه هم بستر شدن با همسر و یا یک زن.
پشتو: [د فراش اماره]
اماطه
تو: [اماطه]  ازاله و از بین بردن. پ
اماکن خاص
اماکنی که بدون اجازۀ صاحب آن، شخص دیگری حق
ایونه]  تو: [خاص  دخول در آن را ندارد. پ
اماکن عمومی
مکان های که هر شخص میتواند با رعایت مقررات
ذیربط در آن ها عبور و مرور نماید.
تو: [عمومي اماکن]  پ
امانت
عقدی که چیزی نزد امین جهت حفاظت گذاشته میشود.
تو: [امانت]  پ
امانت انتقالی مشروط
سند یا مالیکه از طرف یک شخص به شخص دیگری
سپرده می شود تا آن را به شخص ثالث در صورت
اجرای تعهدات معینه اش بدهد.
تو: [مشروط انتقالي امانت]  پ
امانت خاص
امانتی که به نفع غیر با قصد و رضای مالک صورت
تو: [خاص امانت]  گیرد. (مراجعه شود به امانت). پ
امانت عامه (قانونی)
تأمیناتی که بدون مداخلۀ مالک، قانون آنرا مشروع
دانسته باشد. پشتو:[ عامه قانونی امانت]
امانت قانونی
امانتی که به اساس قانون بمیان آمده باشد. (مراجعه شود
تو: [قانوني امانت]  به امانت). پ
امانت محض
امانتی که مالک مالی را برای نگهداری نزد شخص امین
تو: [محض امانت]  بگذارد. (مراجعه شود به امانت). پ
امانت معاوضوی
امانتی که در نتیجه عقد معاوض بمیان آمده باشد .
تو: [معاوضوي امانت]  (مراجعه شود به امانت). پ
امانت میعادی
امانت بانکی که تنها بعد از یک اخبار قبلی اعاده شده
تو: [میعادي امانت]  بتواند. پ
امتناع از اجرای عمل
خودداری از اجراء کاری، که مدیون تعهد نموده تا آنرا
ه]  خه  بسر برساند. پشتو: [د عمل له ترسره کولو
امتناع قاضی
حالتی که در صورت موجودیت اسبابی که در قانون
ذکر گردیده، قاضی باید از شرکت در قضیۀ مطروحه
تو: [د قاضي امتناع]  نزد محکمه امتناع ورزد. پ
امحای سند
پاک نمودن و از بین بردن جمله، کلمه، حرف یا عدد در
یک نوشته طوریکه نتوان به آن پی برد.
پشتو: [د سند امحا]
امر ................................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٠
امر
قول قایل بدیگری برسبیل استعلاء به صیغۀ طلب .
تو: [امر]  پ
امر آمر قانونی
امری که توسط آمر باصلاحیت به منظور اجرای عملی
تو: [د قانونی آمر امر]  صادر میگردد. پ
امر به حضور
خواستن متهم به حضور، در پیشگاه محقق در وقت معین.
پشتو: [د حاضریدلو امر]
امر به رهایی متهم
ارنوאل بنابر عدم موجودیت دلیل، به احالۀ  امری که
دوسیه به محکمه و رهایی متهم صادر مینم اید . این امر
تو: [د متهم د خلاصون امر]  مشمول اسباب میباشد. پ
امر حفظ دوسیه
امری که در صورت عدم موجودیت دلایل کافی الزام از
ارنوאل برای حفظ دوسیه صادر میگردد .  طرف
تو: [د دوسیې د حفظولو آمر]  پ
امر گرفتاری
ارنوאل به تائید محکمۀ باصلاحیت  امری که از طرف
به منظور گرفتاری شخص حقیقی و احضار وی در
امر]  رفتار  تو: [د  پیشگاه محقق صادر میگردد. پ
امضا
نوشتن اسم و یا تخلص یا علایم خاص روی کاغذ که
به موجب آن شخص، صاحب حقوق و تکالیف میگردد.
تو: [لاسلیک]  پ
امضاء بر حکم
امضاء کردن حکم از طرف محکمه صادر کننده؛ در غیر
آن حکم باطل میباشد. پشتو: [پر حکم باندې لاسلیک]
امن عامه
حالتی که در آن نظام حقوقی دولت، حقوق و آزادی
های اساسی مردم، کرامت انسانی، سلامت جسمی و مالی
تو: [عامه امن]  اشخاص حفظ میگردد. پ
اموאل افغانی
اموالی که در قلمرو افغانستان استحصال یا تولید گردیده
و این کشور بحیث منشأ اموאل شناخته شود.
تو: [افغاني اموאل]  پ
اموאل بازگشتی
اموאل افغانی و غیر افغانی که بعد از ترخیص و صدور
دوباره به قلمرو گمرکی کشور وارد گریده باشد .
ېدلي مالونه]  ر تو: [را  پ
اموאل تعلیقی
اموالی که تحت پروسه تعلیق قرار گرفته باشد .
تو: [تعلیقي مالونه]  پ
اموאل حاضر
اموالی که حکمًا و یا مادتًا در اثنای تقسیم میراث و یا
مجرایی و حسابی در تعهدات حقوقی موجود محسوب
تو: [حاضر مالونه]  گردد. پ
اموאل دولت
اموالی که به اساس قانون مطلقًا از دولت بوده و تملک
آن به اساس مرور زمان جواز ندارد.
پشتو: [د دولت شتمني]
امور ذاتی
تقرر، تبدل، ترفیع، تعدیل رتبه، تقاعد، رفع تقاعد، اعطای
موافقه، قبولی استعفا تمدید خدمت کارکنان اداره.
پشتو: [ذاتي چارې]
اموאل سریع الفساد ............................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤١
اموאل سریع الفساد
اموالی که ماهیت خود را بزودی از دست داده، ضایع
گردیده و یا نگهداری آن ایجاب مصارف را نماید .
تو: [سریع الفساد مالونه]  پ
اموאل عامه
اموالی که مالک آن عموم مردم بوده و دولت متصدی
تو: [عامه مالونه]  خدمات آن میباشد. پ
اموאل غیر افغانی
اموالی که افغانستان بحیث منشأ آن شناخته نشده و در
قلمرو کشور استحصال یا تولید نگردیده باشد.
تو: [غیر افغانی اموאل]  پ
اموאل غیر منقول
اموالی که انتقال آن ممکن نبوده و اگر ممکن شود به
تو: [غیر منقول مالونه]  ماهیت آن صدمه وارد میگردد. پ
اموאل مجهول المالک
اموالی که مالک اصلی و واقعی آن معلوم نباشد .
تو: [مجهول المالک مالونه]  پ
اموאل منقول
اموالیکه انتقال آن از یکجا به ج ای دیگر بدون تغییر
ممکن باشد و در حین انتقال به ماهیت آن صدمه نرسد .
تو: [منقول اموאل]  پ
اموאل موقوف
اموالی که مالک معین و مشخص نداشته، بلکه برای
تبرع و امور خیریه و یا هم استفاده عامه مورد کاربرد و
تو: [موقوف مالونه]  یا انتفاع قرار داشته باشد. پ
اموאل و خدمات مضر
اموאل و خدمات مستهلکه ایکه به مستهلکین آن و به
جامعه بطور کل مضر میباشد.
تو: [زیانمنوونکې مالونه او خدمتونه]  پ
اموאل و دارایی نا مشروع
دارایی های که از طریق ارتکاب جرم و یا اعمال
نامشروع تحصیل شده باشد.
ه او اموאل]  تو: [نا مشروعه پان  پ
امومت
تو: [امومت]  رابطۀ بین مادر و اولادش. پ
امید به حق
انتظاری که اگر حوادث به ترتیب معینی دوام کند،
امکان آن وجود دارد که شخص صاحب حق گردد .
پشتو:[ حق ته امید]
امین
تو: [امین]  شخصیکه مال امانت را نگهداری میکند. پ
اناطه
مرتبط بودن یک امر قضایی با دیگران. پشتو: [ إناطه]
انتاج
فعالیت های اقتصادی که منتج به تولید محصولات
تو: [انتاج]  صنعتی یا زراعتی گردد. پ
انتحار
شخصیکه به کشتن نفس خود مبادرت ورزد و یا هم
روح خود را خودش ذریعۀ یک فعل مادی نابود نماید .
تو: [انتحار]  پ
انتحار عادی
حالتی که شخص سبب مرگ خود شو د و یا به کشتن
خود مبادرت ورزد. پشتو: [عادي انتحار]
انتخابات
رأی دادن و انتخاب کردن فرد یا افرادی برای پیشبرد
اکنې)] ) تو: [انتخابات  اموری و یا نهاد معین. پ
انتخابات صنفی ............................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٢
انتخابات صنفی
انتخاباتی که در هر حوزه انتخابی، اشخاصی که صنف یا
طبقه معینی را تشکیل میدهند، حق تعیین وکیل یا نایب
اکنې]  تو: [صنفي  را داشته باشند. پ
انتخابات غیر مستقیم
انتخاباتی که مردم توسط نماینده های منتخب شان
کاندیدای خود را انتخاب مینماید.
اکنې]  تو: [نا مستقیمي  پ
انتخابات فردی
انتخاباتی که در هر حوزه انتخابی، یک نماینده انتخاب
می شود و هر انتخاب کننده یک رأی میدهد.
اکنې]  تو: [فردي  پ
انتخابات مستقیم
انتخاباتی که مردم مستقیمًا بدون کدام واسطه اشتراک و
کاندیدای مورد نظر خویش را انتخاب مینمایند.
اکنې]  تو: [نېغ په نېغه  پ
انترپول
تو: [انتر پول]  نام سازمان پولیس بین المللی میباشد. پ
انتشار حکم
نشر حکم، در رسانه های همگانی مشروط براینکه در
نص حکم به آن تصریح شده باشد.
پشتو: [د حکم نشر]
انتصاب متولی
تعیین شخص حقیقی واجد شرایط از طرف مرجع
ذیصلاح در یک دورۀ معین به منظور مواظبت و کنترول
از دارایی دفاتر و اسناد مربوط به اشخاص حقیقی و
تو: [د متولي انتصاب]  حکمی. پ
انتفاع
تو: [انتفاع]  منفعت در عین، دین و حقوق مالی. پ
انتفاع عین مرهونه
نفع برداشتن از یک ملک عینی گرو شده.
ې پورته کول]  خه د  پشتو: [له مرهونه عین
انتقال به منظور تمثیل ارتکاب جرم
ارنوאل به منظور تمثیل کردن جرم،  انتقال متهم از طرف
در صورتیکه متهم معترف باشد.
پشتو: [د جرم د ارتکاب د تمثل په موخه انتقال]
انتقال تخصیصات
انتقال وجوه مصرف ناشده با درنظرداشت صلاحیت
بودجوی در سال مالی بعدی.
دول]  تو: [د تخصیصاتو لې  پ
انتقال حدود
عملی که در آن حد از یک مکان به مکان دیگر منتقل
تو: [د حدودو انتقال]  گردد. پ
انتقال حیازت
انتقال سرپرستی و نگهداری مال و ملک تحت حیازت
شخص، به شخص دیگر در عقود و تصرفات ایکه
حیازت را مطابق احکام و شرایط قانونی آن ایجاب
مینماید. پشتو: [د حیازت انتقال]
انتقال خارجی پول
انتقال پول خارج از قلمرو یک کشور معین.
دول]  لې  تو: [د پیسو بهرن  پ
انتقال داخلی پول
انتقال پول در داخل قلمرو معین یک کشور .
دول]  لې ( تو: [د پیسو داخلي (کورن  پ
انتقال دعوی
حالتی که دعوی از یک محکمه در محکمه دیگر،
مطابق به احکام قانون انتقال مییابد.
تو: [د دعوي انتقال]  پ
انتقال زمین .................................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٣
انتقال زمین
انتقال قطعی و یا مؤقت زمین از طرف مالک به رویت
سند ملکیت، توسط محکمه محل عقار در بدل محصول .
دول]  مکې لې  تو: [د  پ
انتهای عاریت
بسر رسیدن مدت معین عقد عاریت . (مراجعه شود به
تو: [د عاریت پای]  عاریت). پ
انتهای عقد کار
بسر رسیدن مدت معینه عقد کار.
تو: [د کار د عقد پاې]  پ
انتهای مدت باغبانی
بسررسیدن مدت معینه عقد باغبانی.
پشتو: [د باغوانی د مودې پای]
انتهای مضاربت
بسر رسیدن موعد معینه مضاربت، فوت یکی از طرفین
عقد و یا هم ختم موضوع آن.
تو: [د مضاربت پای ته رسیدل]  پ
انتهای وکالت
پایان یافتن وظیفه وکالت در مطا بقت به احکام قانون .
تو: [د وکالت پاې]  (مراجعه شود به وکالت). پ
انجمن وکلای مدافع
جمعیتی که در مطابقت به احکام قانون، برای تنظیم امور
وکلای مدافع تأسیس میگردد.
ولنه (انجمن)]  تو: [د مدافعو وکیلانو  پ
انحراف اخلاقی
تو: [اخلاقي انحراف]  عمل خلاف اخلاق اجتماعی. پ
انحلال ازدواج
قطع رابطۀ زوجیت در مطابقت به احکام قانون .
تو: [د واده انحلال]  پ
اندازۀ مجازات
بدان معنی که مجازات باید متناسب به جرم باشد.
پشتو: [د جزاء اندازه]
اندوخته سرمایه
پس انداز راکدی که در اوقات ضرورت از آن استفاده
بعمل می آید. پشتو:[ زیرمه]
انسان شناسی جنایی
علمی که موضوع آن علم الحیات و تشریح جسمانی
تو: [جنائي انسان پیژندنه]  مجرمین است. پ
انسلاک قضایی
سندی که از طرف رئیس جمهور برای اشخاص واجد
شرایط قضا رسمًا تفویض میگردد.
پشتو:[ قضایي انسلاک]
انشای حق
ایجاد آنچه که قب ً لا وجود نداشته باشد.
تو: [د حق انشاء]  پ
انشاآت
تأسیساتی که قب ً لا وجود نداشته و تازه ایجاد شده باشد .
تو: [انشاآت]  پ
انصراف
حالتی که شخص ذیحق صریحًا از ادعای خود و خساره
ایکه برای او عاید گردیده، قبل از اقامه دعوی منصرف
تو: [انصراف]  گردد. پ
انصراف از عقار ............................... قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٤
انصراف از عقار
صرف نظر نمودن شخص حقیقی و یا حکمی، از ادعای
خریدن، تصرف و استحقاق در یک عقار.
خه انصراف]  پشتو: [د عقار
انصراف از نامزدی
برگشت هر یک از نامزدها از وعده شان مبنی بر ازدواج
خه تېرېدل]  تو: [له کوژدې  با همدیگر در آینده پ
انطباق قوانین
مطابقت اسناد تقنینی و قوانین با احکام قانون اساسی و
سایر قوانین نافذه. پشتو: [د قوانینو انطباق]
انعام
پرداخت رضاکارانه که در بدل یک خدمت صورت
تو: [انعام]  میگیرد. پ
انعطاف بودیجه
اصلاح ارقام تخمین شده در بودیجه مبنی بر رعایت
تو: [د بودیجي انعطاف]  موازین قانونی. پ
انعقاد
تعلق و ارتباط هر یک از ایجاب و قبول به همدیگر که
تو: [انعقاد]  بوجه مشروع صورت گیرد. پ
انفجار
عملیه فزیکی که در نتیجه شارت شدن مالیکول های
مخصوص ماده منفجره باعث تخریب میگردد .
تو: [چاودنه]  پ
انفساخ
حالتی که از اثر آن عمل حقوقی بدون اراده طرف یا
تو: [انفساخ]  طرفین از بین میرود. پ
انفصال از وظیفه
وضعیتی که موظفین خدمات عامه به موجب حکم قطعی
محکمه برای مدت معین یا دایم از اشتغال خدمت دولتی
خه انفصال]  تو: [له وظيفې  محروم شده اند. پ
انفصال جنین
جدا شدن و خروج جنین از رحم و بطن مادر.
تو: [د جنین انفصال]  پ
انفکاک رهن
جدا ساختن شی مرهونه به حقوق مرتب بر آن از حق
تو: [د رهن انفکاک]  دیگر. پ
انقراض
ختم شدن امری بصورت طبیعی یا غیر طبیعی .
تو: [إنقراض]  پ
انقضای رهن رسمی
بسر رسیدن مدت معینه عقد رهن و پرداخت دین از
طرف مدیون رهن دهنده، به داین رهن گیرنده .
روي پای ته رسېدل]  پشتو: [د رسمي
انقضای حق منفعت
پایان یافتن صلاحیت قانونی شخص نسبت به عقدی که
تو: [د منفعت د حق إنقضا]  موضوع آن انتفاع باشد. پ
انقضای متولیت
ختم دوره تعیین شده متولی، به اثر تصمیم مرجع
ذیصلاح و یا تمدید آخرین دورۀ متولی، در مطابقت با
احکام قانون. پشتو: [د متولیت تېرېدل (انقضأ)]
انقضای موعد
سپری شدن موعد انجام تعهد یا مدت مقرر شده قانونی
میباشد. پشتو: [د موعد انقضا]
انقضای موعد دین............................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٥
انقضای موعد دین
انقضای مدتی که قانونًا برای تادیه تعیین شده است .
تو: [د دین د إنقضاء موده]  پ
انقطاع
پایان یافتن یا اختتام بخشیدن یک امر، بشمول سلسله قوم
و یا نسب که دوام آن نیز محتمل باشد. پشتو: [إنقطاع]
انقطاع تعهد
پایان دادن یک تعهد قراردادی قبل از تکمیل و یا انجام
تو: [د تعهد انقطاع]  آن. پ
انقطاع رابطه فعل جانی
حالتی که در آن بین فعل و نتیجۀ فعل مرتکب، حایلی
پیدا میشود و آنرا قطع مینماید، در صورت منقطع شدن
اثر فعل، مسوولیت منتفی میگردد.
یکی قطع کېدل]  پشتو: [د جاني د فعل ا
انقطاع مرور زمان
بسر رسیدن میعادی که در موضوعات مختلف حقوقی،
اصل مرور زمان به اساس قانون در آنها تحقق یافته
میتواند. پشتو:[ د مرور زمان إنقطاع]
انکار
نفی کردن، نپذیر فتن و تکذیب کردن امری .
تو: [انکار]  پ
انکار از سند
حالتی که در آن سندی علیه یک شخص ابراز شود و او
مهر، امضاء یا اثر انگشت منتسب بخود در آن سند را
تو: [له سند نه انکار]  نفی کند و آنرا از خود نداند. پ
انکشاف جنگل
توسعه ساحه یک جنگل با کاربرد اساسات علمی، فنی و
ل پرمختیا]  ن تو: [د  اقتصادی. پ
انگشت شناسی
علمی که خطوط و نقوش انگشتان را طبقه بندی نموده،
برای تثبیت هویت اشخاص و کشف مجرمین بکار برده
وت پیژندنه] ] : تو  میشود. پ
انگشت نگاری
روشهای معمول و مهم ذی قیمت در پولیس علمی که از
آن در تشخیص هویت حقیقی افراد، مجرمین، مظنونین،
اجساد مجهول الهویه و شناس ائی مرتکبین جرم استفاده
وت لیکنه] ] : تو  میشود. پ
انگیزه
حالتی روانی که مرتکب را به ارتکاب جرم می کشاند .
ېزه]  تو: [ان  پ
انگیزۀ دنی
انگیزه ایکه عرفًا و قانونًا نامشروع میباشد. (رجوع شود به
یزه]  ه ان  تو: [ناو  انگیزه). پ
انگیزۀ جرمی
قوه محرکۀ قوی که شخصی را به انجام دادن یک عمل
ېزه]  تو: [جرمي ان  جرمی سوق میدهد. پ
انوثت
صفت مؤنث بودن. پشتو: [انوثت]
انهار عامه
َانهار آبی که مربوط یک شخص نبوده مورد استفاده عام
تو: [عامه انهار]  مردم قرار داشته باشد. پ
انهدام
تو: [انهدام]  چپه نمودن یک ساختمان. پ
اوراق تحقیق
اوراقی که داخل دوسیه بوده و محتوای آن مربوط به
ې]  قضیه و متهم میباشد. پشتو: [د تحقیق پا
اوسط بیلانس الزامی روزانه ................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٦
اوسط بیلانس الزامی روزانه
مجموع عواید روزانۀ دارایی های واجد شرایط، که
جهت تأمین ذخایر الزامی در بانک نگهداشته می شود .
نی الزامی بیلانس اوسط]  پشتو: [د ور
اوصاف عقد
مجموعۀ خصوصیات شکلی و ماهوی یک عقد مطابق
تو: [د عقد اوصاف]  قانون و تعامل. پ
اوقاف مشتات
وقفی که بدون مداخلۀ ادارۀ اوقاف از طرف متولی اداره
میشود. پشتو: [اوقاف مشتات]
اوقاف مضبوطه
وقفی که به جهتی از جهات خیر باشد، بدون آنکه متولی
واحد باشد. پشتو: [مضبوط اوقاف]
اولاد ظهور
اولادی که از صلب خود شخص باشد.
پشتو: [د ظهور اولاد]
اولاد مادر
خواهران و برادرانی، که توسط مادر به میت منسوب می
گردند. پشتو: [د مور اولاد]
اهانت
گفتار یا رفتار تحقیر آمیز که شخص نسبت به د یگری
تو: [اهانت]  بکار می برد. پ
اهانت تهدیدی
تهدیدی که باعث توهین شخص میگردد.
تو: [تهدیدي اهانت]  پ
اهل تبرع
شخصی که بر علاوه داشتن ظرفیت تبرع دارای اهلیت
تو: [د تبرع اهل]  قانونی و شرعی نیز باشد. پ
اهل خبره
کسی که در موضوعات معین از علم و تجربه لازمه
برخوردار بوده و نظر او به سببی از اسباب حکم پنداشته
شود. یا اشخاصیکه در یک موضوع مشخص به اساس
حرفه و یا مسلک و تخصص حایز معلومات کافی باشد .
تو: [اهل خبره]  پ
اهل کتاب
کسی که پیرو یکی از کتابهای آسمانی باشد . نکاح زن
اهل کتاب با مرد مسلمان جواز داشته و ب رعکس آن
تو: [اهل کتاب]  جواز ندارد. پ
اهل کوچه
مردمی که در یک کوچه، با شخص سکونت دارند .
ی اهل]  پشتو: [د کو
اهل وصیت
اشخاص و افرادی که برای آنها وصیت صورت گرفته
تو: [د وصیت أهل]  میتواند. پ
اهلیت
ظرفیتی که شخص برای دارا شدن یا اجرای حق و
تو: [اهلیت]  تکلیف دارد. پ
اهلیت استحقاق
اهلیتی که بر مبنای آن شخص در مطابقت با احکام
قانون، دارای حقوقی گردد . (مراجعه شود به اهلیت ).
تو: [د استحقاق اهلیت]  پ
اهلیت استیفا
داشتن ظرفیت که شخص جهت تصرف در اموאل و
حقوق خود دارد. (مراجعه شود به اهلیت).
تو: [د استیفا اهلیت]  پ
اهلیت استیفای کامل ........................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٧
اهلیت استیفای کامل
صلاحیت شخص جهت اجرای تصرفاتش بصورت
مباشر، بدون اینکه منوط به اجازه غیر باشد.
استیفاء اهلیت]  تو: [د بشپ  پ
اهلیت استیفای ناقص
صلاحیت شخص جهت اجرای پاره ای از تصرفاتش که
نفاذ آن منوط به اجازه شخص دیگر است.
تو: [د ناقص استیفاء اهلیت]  پ
اهلیت تجارتی
آن ظرفیت و توانائی قانونی، که به اشخاص صلاحیت
اجرای اعمال تجارتی را اعطاء می نماید.
تو: [تجارتي اهليت]  پ
اهلیت تعاقدی
حالت شخصیکه توان اجرای حق را داشته باشد .
تو: [تعاقدي اهلیت]  پ
اهلیت تمتع
ظرفیت شخص برای اینکه بتواند دارای حق و تکلیف
تو: [د تمتع اهلیت]  گردد. (مراجعه شود به اهلیت). پ
اهلیت حضانت
ظرفیتی که حاضین یا حاضنه آنرا در مطابقت به احکام
قانون برای پرورش طفل یا اطفال تحت حضانت دارا
تو: [د حضانت اهلیت]  میباشد. پ
اهلیت حقوقی
صلاحیت قانونی برای دارا بودن حق و وجیبه. یعنی اینکه
شخص بتواند دارای حقوق و وجایب معین شود و یا
صلاحیت اعمال حق و ادای وجیبه را داشته باشد .
تو: [حقوقي اهلیت]  پ
اهلیت در عقد
اهلیتی که به اساس آن شخص، در مطابقت به قانون عقد
تو: [په عقد کې اهلیت]  یا عقودی را منعقد سازد. پ
اهلیت طرفین دعوی
اهلیتی که اصحاب دعوی با داشتن آن، حق اقامۀ دعوی
و د فاع را در حضور محکمه دارا میشوند.
تو: [د دعوى د خواوو اهليت]  پ
اهلیت قانونی
حالتی که یک شخص حقیقی یا حکمی صلاحیت
قانونی برای کار برد حقی را دارد . (رجوع شود به
تو: [قانونی اهلیت]  اهلیت). پ
اهلیت وکالت
داشتن ظرفیت اجرای یک امر یا اموری بنام و حساب
دیگری. پشتو: [د وکالت اهلیت]
اهمال
بی پروایی و عدم دقت در حفاظت و ادارۀ یک شی که
تو: [اهمال]  صدمه و نقصان را بار آورد. پ
اهمال فاحش
بی اعتنایی در انجام یک تعهد، بطور فاحش یعنی بیش
از حد صورت گیرد. پشتو: [فاحش إهمال]
اهمال مدنی
کوتاهی و تقصیر شخص در انجام درست یک تعهد
تو: [مدني اهمال]  حقوقی وی. پ
ایجاب
پیشنهاد یک شخص به شخص دیگر جهت انعقاد
تو: [ایجاب]  قرارداد. پ
ایجار ............................................ قاموس اصطلاحات حقوقی ......................................... الف
٤٨
ایجار
به اجاره دادن چیزی. (مراجعه شود به اجاره).
پشتو: [ایجار]
ایجاز
مختصر ساختن و یا بیان مختصر یک موضوع.
پشتو: [ایجاز]
ايداع
مالی که آنرا مالک به دیگری به منظور حفاظت بسپارد .
تو: [ایداع]  پ
ایفای تبرعی
ادایی که شخص ثالث، دین مدیون را به داین اداء
بپردازد. پشتو:[ تبرعي ایفا]
ایفای وجیبه
ادای تکلیف مدیون در برابر داین.
تو: [د وجیبې سرته رسول]  پ
ایقاع
واقع شدن و یا واقع گردانیدن یک امر.
پشتو: [إیقاع]
ایلا
سوگندی که مرد به قصد اذیت کردن زنش با توکید آن
می گوید که حد اقل برای مدت چهار ماه با وی مقاربت
تو: [ایلا]  جنسی ننماید. پ

۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه

مبادی علم حقوق

شرکت خدمات حقوقی ومشوره دهی دادگستر!

بسم الله الرحمن الرحیم
مبــادی حقــــوق
مقدمــــــه !

انسان از نخستین بدو تولدش همواره در صدد آن بوده که برای بقا و تداوم حیاتش وسایل و زمینه های را برابر نموده و با استفاده از آن با محیط خودش مبارزه نموده و آنرا تحت تسلط خود در آورد، اما انسان بزودی به این حقیقت پی برد که بطور مجرد و تنها نمیشود به این هدف نایل آید.
پس اینرا پسندید باید به زندگی اجتماعی گرائیده و به اهدافش نایل آید، از سوی هم انسان ذاتا و فطرتا در اجتماع نیازمندیهایش را تامین می نماید.
بدین اساس انسان روابط ابتدائی اش را با گروه های کوچک اجتماعی آغاز نموده و بعدا ً روبه جوامع متکامل تر چون قوم ، ملت و دولت آورده و زندگی اش را تنظیم نموده است.
تشکیل جوامع بشری هم طبیعی و زاده ای تساند اجتماعی است ، بدین اساس است که فیلسوفان و جامعه شناسان براین عقیده تاکید می ورزندکه زندگی انسان به تنهائی و در انزوا موفق نیست و مخالف سرشت انسان شناخته می شود. افلاطون می گوید : " تشکیل اجتماع و رفع نیازمندیهای انسانی نمونه ضعف انسان است".
هم چنان فیلیسوف بزرگ یونان ارسطو می گوید: انسان به حکم طبیعت برای زندگی اجتماعی خلق شده و اگر به طور منفرد زندگی کند یعنی از اجتماع جدا گردد به آن دست و پای مشابه اند که از بدن جدا شده و مانند دست و پای سنگی اند که صرف بنام ظاهری و مجازی وجود دارند.
طوریکه قبلا گفتیم انسان مخلوقیست اجتماعی و نمی تواند به تنهائی زندگی نماید، نیاز های مادی و معنوی و خواسته هایش را بدست آورد و از همنوعانش بی نیاز باشد. اما تنها غریزه ای اجتماعی بودن کفایت نمی کند و نمی تواند جوامع بشری را به گونه ای هدایت و راهنمائی کند که آنان به حقوق شان قانع شوند ، از خود خواهی و منافع شخصی عدول و بر حقوق مردم و اجتماع تجاوز ننماید.
خودخواهی و رجحان منافع شخصی انسان سبب گردیده تا تصادم منافع انسان را ببار آورده و در نتیجه این اختلافات از زمانه های خیلی دور بدین طرف صاحبان منطق و عقل ، متفکرین، اقوام ملت ها در صدد راه های حل گردیده اند.
در جوامع اولیه که زور و قدرت یگانه وسیله ای حل اختلافات شناخته می شد و مثل مشهور ( الحق لمن غلب ) یعنی حق با قوی است یادگار از همان دوران می باشد.
از آنجائیکه این اصل با فطرت انسانی سازگار نبود بناء نتیجه آن حکومت زور ، بی نظمی ، جنگ و برخوردهای دائمی بود و هر کس می کوشید به آن قدرت و توانائی دست یابد که حق خود را بر دیگران تحمیل نماید،بدین اساس زندگی صلح آمیز و آرام که خواست زندگی اجتماعی است بدست نمی آمد، از همین سبب انسانها با بدبختی ها و روزگار بد مواجه و در نتیجه بدین امر معتقد شدند که دوران بی نظمی و استعمال زور به پایان رسیده است و به عوض جنگ صلح را بر امور یومیه شان حاکم گردانند و به عوض حکومت زور ، حکومت قانون را مسلط گردانند.
انسانها به منظور رسیدن به این هدف بر آزادی های بی حد و حصر موجود محدودیت های وضع و از این حدود اصول و قواعد را وضع نمودند ، هدف از وضع این قواعد و اصول در جامعه ایجاد نظم ، جلوگیری از ظلم و تجاوز بود که باید افراد جامعه آنرا در روابط شان در نظر داشته باشند،
بعد از این مقدمه مختصر لازم است نخست به معنای لغوی و اصطلاحی حقوق بپردازیم:

مبحث اول :معنای لغوی حقوق :-

با وجود آنکه اصطلاح حقوق یک کلمه کوچک بوده اما خیلی ارزشمند و پیچیده می باشد، معنی واحد ندارد بلکه دارای معانی متعددیست که موارد استعمال آنهم متفاوت می باشد، به گونه مثال معانی راست ، درست ، عدل و ضد باطل استعمال می گردد . مانند اینکه می گوئیم حکم محکمه بر حق صادر شده یا احمد در این قضیه بر حق است . گاهی حق به معنای حصه نیز استعمال گردیده چنانچه گفته می شود ، محمود مانند برادرانش در این مالکیت حقوق دارد ، گاه گاهی کلمه حقوق به معنای ملکیت ، مال و دارائی نیز بکار می رود مانند اینکه گفته می شود تمام حقوق و دیون متوفی بعد از مرگش به ورثه او انتقال می یابد.
بر علاوه کلمه حقوق به معنی تکس و مالیه هم استعمال می شود به گونه مثال می گوئیم هر راننده مکلف است حق العبور تادیه می نماید ، با ارئه مثال های فوق امیدوارم تا حد معنی کلمه ای حقوق را دریافت نموده به طوریکه قبلا تذکر دادیم کلمه حقوق دارای معانی متعدد است : حقوق جمع حق بوده و حق به طور عموم و از لحاظ مفهوم معنی ضد باطل را دارد. هم چنان حق به معنی یقین ، مستحکم ، صدق ، عدل ، موجود ، حصه ، نصیب ، مرگ ، مال ، و ملکیت هم استعمال می گردد علاوه بر آن در موارد شرعی به معانی قرآن اسلام و یکی از صفات خدواند و حکم و امر استعمال می گردد.
کلمه حق از لحاظ لغوی مصدر بوده و به شکل اسم نیز بکار می رود.

مبحث دوم : تعریف حقوق:

آن طوریکه از لحاظ لغوی کلمه حقوق معنی واحد ندارد ، از لحاظ اصطلاحی هم حقوق تعریف واحدیکه جامع و مکمل باشد نداشته که بتواند همه شعبات حقوق را احتوا نماید.
بدین اساس حقوقدانان قبل از اینکه به تعریف کلمه حقوق بپردازند این کلمه را از لحاظ شخصی و اجتماعی بدوبخش تصنیف و برای هریک تعریف جداگانه ارائه می نماید.
معمولا علما زمانیکه به حقوق از نظر فردی توجه می نمایند به آن عندی ، ذاتی انفسی (
subjective law) و زمانیکه به آن از بعد اجتماعی می نگرند به آن آفاقی (objective law)می گویند که اینک هر یک را تعریف می نمائیم:

1- حقوق عندی :
عبارت از اقتدار ، صلاحیت، سلطه و امتیاز یست که یک شخص نسبت به اشخاص و اشیاء داشته و توسط حقوق آفاقی حمایت می شود مثلا می گویم من حق دارم تابعیت کشورم را داشته باشم در زبان انگلیسی حقوق عندی به (
right) تعبیر می شود

2- حقوق آفاقی :
عبارت از قواعد رهنمونی سلوک بشری بوده که در یک اجتماع نظم وجود دارد و یا باید وجود داشته باشد و تطبیق آن توام با اجبار است .
معمولا قواعد دارای موئیدات (ضمانت های اجرائیوی) بوده که در صورت تخلف از حقوق تطبیق می گردد.
توجه باید داشت که قواعد ، مقررات و نورم ها به منظور تنظیم ، امور اجتماعی و ترقی و انکشاف حتمی و ضروری بوده و بدون این قواعد این اهداف بدست نمی آید. ناگفته نباید گذاشت که هیچگاه ممکن نیست که حقوق عندی خلاف موازین حقوق آفاقی استعمال گردد.
حقوق آفاقی را در زبان انگلیسی (
law) گویند.
مبحث سوم – منشاء حقوق:-
حقوق یک نیازمندی اجتماعی بوده که از روابط مردم به میان می آید، زندگی اجتماعی بدون حقوق و مکلفیت ها بوده نمی تواند و مردم نیز مکلف اند به منظور نظم و آرامش اجتماعی آنرا رعایت نمایند.


فصل اول

رابطه حقوق با سایر قواعد تنظیم کننده اجتماعی و علوم دیگر
طوریکه هویداست در عصر کنونی انسان ها برای بقا و تداوم خویش از یکسو و برای تامین زندگانی اش از سوی دیگر در نتیجه کار و زحمات متعددش شعبات جدید علم را به میان آورده و در انوار و روشنی آن به مدارج عالی سعادت دست یافته اند.
از خصوصیات علوم یکی هم اینست که همه آنها به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با هم ارتباط داشته و هر یک بدون دیگری موجود بوده نمی تواند و بطور عموم به دو بخش مشخص علوم طبیعی و علوم اجتماعی تقسیم می گردد که تمام علوم به یکی از آنها مرتبط است. حقوق هم مانند سایر علوم از این تصنیف مستثنی نبوده و از جمله علوم اجتماعی بوده و در قدم نخست با علوم اجتماعی رابطه مستحکم داشته و در گام ثانی به شکلی از اشکال به علوم طبیعی نیز ارتباط دارد و اشتراکات مشخصی نیز به آن دارد. از جانبی هم طوریکه قبلا یاد آوری نمودیم حقوق از جمله علوم اجتماعی بوده و با قواعد مشترک آن ارتباط مستحکم داشته ، که ما در اینجا نخست رابطه علم حقوق را با قواعد اجتماعی و بعدا رابطه ای حقوق را با علوم مختلف بررسی می نمائیم.

مبحث اول – رابطه حقوق با قواعد اجتماعی:-

طوریکه میدانیم حقوق مناسبات و امور اجتماعی را تنظیم می نماید و این نکته نیز قابل یاد آوریست که صرف قواعد حقوقی مناسبات و روابط اجتماعی را به تنهائی تنظیم ننموده بلکه در کنار آن قواعد دیگری نیز وجود دارند که امور مربوط به مردم و مناسبات اجتماعی آنها قیود و شرایط را وضع می نماید مانند قواعد دینی ، موازین اخلاقی و قواعد تعاملی که این قواعد و موازین از یکسو با حقوق رابطه داشته و از سوی هم مستقل اند.

1- حقوق و دین: - دین مجموع اوامر ، نواهی و احکامیست که از جانب خداوند به منظور سعادت دنیوی و اخروی انسان وضع شده و پیروان خود را به تطبیق آن مکلف گردانیده است.
احکام دین به طور عموم به سه دسته تقسیم می گردد:

الف: اعتقادات : - آن احکامی اند که مربوط به عقاید بوده مانند ایمان به خداوند و ایمان به ملائیک ، ایمان بر پیامبران ، ایمان به کتب آسمانی ، ایمان به روز آخرت ، ایمان به اندازه ای خیر و شر از جانب خداوند و زنده شدن بعد از مرگ.
که تشریح این احکام مربوط به علم کلام است (علم توحید).
ب : عبادات:-عبارت از آن احکام و مناسک است که پیروان دین برای رسیدن به فضائیل عالی باید آنرا انجام دهند و بدین ترتیب فضائیل را کسب و از رزائیل پرهیز نمایند.
ج: معاملات:- آن اصولیست که پیروان ادیان را در معاملات دنیوی و یومیه شان رهنمائی نموده تا زندگی دنیوی شان بطور منظم ، تنظیم گردد.
اگر بتاریخ حقوق نظر اندازیم بخوبی در خواهیم یافت که اکثر قواعد حقوقی منبع دینی داشتند و در دیانت مقدس اسلام حقوق یک بخش از دین است. همچنان این یک حقیقت است که ساحه تطبیق قواعد دینی به مقایسه قواعد حقوقی وسیعتر بوده زیرا قواعد دینی مربوط به امور دنیوی و اخروی بوده در حالیکه حقوق صرف به امور دنیوی مربوط می شود.
علاوه بر مطالب فوق تفاوت دیگری که بین قواعد دینی و قواعد حقوقی به ملاحظه می رسد از لحاظ تطبیق جزا ها می باشد، چه جزا های حقوقی جنبه مادی داشته و بطور فوری تطبیق می گردد و قواعد حقوقی صرف یک جزای دنیوی دارد و بس، در حالیکه قواعد دینی علاوه بر مجازات دنیوی ، مجازات اخروی را نیز پیش بینی می نماید
این نکته قابل یاد دهانی است که شریعت مقدس اسلامی ، که نسبت به دیگر شرایع دارد اینست که دین اسلام در امور حقوقی چنان احکام و رهنمود های دارد که در طول چهارده قرن توانسته ملیون ها انسان را راهنمائی و رهبری نماید.

رابطه قواعد حقوقی و اخلاقی:-
در زمان های قدیم فرق بین قواعد حقوقی و اخلاقی وجود نداشت ، بلکه هر دو آنها مناسبات انسان ها را تنظیم می نمود، علاوه بر آن در آن زمانه ها قواعد دینی و اخلاقی تنظیم کننده ای مناسبات فردی و اجتماعی بوده و به نیاز های جوامع بشری جواب میداد ، به گفته دانشمندان فرانسوی ژان ژاک رسو نیاز به وضع قواعد حقوقی ملاحظه نمی گردید، زیرا عقاید دینی و پرنسیپ های اخلاقی را مردم به شدت رعایت می نمودند و به آن ها احترام داشتند .
تا قرن سوم میلادی وضع به همین منوال بود، تا اینکه در همین قرن و در روم آرام آرام قواعد حقوقی و دینی از هم جداشدند و برای هریک از آنها تعاریف جداگانه مشخص شد، بدین معنی که قواعد حقوقی دیگر وظیفه تنظیم زندگی اجتماعی را عهده دار شده، مویدات مادی بر مخالفین نظم اجتماعی تطبیق گردید، در حالیکه قواعد اخلاقی به مفاهیمی تعبیر گردیدکه معیار تمیز خوب از بد پنداشته شده و اساس آنرا همین معیار تشکیل می دهد.
از جانبی هدف قواعد حقوقی تنظیم نظم اجتماعی و حفظ جامعه بوده ، در حالیکه هدف قواعد اخلاقی رسیدن فرد به مدارج عالی کمال و فضیلت است ؛ همچنان اخلاق (اخلاق مشخص) وجیبه انسان نسبت به خودش و اخلاق اجتماعی، کردار او را نسبت به دیگران مشخص می سازد. هکذا قواعد اخلاقی صرف به امور مادی انسان بسنده نکرده ، بلکه امور باطنی انسان را نیز مورد توجه قرار می دهد، در حالیکه قواعد حقوقی صرف توجه اش را به امور دنیوی و مادی انسان معطوف داشته، انگیزه ها و امور باطنی را اعتبار نمی دهد.

هم چنان قواعد اخلاقی و حقوقی از نظر جزا و مویده هم متفاوت اند ، بدین معنی که مویدات اخلاقی صرف منحصر به ضمیر و وجدان بوده، در حالیکه مویدات قواعد حقوقی مادی بوده و از طرف دولت تعقیب می گردد.

3- رابطه قواعد حقوق و قواعد تعاملی :
قواعد تعاملی یا مجاملاتی مجموع ارزش های اند که انسان ها آنرا پذیرفته ، معنا به آن باور داشته و مادتا آنرا در زندگانی شان بکار می برند. این نوع قواعد که از جمله قواعد تنظیم کننده و مشتمل بر قواعدیست که مردم آنرا پذیرفته و دولت در آن مداخله ندارد، مویدات این نوع قواعد در حدی با قوت عمل می نماید که قواعد دینی و اخلاقی را نیز زیر سوال می برد، روی همین نیازمندی است که عرف یکی از منابع حقوق شناخته می شود.
مبحث دوم : رابطه حقوق با علوم اجتماعی:-

طوریکه می دانیم حقوق از جمله ای علوم اجتماعی بوده و عبارت اند از قواعدیکه روابط اجتماعی را بطور منظم تنظیم می نماید، در حالیکه سایر علوم اجتماعی را بطور یک کل مورد مطالعه قرار داده و هر علم آن یک بخش از اجتماع را مورد مطالعه قرار میدهد.بدین اساس ساحه علوم اجتماعی بطور خیلی وسیع بوده در حالیکه ساحهء حقوق محدود می باشد.
اما طوریکه می دانیم هسته ای اصلی مطالعه حقوق و سایر علوم اجتماعی ، جامعه می باشد، بناء بی از نیاز تذکر است که حقوق با سایر علوم اجتماعی رابطه داشته که اینجا بطور نمونه رابطه برخی از علوم را با علم حقوق مورد مطالعه قرار می دهیم.

1- رابطه حقوق با اقتصاد:
طوریکه می دانیم اقتصاد علمیست که نیازمندی های مادی جامعه را مورد مطالعه قرار داده و راه رفع این احتیاجات را مشخص می سازد و موضوعات مورد بحث آن تولید، توزیع، مصرف و استهلاک اموال ، اشیاء و ثروت ها می باشد.
درگذشته ها چنین فکر می شد که اقتصاد مجزا از علوم اجتماعی بوده و با حقوق هیچگونه رابطه ندارد، زیرا آن ها عقیده داشتند که اقتصاد دارای قوانین ویژه خود اند و نظم اقتصادی بدون مداخله قواعد حقوقی به طور طبیعی بمیان آمده اند.
اما بحرانات اقتصادی قرون 19 و اوایل قرن 20 این نظریات را رد نموده و ثابت گردید که بدون مداخله حقوق و هیچگاهی هم بدون رهبری دولت نظم اقتصادی در اجتماع حاکم شده نمی تواند ، و هم چنان تمام قراردادهای اقتصادی کرکتر حقوقی داشته و بدون رعایت قواعد حقوقی ممکن نمی باشد بدین اساس گفته می توانیم که بین حقوق و اقتصاد رابطه تنگاتنگ وجود داشته و هیچیک از آن بدون دیگری نمی توانند وجود داشته باشند ، چه حقوق برای فعالیت های اقتصادی مشروعیت داده ، در حالیکه قواعد حقوقی بدون تامین اقتصادی نمی تواند عملی گردد.

2- رابطه حقوق با سیاست:
بحث رابطه ای حقوق و سیاست خیلی عمیق بوده و ایجاب مباحث طولانی را می نماید، بدین اساس بطور اختصار گفته می توانیم که حقوق و سیاست آنقدر با هم نزدیک اند که گاهی هم جدائی آنها نا ممکن به نظر میرسد، بدین معنی که حقوق و سیاست در واقع رابطه روح و جسم است. خلاصه آنکه حقوق به سیاست مشروعیت میدهد و سیاست با استعمال قدرت زمینه تطبیق حقوق را مساعد می سازد.

3- رابطه حقوق و تاریخ :-
با مطالعه تاریخ می توان در عرصهء ایجاد قواعد حقوقی کارهای موثری را انجام داده ، چه با مطالعه تاریخ از چگونگی حیات مردمان دیروزی اطلاع حاصل می نمائیم و قواعد مثبت زندگی آنها را می توان اخذ نموده و در قواعد معاصر حقوقی آنها را بکار برد. بناء در حین وضع قواعد حقوقی باید ریشه ها ی تاریخی آنرا از نظر دور نینداخت . با وجود آنکه مطالعه تاریخ برای هر رشته حقوق از اهمیت خاصی برخوردار است اما در مطالعات حقوق بین المللی اهمیت آن ثابت می باشد چنانچه در اینمورد گفته می شود که : «حقوق بین الملل قله تاریخ است».

4- رابطه حقوق و روانشناسی :
حقوق در موارد مختلفی علاقمند همکاری با روانشناسی بوده ، اما بطور اخص این علم در ساحه حقوق جزا، علم حقوق را همکاری می نماید.

5- رابطه حقوق و جامعه شناسی :-
حقوق و جامعه شناسی رابطه ناگسستنی با هم داشته و بطور اخص معلومات جامعه شناسی برای حقوق خیلی مفید و موثر می باشد ، بدین معنی که هیچ قاعده حقوقی بدون معلومات جامعه شناسی ممکن نیست ، بگونه مثال اگر رقم انحلال ازدواج در جامعه بلند رود، باید با کمک جامعه شناسی علل آنرا دریافت و در قوانین اصلاحات بعمل آورد.
خلاصه آنکه حقوق با تمام علوم اجتماعی رابطه داشته ، که بمنظور جلوگیری از طولیت کلام به چند مثال فوق اکتفا می کنیم.

مبحث سوم – رابطه حقوق و علوم طبیعی :-
زمان ما را بدین مناسبت عصر ستلایت و انترنت می گویند که زمانه ما با توسعه و انکشاف ساینس و تکنالوژی به مدارج عالی آن رسیده است. بناء برای علم حقوق هم این نیازمندی وجود دارد، که خود را با این تحولات مطابقت داده و برای رسیدن به این اهداف باید حقوق همگام با علوم طبیعی انکشاف نماید.

1- رابطه حقوق و طب :-
طوریکه میدانیم طب از جمله علوم خیلی قدیمی بوده که برای بشریت خدمات ارزشمندی را انجام داده است و از جمله برای علم حقوق خدمات ارزشمندی را انجام داده که نمونه خوب آن طب عدلی می باشد. وظیفه طب عدلی بررسی جرایم علیه انسان است، که علم طب از این لحاظ بخصوص برای حقوق جزا خیلی موثر می باشد. اما این نکته را نیز نباید فراموش نمود، همانگونه که حقوق امور اجتماع را تنظیم می نماید ، فعالیت های ساحات طب را نیز تنظیم می کند . قوانین مربوط به ساحات صحت مصداق خوب مدعا می باشد.

2- رابطه حقوق با کیمیا :-
کیمیا هم با حقوق دارای رابطه بوده، در ساحه ملی می توان از همکاری کیمیا در ساحه حقوق جزا و در ساحه بین المللی مطالعه سلاح کیمیاوی و باکتریالوژیکی را، نامبرد.
خلاصه آنکه حقوق با سایر علوم طبیعی به طور غیر مستقیم رابطه داشته و از انکشاف علوم طبیعی استفاده اعظمی به منظور تنظیم اجتماع نموده است و می توان از همکاری تخنیک با حقوق نامبرد، که به آن علم کریمنال تخنیک گفته می شود.

فصل دوم
تصنیف حقوق
مبحث اول
تقسیم حقوق از حیث منابع:
حقوق از نگاه پیدایش به دو بخش تقسیم می گردد: 1- حقوق عرفی 2- حقوق مدون
1- حقوق عرفی (غیر مدون)
حقوق غیر مدون یا عرفی به آن بخش علم حقوق گفته میشود که اساس ان عرف (رسم و رواج) و عادات است، از این رو به آن غیر مدون می گویند.که از جانب قانون گزاران وضع نمی گردد، بنا بر این اساس حقوق عرفی آن قواعدیست که در حالت تکرار بنا به نیازمندی جامعه به وجود می آید و در نتیجه مردم و جامعه بر ضرورت و اهمیت آن اعتماد پیدا میکنند.
2- حقوق مدون:
مقصد از آن قواعد حقوقی می باشد که در جامعه به خاطر نظم اجتماعی وضع می گردد دولت مسنولیت تطبیق آن را بعهده دارد و در مواقع ضروری با جبر همراه می باشد. مثال حقوق مدون قانون اساسی است.

مبحث دوم
تقسیم حقوق بر اساس قلمرو:
قلمرو حقوق از لحاظ ساحوی و اجرائی آن بر حقوق آفاقی و حقوق انفسی یا عندی تقسیم می گردد، که مختصراً اشاره می نمائیم.

اول حقوق آفاقی
objective law :
عبارت از قواعد اجباری، نورمها و مقرراتی است که در جامعه موجود بوده و همه ابعاد اجتماعی جامعه را تنظیم می نماید، این قواعد و مقررات عموما نورم ها را با مویدات همراه ساخته که بالای متخلفین تطبیق می گردد.
این بخش حقوق به نوبه خود بر حقوق ملی یا داخلی و بین المللی تقسیم می گردد
1- حقوق ملی (داخلی)
اتباع یک کشور با هم دیگر روابط و ارتباطات گوناگون دارند مانند شریک بودن خون ، معاملات و همچنان ارتباطات قطعی با بخش های مختلف دولت برای حفظ نظم جامعه لازم می باشد.این ارتباطات در چارچوب حقوق ملی یا داخلی مطالعه می گردد. پس حقوق ملی به یک ملت و دولت خاص وابسته می باشد.مانند حقوق افغانستان که از حقوق مردم افغانستان، و یا حقوق سوئیس که از حقوق مردم سوئیس بحث میکند.
حقوق ملی به دو شاخه حقوق عامه و یا عمومی و حقوق خاص یا حقوق خصوصی تقسیم می گردد، مختصراً مورد مطالعه قرار می دهیم.
الف- حقوق عامه(عمومی) :
حقوق عامه عبارت از قواعد و مقرراتی است که ساختار جامعه را تنظیم می نماید، به عباره دیگر آن قواعد و مقرراتی است که روابط بین افراد و دولت را تنظیم می نماید.
حقوق عمومی نیز به چند شاخه تقسیم می گردد.
• حقوق اساسی
حقوق اساسی بنیاد و اساس حقوق عمومی را تشکیل می دهد. چرا که حقوق اساسی ساختمان حقوقی دولت و ارتباط سازمان های دولتی را مورد بحث قرار می دهد. در این بخش از حقوق ساختار دولت یعنی قوای متشکله آن ( قوه اجرائیه، قوه مقننه، قوه قضائیه) ، شرکت مردم در ساختار دولت و نهایتا حقوق و آزادی های اتباع، زیر بحث قرار می گیرد. ریشه حقوق اساسی در کشور ها را قانون اساسی تشکیل می دهد.
• حقوق اداری
این بخش از اشخاص حقوقی حکمی ، تشکیلات اداری وزارت خانه ها، ادارات دولتی، شاروالی ها و تقسیمات ملکی علاقه داری ها، والسوالی ها و ولایات و روابط افراد با اداره را مورد مطالعه قرار می دهد، از این رو اهمیت حقوق اداری روز به روز افرایش می یابد.
• حقوق مالی
آن قواعد و مقرراتی را مورد مطالعه قرار می دهد که در آن از چگونگی جمع آوری مالیه از اتباع توسط مامورین دولت بحث بعمل می آید.
• حقوق جزاء
عبارت از مجموعه قواعدیست که چگونگی مجازات افراد که از طرف دولت تطبیق می گردد را، بعهده دارد.
در این بخش از حقوق از اعمال و عملکرد های یاد آوری می گردد که به دارائی های جامعه و افراد آن ضرر و نقصان وارد می نمایند و در نتیجه دولت با در نظر داشت شدت و خفت اعمال ضد قانون جزای اعدام، حبس، غرامت و یا جبران خساره را بالای مجرم تطبیق می نماید.
قابل یاد آوریست که حقوق جزا به شعبات جزای عمومی و حقوق جزای اختصاصی و اصول محاکم جزائی تقسیم شده است.
• حقوق کار
حقوق کار اساسا شعبه از حقوق خصوصی می باشد از اثر مداخله دولت بخشی از حقوق عمومی شناخته میشود.
حقوق کار عبارت از آن قواعد و مقرراتی که ارتباطات کارگر و کارفرما را تنظیم می نماید.

ب - حقوق خصوصی
حقوق خصوصی عبارت از مجموعه قواعد و مقرراتی می باشدکه ارتباط ذات البینی میان افراد را تنظیم می نماید. قابل تذکر است به این بخش از حقوق، حقوق مدنی نیز گفته میشود. اصطلاح حقوق مدنی از رومی ها گرفته شده که به آن
Jussive می گفتند. این حقوق مخصوص رومی ها بود و برای سایر ملت ها حقوق بشر یا (Jus jentinm ) گفته میشد. در قرون وسطی حقوق مدنی یا Jus civile در مقابل حقوق کلیسا استفاده میشد.
با گذشت زمان حقوق مدنی مفهوم خود را از دست داده و از حقوق خصوصی که در تقابل با حقوق عامه قرار داشت، استعمال گردید. علت تغییر حقوق مدنی به حقوق خصوصی از یکسو تضعیف امپراطوری روم بود واز سوی دیگر برای مطالعه حقوق عمومی نیز اصطلاح حقوق مدنی بکار برده میشد. زمانیکه کتاب های جدید به چاپ رسید، اصطلاح حقوق مدنی به عوض حقوق خصوصی بکار رفت، خاصتا هنگامی که دوما حقوق دان فرانسوی در زمینه تالیفات اختصاصی را انجام داده بود.
بعد از انقلاب کبیر1789 در فرانسه اصطلاح حقوق مدنی بسیار عام شد، چنانچه کد 1804 ناپلئون نیز به نام قانون مدنی فرانسه نام گزاری گردید.
• حقوق تجارت
شامل قوانینی می گرددکه قواعد تجارتی را تنظیم می نماید.
بخش مهم و ارزشمند حقوق تجارت، حقوق ابحار است که در مورد کشتیرانی و صادرات و واردات بحری، بحث میکند.
موضوعات حقوق تجارت شامل اسناد تجارتی، معاملات، تجار، شرکت های تجارتی و افلاس می گردد.
• حقوق فامیل
حقوق فامیل رابطه فرد با خانواده اش را تنظیم می نماید. موضوعات مورد بحث آن ( نامزدی، نکاح و اثرات آن، انحلال ازدواج و زوجیت و تاثیر آن، نفقه، نسب و دیگر موضوعات مرتبط به آن می باشد.
• حقوق وجای
حقوق وجایب مکلفیت های اشخاص را در برابر یکدیگر تعین و تنظیم می نماید. موارد قابل بحث در حقوق وجایب، شامل اعمال و حوادث حقوقی می گردد.
• حقوق عینی
حقوق عینی مناسبات اشخاص با اشیا را تنظیم نموده همچنان ملکیت و حقوق مرتبط به آن را شامل می گردد.
• حقوق میراث
حقوق مربوط به ترکه میت و یا متوفی را در ارتباط به دیون و اموال متوفی تنظیم می نماید.

2- حقوق بین المللی
حقوق بین المللی ارتباط میان دول و سازمان های بین المللی و ارتباط افراد را با دول مختلف تنظیم می نماید.بنا بر این قلمرو و ساحه این حقوق تنها مربوط به یک ملت و دولت خاص نبوده بلکه عوامل خارجی در آن دخیل می باشد.
حقوق بین المللی به سه بخش حقوق بین الملل عمومی، حقوق بین الملل خصوصی و حقوق جزای بین الملل، تقسیم می گردد.
الف حقوق بین الملل عمومی
عبارت از قواعد، مقررات و تعاملاتی است که روابط بین دول، سازمان های بین المللی و بعضا روابط بین افراد را به سطح بین المللی تنظیم می نماید. بنیاد حقوق بین الملل بر اساس اصل احترام بر قرار داد ها و معاهدات بین المللی، عرف و تعامل بین المللی و رویه قضائی محاکم بین المللی گذاشته شده است.
اما باید دانست که حقوق بین الملل عمومی ضمانت اجرای کامل نداشته است، زیرا تا هنوز قوه که صلاحیت و قدرت بلند تر از دولت را داشته باشد تا متخلفین قواعد حقوق بین الملل عمومی را مجبور به رعایت آن بسازد، وجود ندارد.امروزه قواعد بین المللی مشابهت زیاد به قواعد اخلاقی دارند و دولت ها تنها بخاطر مسئولیت اخلاقی و افکار عامه آنرا رعایت می نمایند.از جانب دیگر تجربه نشان داده است هر دولتی که منافع خود را در خطر ببیند قواعد بین المللی را نقض می کند و سازمان های جهانی در تطبیق این قواعد رول بارزی بازی کرده نمی توانند. حقوق بین الملل عمومی هم مانند حقوق ملی تقسیم بندی شده است، مگر نامکمل بنظر می رسد.
منشور ملل متحد قواعد اساسی حقوق بین الملل عمومی را تشکیل میدهد، هم چنان قواعد محکمه بین المللی که آنرا بنام حقوق قضائی بین المللی یاد کرده اند، نیز جزء از اصول حقوق بین المللی اند.

ب- حقوق بین الملل خصوصی
حقوق بین الملل خصوصی حقوق اشخاص را در ساحه فراملی تنظیم می نماید، بدین معنا که هرگاه در روابط فرد عوامل خارجی وجود داشته باشد تحقیق و چگونگی آن مربوط این بخش از حقوق می گردد. موضوعات عمده و اساسی حقوق بین الملل خصوصی شامل تابعیت، حقوق خارجی ها و تعارض قوانین، می گردد.
• تابعیت
عبارت از رابطه سیاسی، معنوی و حقوقی است که افراد با دولت متبوع خویش دارند. نکات برجسته این مبحث قبول تابعیت و یا محرومیت از آن را در بر می گیرد.
• حقوق خارجی ها (اتباع بیگانه)
در این بخش حقوق و وظایف اتباع بیگانه از لحاظ سیاسی و حقوقی، در کشور میزبان مورد بررسی قرار می گیرد.
• تعارض قوانین
ارتباطات حقوقی افراد در امور شخصی شان مورد بحث قرار می گیرد یعنی قانون ذیصلاح و قابل تطبیق در امور دعوی خصوصی اشخاص کدام است.

ج- حقوق جزای بین المللی
حقوق جزای بین الملل آن شعبهء از حقوق است که عنصر جزای بین المللی را تحت مطالعه جزائی قرار میدهد، و نیز به دو بخش منقسم گردیده است.
حقوق جزای بین المللی به مفهوم خاص جرایم را بررسی میکند که بین دو و یا چند کشورجرم واقع شده باشد و حقوق جزای بین الملل به مفهوم عام یا حقوق بین الملل جزا قواعد و پرنسیپ های است که جرایم بین المللی مانند تروریزم، ژنوساید، قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر، جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی را بررسی می کند.

جرایم بین المللی مانند تروریزم، ژنوساید، قاچاق انسان، ترافیک مواد مخدر، جرایم علیه بشریت و بر ضد صلح را بررسی میکند.
دوم – حقوق عندی یا انفسی- ذاتی
subjective law

حقوق عندی عبارت از مجموعه امتیازات، صلاحیت و اقتداری است که اشخاص در برابر دیگر اشخاص و یا اشیاء میداشته باشند.که به حق یا (
right) تعبیر می گردد. این حقوق مورد حمایت حقوق آفاقی می باشد.
مبحث اول:- حقوق سیاسی
عبارت از اختیاری است که شخص به منظور اشتراک در سازمان های دولت می داشته باشد.
مبحث دوم:- حقوق عامه
حقوق عمومی ناظر بر روابط افراد و دولت می باشد، مانند حق آزادی و بیان و حق زندگی و امثال آن.
مبحث سوم:- حقوق خاص
عبارت از اختیاراتی است که اشخاص در برابر اشخاص و یا اشیا می داشته باشند مانند حق مالکیت، حق انتفاع، حق شفعه و حق بنوت و ابوت. این حقوق به نوبهِ خود به حقوق مالی و غیر مالی تقسیم شده است.
1- حق غیر مالی
عبارت از امتیازی است که هدف از آن بر طرف ساختن ضرورت های اخلاقی و عاطفی انسان می باشد. موضوع آن روابط غیر مالی که قابل داد و ستد و همچنان قابل ارزش به پول نباشد را، تشکیل میدهد، مانند حق ازدواج، حق ولایت و حق حضانت.
2- حقوق مالی
روابط مالی افراد را تنظیم می نماید، و یا حقوق است که دارائی و دیون افراد را تعیین می نماید. این حقوق در مقابل پول قابل محاسبه می گردد.
حقوق مالی به چند شاخه دیگر تقسیم گردیده است.
حقوق عینی و حقوق شخصی یا دینی:
الف حقوق عینی
حق است که یک شخص بالای اشیا دارد، و یا اینکه فرد آن را به صورت فوری بالای اشیا پیدا میکند،
بدون اینکه بین شخص و اشیا مانع وجود داشته باشد. حقوق عینی به حقوق عینی اصلی و عینی تبعی تقسیم گردیده است.
حقوق عینی اصلی:
حقوق عینی اصلی برای شخص حق استعمال، انتفاع کامل و با ناقص را میدهد یعنی شخص مالک بر اساس آن حق هر نوع صلاحیت انتفاع و تصرف را میدهد.
حقوق انتفاع و ارتفاق مربوط به حق ملکیت است .
حق انتفاع
حق است که شخص بر اساس آن می تواند از ملکیت غیر استفاده نماید. مانند حق سکونت در خانه شخص دیگری.
حق ارتفاق:
حق است که شخص می تواند به اعتبار ملکیت شخصی خود از ملکیت غیر استفاده نماید. مثلا استفاده از راه پای بدین معنی که شخص می تواند از زمین شخص دیگری به منظور رسیدن به زمین خود از زمین هم جوار خود استفاده نماید.
حق تبعی عینی
بر اساس آن معین عین وثیقه طلب گردد و داین را حق میدهد که در صورت انکار مدیون از قرضه خود استفاده نماید.
ب – حقوق شخصی یا دینی
رابطه داین و مدیون را واضح می سازد، یعنی حقوقی که یک شخص بالای شخص دیگری دارا می باشد.
حقوق معنوی
عبارت از حقوق است که نه ماهیت مادی دارد و نه ماهیت شخصی، بلکه مولد ذهن است. بطور مثال یک شاعر شعر می سازد؛ بناء بالای اثر خود حق ذهنی و معنوی دارد چون شعر مولد ذهن شان است. بدین صورت شاعر از سرودن شعر اش مبلغی را بدست آورده می تواند.